2%

مجلس بيست و چهارم - روز چهارشنبه سه روز از شوال سال ٣٦٧ گذشته

١- رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : روز قيامت عرش پروردگار جهانيان را به هر زينتى زيور كنند و دو منبر نور آورند كه طول هر كدام صد ميل است و يكى را بر راست عرش نهند و يكى را بر چپ عرش و حسن و حسين را بياورند و حسن بر يكى برآيد و حسين بر ديگرى پروردگار تبارك و تعالى عرش خود را به آنها بيارايد چنانچه زن به دو گوشواره زيور بندد.

٢- ابن عباس گويد: روزى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نشسته بود كه حسن آمد و چون او را ديد گريست و سپس فرمود نزد من نزد من اى پسرم و او را بخود نزديك كرد تا بر زانوى راست نشانيد سپس حسين آمد و چون او را ديد گريست و گفت بيا بيا پسر جانم و او را هم نزديك كرد تا بر زانوى چپ خود نشانيد سپس فاطمه آمد و او را هم بخود نزديك كرد و برابر خود نشانيد و سپس امير المؤمنينعليه‌السلام آمد او را هم كه ديد گريست و نزديك خود طلبيد و در پهلوى راست خود نشانيد، اصحابش گفتند يا رسول اللّه هر كدام را ديدى گريستى ؟ توى اينها كسى نبود كه از ديدنش شاد شوى ؟ فرمود بحق آنكه مرا به نبوت بر انگيخته و بر همه مردم برگزيده من و اينها گرامى ترين خلقيم نزد خدا و روى زمين كسى نيست كه از اينها نزد من محبوبتر باشد اما على بن ابى طالب كه برادر من و همكار من و بعد از من صاحب امر است و صاحب لواء منست در دنيا و آخرت و صاحب حوض ‍ من و شفاعت منست و سرور هر مسلمانى و امام هر مؤمنى است و پيشواى هر متقى و وصى و خليفه من بر خاندانم و امتم در زندگى و پس از مرگم دوستش دوست من و دشمنش دشمنم به ولايتش امتم مرحومه اند و هر كه مخالف او باشد ملعونست و چون آمد گريستم براى آنكه يادم آمد كه پس از من امتم با او دغلى كنند و او را از مسندم بردارند و خدا آن را براى او مقرر كرده پس از من و سپس گرفتارى كشد تا ضربتى بسرش زنند كه ريشش از آن خضاب شود در بهترين ماهى كه ماه رمضانست و خدا در آن قرآن نازل كرده براى هدايت مردم و گواهى بر رهنمائى و فرق حق و باطل ، و اما دخترم فاطمه كه بانوى زنان جهانيان است از اولين و آخرين و پاره تن منست و نور ديده منست و ميوه دل منست و روح منست كه درون منست و حوراء انسيه است هر وقت در محراب خود برابر پروردگارش جل جلاله بايستد نورش ‍ به فرشتگان آسمان بتابد چنانچه نور اختران بر زمين بتابد و خداى عز و جل به فرشتگانش فرمايد فرشتگانم ببينيد كنيزم فاطمه با وى كنيزانم را برابرم ايستاده و دلش از ترسم ميلرزد و دل به عبادتم داده ، گواه باشيد كه شيعيانش ‍ را از آتش امان دادم و چون او را ديدم بيادم افتاد آنچه پس از من با وى مى شود گويا مى بينم خوارى به خانه اش راه يافته و حرمتش زير پا رفته و حقش غصب شده و ارتش ممنوع شده و پهلويش شكسته و جنين او سقط شده و فرياد ميزند يا محمداه و جواب نشنود و استغاثه كند و كسى بدادش نرسد و هميشه پس از من غمنده و گرفتار و گريان است يك بار يادآور شود كه وحى از خانه اش بريده و بار ديگر ياد جدائى من كند و شب كه آواز مرا نشنود به هراس افتد آوازى كه من با تلاوت قرآن تهجد ميكردم و خود را خوار بيند پس از آنكه در دوران پدر عزيز بوده در اينجا خداى تعالى او را با فرشتگان مأ نوس سازد و او را بدان چه به مريم بنت عمران گفتند ندا دهند و گويند اى فاطمه خدايت گزيد و پاك كرد و بر زنان جهانيان برگزيد اى فاطمه قنوت كن بر پروردگارت و سجود و ركوع كن با راكعان سپس بيمارى او آغاز شود و خدا مريم بنت عمران را بفرستد او را پرستارى كند و در بيمارى او انيس او باشد اينجا است كه گويد پروردگارا من از زندگى دلتنگ شدم و از اهل دنيا ملولم مرا به پدرم رسان خداى عز و جل او را بمن رساند و اول كس از خاندانم باشد كه بمن رسد، محزون و گرفتار و غمنده و شهيد بر من وارد شود و من در اينجا بگويم خدايا لعنت كن هر كه باو ظلم كرده و كيفر ده هر كه حقش را غصب كرده و خوار كن هر كه خوارش كرده و در دوزخ مخلد كن هر كه به پهلويش زده تا سقط جنين كرده و ملائكه آمين گويند، اما حسن كه پسرم و فرزندم و پاره تنم و نور ديده ام و روشنى دلم و ميوه قلبم هست و او سيد جوانان اهل بهشت است و حجت خداست بر امت امرش امر من است و قولش قول من هم هر كه پيرويش كند از منست و هر كه نافرمانيش كند از من نيست و چون او را ديدم بيادم آمد آنچه از اهانت پس از من بيند و تا آنجا كشد كه با زهر ستم و عدوانش كشند در اينجا فرشتگان هفت آسمان به مرگش بگريند و همه چيز تا پرنده هوا و ماهيان دريا بر او گريند چشم كسى كه بر او بگريد كور نباشد روزى كه چشمها كورند و هر كه بر او محزون شود روزى كه دلها همه محزونند دلش محزون نباشد و هر كه در بقيع او را زيارت كند قدمش بر صراط برجا ماند روزى كه همه قدمها بلغزند- و اما حسينعليه‌السلام از من است و فرزند من است و بهترين خلق است ، پس از برادرش امام مسلمانان و سرور مؤمنان و خليفه خداوند عالميان است و غياث مستغيثين و پناه امان جويان و حجت خدا بر همه خلق و او سيد جوانان اهل بهشت است و باب نجات است امرش امر من است و طاعتش طاعت من ، هر كه پيرويش كند از من است و هر كه نافرمانيش كند از من نيست و چون ديدمش بيادم آمد كه بعد از من ، باو چه مى شود گويا مى نگرم كه بحرم من و قرب من پناهنده شده و او را پناه ندهند در خواب به آغوشش گيرم و بر سينه چسبانمش و باو دستور دهم از خانه هجرتم بكوچد و او را بشهادت بشارت دهم از آنجا بكوچد به زمينى كه قتلگاه او است زمين كرب و بلا و قتل و رنج يك دسته مسلمانان ياريش كنند كه سروران شهداى امتند در روز قيامت گويا مينگرمش كه تيرى خورده و از اسبش بخاك افتاده و چون گوسفند سرش را مظلومانه بريدند سپس رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گريست و كسانى كه گردش بودند گريستند و صداى شيون آنها بلند شد و آن حضرت برخاست و ميفرمود خدايا بتو شكايت كنم آنچه را خاندانم پس از من برخورند سپس وارد منزلش شد.

٣- يك روز حسين بن على بن ابى طالبعليه‌السلام وارد شد بر حضرت حسنعليه‌السلام و چون چشمش باو افتاد گريست باو گفت : چه تو را ميگرياند اى ابا عبد اللّه ؟ گفت ميگريم براى آنچه با تو كنند، فرمود آنچه بمن آيد زهريست كه بكامم ريزند و كشته شوم ولى اى ابا عبد اللّه روزى چون روز تو نباشد سى هزار مردى كه مدعيند از امت جد ما محمدند و خود را بدين اسلام بندند بر تو گرد آيند و همدست شوند براى كشتن تو و ريختن خونت و هتك حرمتت و اسير كردن ذريه ات و زنانت و غارت بنه ات در اينجا است كه به بنى اميه لعنت فرود آيد و آسمان خاكستر و خون بارد و همه چيز بر تو بگريند تا وحشيان بيابان و ماهيان دريا.

٤- رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : هر گاه از خداى عز و جل خواهشى كنيد از او وسيله بخواهيد پرسيدند از پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از وسيله فرمود آن درجه ايست كه من در بهشت دارم هزار پله است و ميان هر دو پله يكماه دويدن اسب است و پله ها از گوهر است و زبرجد و ياقوت تا طلا و نقره آن را در قيامت بياورند در برابر درجه هاى پيغمبران نهند و چون ماه باشد ميان اختران در آن روز پيغمبر و صديق و شهيدى نماند كه گويد خوشا بكسى كه اين درجه دارد ندائى از طرف خداى عز و جل برسد كه همه پيغمبران و خلايق بشنوند، اين درجه محمد است من آيم و قبائى از نور در بر و تاج ملك و اكليل كرامت بر سر على بن ابى طالب لواء حمد را جلو من دارد و بر آن نوشته است لا إِلهَ إِلَّا اللّهُ رستگاران همانند كه بخدا رسيدند و چون به پيغمبران گذريم گويند اين دو فرشته مقربند كه نشناسيم و نديديم و چون بفرشتگان گذريم گويند اينان دو پيغمبر مرسلند تا بر آن درجه بالا روم و على دنبال من آيد تا به بالاترين پله برآيم و على يك پله پائين تر از من باشد در اين روز پيغمبر و صديق و شهيدى نماند جز آنكه گويد خوشا بر اين دو بنده كه چه گراميند نزد خدا از طرف خدا ندائى رسد كه همه پيغمبران و صديقان و شهيدان و مؤمنان بشنوند اين است حبيبم محمد و اين است وليم على خوشا به آن كه دوستش دارد و بدا به آن كه دشمنش دارد و دروغش شمارد سپس رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود در اين روز كسى نباشد كه دوستت دارد اى على جز آنكه از اين سخن خرم شود و روسپيد گردد و دلشاد و كسى نماند كه دشمنت دارد و يا ستيزه كرده و منكر حقت شده جز آنكه رويش سياه و قدمش ‍ لرزانست در اين ميانه دو فرشته پيش من آيند يكى رضوان كليددار بهشت و يكى مالك كليددار دوزخ ، رضوان نزديك گردد و ميگويد درود بر تو اى احمد من گويم درود بر تو اى فرشته تو كيستى چه خوش رو و خوشبوئى ؟ ميگويد من كليد دار بهشتم و اينها كليدهاى بهشت است كه رب العزت برايت فرستاده اى احمد آنها را بگير گويم از پروردگارم قبول كردم حمد او را بر آنچه بمن تفضل كرد آنها را تحويل برادرم على بن ابى طالب بده رضوان برگردد مالك دوزخ پيش آيد و گويد درود بر تو اى احمد، گويم درود بر تو اى فرشته كيستى كه چه زشت رو و نامطلوبى ؟ گويد من كليددار دوزخم و اينها كليدهاى دوزخ است رب العزت براى شما فرستاده است اى احمد بگير آنها را گويم قبول كردم از پروردگارم حمد او را بر آنچه مرا بدان فضيلت داد آنها را تحويل برادرم على بن ابى طالب بده مالك برگردد و كليدهاى بهشت و دوزخ را در دست دارد تا بر دهانه جهنم بايستد كه شراره ميپراند و سوت ميكشد و حرارتش تند است و على مهار آن را دارد دوزخ به على گويد اى على مرا واگذار و بگذر نور تو شرار مرا خاموش كرد على فرمايد آرام باش اى دوزخ اين شخص را بگير و اين را وانه اين دشمن مرا بگير و اين دوست مرا واگذار دوزخ در آن روز فرمانبرتر است براى على از غلام شما براى آقاى خود اگر خواهد آن را به راست و چپ بكشاند و بهشت آن روز براى على مطيع تر است در آنچه دستور دهد از همه مردم و صلى اللّه على سيدنا خير خلقه محمد و آله اجمعين