6%

۳ - آغاز شورشگرى خوارج و آمادگى رزمى امامعليه‌السلام

خوارج پس از تهديد كردن امامعليه‌السلام حروراء را به قصد نهروان(۱۳۸) ترك گفتند، در طول راه عبورشان بر نخلستانى افتاد در آنجا عبداللَّه بن خبّاب را ديدند كه قرآن را حمايل كرده و بر الاغ خود سوار شده و همسرش نيز همراه او بود، او از جانب علىعليه‌السلام حاكم و عامل نهروان بود.

نخست از نام او سؤال كردند گفت: عبداللَّه فرزند خبّاب از اصحاب پيامبر خدا هستم.

گفتند: آيا از ما ترسيدى؟

عبداللَّه گفت: آرى.

گفتند: از ما نترس، از پدرت كه يار پيامبر بود حديثى براى ما بگو كه آنرا از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله شنيده باشد، شايد به حال ما فايده اى بخشد.

عبداللَّه گفت: پدرم از پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله روايت مى كرد كه آن حضرت فرمود: بعد از من فتنه اى پديد آيد كه دل مرد در آن مانند بدنش مى ميرد، شب مؤمن است. امّا بامداد كافر مى شود، و يا صبح مؤمن است، امّا شامگاه كافر مى شود.

گفتند: ما هم همين را مى خواستيم.

سپس پرسيدند: درباره ابوبكر و عمر چه مى گوئى؟

عبداللَّه آنها را به خير و نيكى ياد كرد.

سپس درباره خليفه سوم و از ابتداء و انتهاى خلافتش سؤال كردند.

عبداللَّه او را نيز تأييد كرد.

در پايان به او گفتند: درباره على و مسئله حكميّت چه عقيده اى دارى و بعد از حكميّت نظرت چيست؟

عبداللَّه گفت: او از شما دانا و ديندارتر است و داراى بينش عميق ترى مى باشد و رأى او صواب و نظر او نافذ است.

سران خوارج گفتند: تو مردان را با نام و نشان ستايش مى كنى نه با افعال و اعمال آنها، به خدا سوگند ترا به نحوى مى كشيم، كه تا كنون كسى به مانند آن كشته نشده باشد.