11%

آداب و رسوم اجتماعى

آداب و رسوم اجتماعى هر زمان به منزله برنامه عمل و خط مشى زندگى مردم آن زمان است هر فردى با به كار بستن آن برنامه مى تواند به شايستگى با مردم بياميزد و خويشتن را با مقتضيات زمان خود منطبق سازد. پدران و مادران دانا موظف اند در تربيت فرزندان متوجه مقتضيات زمان باشند. آنان را با شرايط محيط تربيت كنند و به صفات متناسب زمان ، كه شرط حسن سازگارى با اجتماع است ، مجهزشان نمايند.

قال علىعليه‌السلام : لا تقسروا اولادكم على آدابكم فانهم مخلوقون لزمان غير زمانكم(١٢٥)

راسل در كتاب ديگرش گفته :

«اشخاصى هستند، از جمله انيشتين ، كه به زعم آن ها محتمل است كه انسان دوره حيات خود را طى كرده باشد و در ظرف سنين معدودى موفق شود با مهارت شگرف علمى خود، خويشتن را نابود كند.»(١٢٧)

وا ستان از دست ديوانه سلاح

تا ز تو راضى شود عدل و صلاح

چون سلاحش هست و عقلش نى ببند

دست را ورنه صد آرد گزند

بد گهر را علم و فن آموختن

دادن تيغ است دست راهزن

تيغ دادن در كف زنگى مست

به كه آيد علم ناكس را به دست

علم و مال و منصب و جاه و قِران

فتنه آرد در كف بد گوهران

در دنياى ماشين شرايطى به وجود آمد كه بين بلوغ جنسى و بلوغ اقتصادى جوانان قهرا فاصله افتاد و باعث تعويق ازدواجشان گرديد، زيرا كسى كه مى خواهد در جهان صنعت زندگى كند و خود را با شرايط و مقتضيات آن منطبق سازد، بايد ساليان دراز درس بخواند و به يكى از فنون دنياى ماشين آشنا شود تا بتواند درآمد مناسبى براى خود پايه گذارى كند و از آن راه زندگى خود و عائله خويش را تاءمين نمايد.

در اين فاصله دراز، تمايل جنسى به جوانان فشار مى آورد و آنان را در مضيقه و تنگناى قرار مى دهد. به علاوه ، تماشاى فيلم هاى مهيج و شهوت انگيز، كه خود از فرآورده هاى زندگى ماشينى است ، كشش تمايل جنسى را تشديد مى كند و بر فشار طبيعى شهوت جوانان مى افزايد. همچنين ديدن زنان نيمه عريان در كوچه و خيابان ، آتش شهوت جوانان را به شدت مشتعل مى سازد و نيروى عفت و اخلاق را در نهادشان تضعيف مى كند. در اين موقع است كه بسيارى از پسران و دختران جوان راه فساد و تباهى را در پيش مى گيرند و عملا به مقررات اخلاقى و سنن اجتماعى پشت پا مى زنند.

ويل دورانت مى گويد:

«ناگهان كارخانه ها ظاهر شد و مردان و زنان و فرزندان خانه و خانواده را ترك گفتند تا در ساختمان هاى غم انگيزى كه نه براى پناه دادن انسان ها، بلكه براى حمايت ماشين ها ساخته شده بود، به نحو فردى ، نه خانوادگى ، كار كنند و مزد خود را نيز به نحو فردى دريابند.

شهرها بزرگ تر شدند و مردان به جاى بذرافشانى و جمع خرمن در مزارع ، در امكنه كثيف و تاريك با تسمه ها و قرقره ها و تيغه ها و اره ها و هزاران چرخ و منگنه و دنده آهنى و بازوى پولادى به نبرد مرگ و زندگى پرداختند.

ظهور ماشين هاى نو، عمل زندگى و درك آن را سال به سال مشكل تر ساخته است بلوغ و پختگى ذهنى در شهر ديرتر از مزرعه حاصل شد. در دنياى ماشين ، مردان بيست ساله شهرهاى جديد، در برابر تغيير و غموض روز افزون اوضاع ، به مثابه كودكان شدند و ده سال ديگر لازم آمد تا اشتباهات آن ها برطرف گردد. دوران رشد درازتر گشت و تعليم و تربيت وسيعى لازم آمد تا ذهن را با وظايف حيات جديد آشنا سازد.»(١٢٩)

نتيجه آن كه در دنياى ماشين ، نه تنها آداب و رسوم عادى در معرض دگرگونى سريع قرار دارد، بلكه سنن ثابت اجتماعى و مقررات اساسى اخلاق نيز دستخوش تحول و تغيير قرار گرفته و بر اثر فساد اخلاق و ناپاكى محيط، بسيارى از فضايل و پاكى ها مطرود شناخته شده و بسيارى از رذايل و ناپاكى ها مطلوب و مقبول جامعه قرار گرفته است

قال علىعليه‌السلام : اذا خبث الزمان كسدت الفضائل و ضرت و نفقت الرذائل و نفعت(١٣١)

مسلمين جهان نيز مانند ساير ملل و اقوام تحت تاءثير تحولات دنياى ماشين قرار گرفته و بسيار از سنن اجتماعى و مقررات اسلامى را عملا ترك گفته و آن ها را مزاحم لذايذ و سد راه منافع خود دانسته اند و بر عكس ، به گناهان و ناپاكى هاى بسيارى عملا تن داده و لذت و نفع خويش را در آن ها پنداشته اند.

اولياى گرامى اسلام ، در قرون گذشته ، اين انحطاط و پستى اخلاقى را براى مسلمين پيش بينى كرده ، و در ضمن احاديث متعددى ، تحول سنن اجتماعى و سجاياى انسانى را خبر داده اند.

قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله : ياءتى على الناس زمان السنة فيهم بدعه و البدعه فيهم سنه و الحليم منهم غادر و الغادر بينهم حليم(١٣٣)

علىعليه‌السلام درباره محيط فاسد مى گويد: گناهكارى و ناپاكى در آن جامعه از اوصاف عادى مردم شده و كف نفس و پاكدامنى باعث شگفتى گرديده است

بديهى است در چنين محيط مسموم و شرايط فاسد اجتماعى ، جوانان به راه فساد و تباهى رانده مى شوند. بناى فضايل اخلاقى و سجاياى انسانى ، كه محيط خانواده در نهادشان پايه گذارى كرده بود، فرو مى ريزد و شخصيت شايسته اى را كه با مراقبت پدر و مادر، در دوران كودكى فرا گرفته بودند، از ياد مى برند. محيط نيرومند اجتماع ، اخلاقشان را دگرگون مى سازد و صفات شخصيت آنان را با مقتضيات فاسد محيط و شرايط گمراه كننده اجتماع هماهنگ مى نمايد.

تنها كسانى مى توانند از فساد و گمراهى مصون بمانند كه در راه انجام سنن اسلامى و وظايف انسانى ، مجاهده كنند و بر شهوات و تمايلات غير مشروع خود حاكم باشند. شخصيت خويش را نبازند و عنان نفس سركش را هرگز از دست ندهند و اين كار بسى دشوار و مشكل است