8%

حکایت سیزدهم: از علی بن یونس عاملی

شيخ عظيم الشان، زين الدين على بن يونس عالمل بياضى در كتاب الصراط مستقيم الى مستحق التقديم فرموده كه: من با جماعتى كه زياده از چهل نفر مرد بودند، بيرون رفتيم به قصد زيارت قاسم بن موسى الكاظمعليه‌السلام و رسيدم به آنجا كه ميان ما و مزار شريف او به قدر ميلى (دو كليومتر) بود؛ پس سوارى را ديدم كه پيدا شد؛ گمان كرديم كه او اراده گرفتن اموال ما دارد؛ پس پنهان كرديم آنچه را كه بر آن مى ترسيديم.

چون رسيديم، آثارى اسبش را ديدم و او را نديدم؛ پس نظر كرديم... احدى را نديدم؛ تعجب كرديم از اين مخفى شدن با مسطح بودن زمين و حضور آفتاب؛ پس ممتنع نيست كه او امام عصرعليه‌السلام باشد.

قاسم مذكور، در هشت فرسخى شهر حله مدفون است، و پيوسته علما و اخيار به زيارت او مى روند، و حديثى در ميان مردم معروف است قريب به اين مضمون كه جناب رضاعليه‌السلام فرمود: هر كس قادر نيست به زيارت من، پس زيارت كند برادرم قاسم را! و اين خبر را نديدم ولكن در اصول كافى خبرى است كه دلالت مى كند بر عظمت شان و بزرگى مقام او.