5%

مقصود از «ربّ» چيست؟

در لغت عرب، ربّ به كسى گفته مى شود كه تدبير و كارگردانى چيزى به او واگذار شده و سرنوشت آن در اختيار او باشد. پس اگر در لغت عرب، به مالك خانه و دايه كودك و كشاورز مزرعه «ربّ» مى گويند، بدان جهت است كه اختيار اداره آنها به او واگذار شده و سرنوشت آنها در دست آنان قرار دارد. اگر ما خدا را ربّ خود مى دانيم براى اين است كه سرنوشت كليه شؤون ما؛ از وجود و هستى، حيات و ممات، رزق و روزى، تقنين و تشريع و مغفرت و آمرزش در دست او قرار دارد، حال اگر كسى تصور كند كه يكى از شؤون و امور مربوط به سرنوشت ما در دست ديگرى قرار دارد؛ مثلا خدا امر حيات و ممات، رزق و روزى، تقنين و تشريع و يا مغفرت و آمرزش را به ديگرى واگذار كرده است؛ به گونه اى كه آن فرد، بطور مستقل و به صورت تفويضى عهده دار همه و يا يكى از اين مقامات مى باشد، در اين صورت او را «رب» خود پنداشته ايم، اگر ما با اين عقيده در برابر او خضوع كنيم، او را عبادت و پرستش كرده ايم.

به عبارت ديگر : عبادت و پرستش، از احساس بندگى سرچشمه مى گيرد و حقيقت بندگى جز اين نيست كه انسان خود را مملوك و مقام بالاتر را مالك وجود و هستى، موت و حيات، رزق و روزى، يا لااقل مالك و اختياردار خصوص مغفرت(٦٧) و شفاعت(٦٨) و وضع قوانين و تكاليف(٦٩) بداند، در اين صورت او را ربّ خود تصور كرده است و هر فردى چنين احساسى را از طريق زبان و يا عمل در خارج مجسم نمايد و عقيده و احساس خود را در قالب عمل و يا لفظ بريزد، بى شك او را پرستش نموده و عبادت كرده است.

تعريف سوم براى عبادت

مى توان براى عبادت تعريف سومى بيان كرد و برداشت وجدانى خود را در قالب آن تعريف ريخت و آن اين كه :

عبادت خضوع در برابر كسى است كه او را خدا و يا مبدأ كارهاى خدايى بدانيم و بينديشيم.

از سويى شكى نيست كه كارهاى مربوط به جهان خلقت و آفرينش؛ مانند تدبير امور جهان، زنده كردن و ميراندن افراد، روزى دادن به جانداران و مغفرت و بخشيدن گناهان، از آنِ خدا است. اگر آيات(٧٠) مربوط به اين امور را مورد مطالعه قرار دهيد، خواهيد ديد كه قرآن با اصرار بسيار اين نوع كارها را از آن خدا دانسته و از انتساب آنها به غير او، به شدت جلوگيرى مى كند.

و از ديگر سوى، مى دانيم كه جهان آفرينش، جهان سازمان يافته و منظّمى است و هر فعل كه در اين جهان رخ مى دهد، بدون اسباب فراوانى كه همگى منتهى به خدا مى گردد، انجام نمى پذيرد و خود قرآن در مواردى به علل همين افعال، كه جز خدا هستند ولى به فرمان او كار مى كنند، تصريح كرده است؛ مثلا قرآن با تأكيد خاصى بيان مى كند كه مُحيى و مُميت خدا است؛ چنان كه مى فرمايد :

( وَهُوَالَّذِي يُحْيي وَيُميتُ وَلَهُ اخْتِلافُ اللَّيْلِ وَالنَّهارِ ) (٧١)

«او است كه زنده مى كند و مى ميراند و شب و روز را جانشين يكديگر مى سازد.»

ولى همين قرآن در آيات ديگر، فرشتگان را مُميت (گيرنده حيات) معرفى مى كند و مى فرمايد :

( حَتَّى اِذا جاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا ) (٧٢)

«وقتى مرگ يكى فرا رسد، فرستادگان ما جان آنها را مى گيرند.»

_____________________

پی نوشت ها :

١ ـ آل عمران : ٤٥

٢ ـ نساء : ١٧١

٣ ـ كهف : ١٠٩

٤ ـ لقمان : ٢٧

٥ ـ مجمع البيان، ج ١، ص ٨٩، طبع صيدا؛ تفسير برهان، ج ١، صص ٨٨ ـ ٨٦، احاديث ٢، ٥، ١١، ١٢، ١٤، ٢٧

٦ ـ تفسير برهان، ج ١، ص ٨٧ احاديث ١٣، ١٥ و ١٦

٧ ـ سيد احمد زينى دحلان در كتاب «الدرر السّنيه» مى نويسد : قاضى عياض اين جريان را با سند صحيح نقل كرده، امام سبكى در كتاب «شفاء السقام» ، سمهودى در «خلاصه الوفاء» علامه قسطلانى در «المواهب اللدنيه» ابن حجر در «الجوهر المنظم» مى گويند : اين جريان با سند صحيح نقل شده و علامه زرقانى در شرح «مواهب» مى نويسد : ابن فهد آن را با سند خوب و قاضى عياض با سند صحيح نقل نموده اند. و متن مذاكره منصور با امام مالك، خواهد آمد.

٨ ـ كشف الارتياب، ص ٣٠٧ و ٣٠٨

٩ ـ «يئط» مشتق از «اطيط» كه به معنى صداى شتر مى باشد.

١٠ ـ «يغط» از «غطيط) به معنى صداى كودكى كه مى خوابد.

١١ ـ زينى دحلان، الدرر السنيه، ص ٢٩؛ التوصل الى حقيقة التوسّل، ص ٣٠٠

١٢ ـ صحيفه علويه، دعاهاى اميرمؤمنان است كه «شيخ عبدالله سماهيجى» گرد آورده است.

١٣ ـ مفاتيح الجنان، دعاى عرفه.

١٤ ـ (اسد الغابه» ، ج ٣، ص ١١١، ط مصر.

١٥ ـ المواهب، ج ٣، ص ٣٨٠ ط مصر و در «فتح البارى فى شرح البخارى» ، ج ٢، ص ٤١ ط لبنان از ابن حجر عسقلانى و شرح المواهب محمد بن عبدالباقى مالكى زرقانى (١١٢٢ ـ ١٠٥٥) نيز آمده است.

١٦ ـ «صواعق المحرقه» ، صحفه ١٧٨، ط قاهره.

١٧ ـ مائده : ٣٥

١٨ ـ اسدالغابه، ج ٣، ص ١١١

١٩ ـ وفاء الوفا، ج ٣، ص ٣٧٥، نقل از «مصباح الظلام»

٢٠ ـ فتح البارى، ج ٢، ص ٤١٣ طبع دارالمعروفه ـ لبنان.

٢١ ـ بقره : ٢٣٣

٢٢ ـ «ذخائر العقبى، فى مناقب ذوى القربى» ، نگارش حافظ محب الدين، احمد بن عبدالله طبرى، متولد سال ٦١٥ و متوفاى سال ٦٩٤ چاپ مكتبة القدس، قاهره و «مجمع الزوايد» جلد نهم، ، چاپ دوم ـ نگارش حافظ نورالدين على بن ابى بكر هيثمى.

در ضمن مخفى نماند كه جمله «أنت رجاؤنا» در اين كتاب به صورت «كنت رجاؤنا» ضبط گرديده است.

٢٣ ـ مائده : ٣٤

٢٤ ـ فتح المجيد، ص١٥٤

٢٥ ـ انبياء : ٩٠

٢٦ ـ دهر : ٨

٢٧ ـ اعراف : ١٥٧

٢٨ ـ به مفردات راغب ماده «عزّر» مراجعه فرماييد.

٢٩ ـ «وَابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْن» ، يوسف : ٨٤

٣٠ ـ «اِنّى لاَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْلا أَنْ تُفَنِّدُونِ» ، يوسف : ٩٤

٣١ ـ افزون بر اين، روايات متواترى درباره اقامه مراسم عزا درباره مظلومان از خاندان رسالت وارد شده است و مرحوم علامه امينى بخشى از روايات را كه در كتابهاى برادران اهل سنت آمده، در كتاب «سيرتنا وسنّتنا» گرد آورده است.

٣٢ ـ مائده : آيه ١١٤

٣٣ ـ انشراح : آيه ٤

٣٤ ـ يوسف : ٩٢

٣٥ ـ از زمان پيامبر گرامى تا امروز همه مسلمانان جهان، جز وهابى ها، به آثار رسول اكرم تبرك مى جستند و شيخ محمد طاهر مكى با شواهد قطعى تاريخى اين مطلب را در رساله اى كه در سال ١٣٨٥ چاپ كرده، ثابت نموده است و نام رساله «تبرك الصحابه به آثار رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم » و اين رساله به زبان فارسى نيز برگردان شده است.

٣٦ ـ صحيح بخارى، ج ٣، ص ٢٥٥

٣٧ ـ صحيح بخارى، ج ٤، ص ٢٢٧ و صحيح مسلم باب خاتم النبوه.

٣٨ ـ صحيح بخارى، ج ٤، ص ٢٢٦

٣٩ ـ صحيح بخارى، ج ٤، ص ٢٣١

٤٠ ـ صحيح مسلم، ج ٤، كتاب فضائل الصحابه.

٤١ ـ بسيارى از نويسندگان محقق، اين جريان را نقل كرده اند، مانند شبرواى در الإتحاف، ص ٩ و سمهودى در وفاء الوفا، ج ٢، ص ٤٤٤ و خالدى در صلح الإخوان، ص ٥٧ و غيره.

٤٢ ـ اين داستان را گروهى نقل كرده اند، مانند سبكى در شفاء السقام به نقل از تاريخ شام ابن عساكر و ابن اثير در اسد الغابه، ج١، ص ٢٨

٤٣ ـ مستدرك حاكم، ج ٤، ص ٥١٥

٤٤ ـ نحل : ٣٦

٤٥ ـ انبياء : ٢٥

٤٦ ـ آل عمران : ٦٤

٤٧ ـ در قرآن مجيد نيز گاهى به اين معنا آمده است؛ مانند : «وَتِلكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلىَّ أنْ عَبَّدْتَ بَنِي اِسْرائِيلَ» (شعراء : ٢٢)؛ «آيا اين هم نعمتى است كه بر من منت مى نهى كه فرزندان اسرائيل را خوار و ذليل كرده اى؟»

٤٨ ـ اسراء : ٢٤

٤٩ ـ بقره : ٣٤

٥٠ ـ يوسف : ١٠٠

٥١ ـ يوسف : ٤

٥٢ ـ معناى خدا بودن بت ها، اين نيست كه حتماً خالق و آفريننده و مدير و مدبّر جهان و انسان باشند، بلكه خدا بودن معناى وسيعى دارد كه شامل خدايان واقعى و خدا نمايان نيز مى شود. هرگاه موجودى را مبدأ كارهاى خدايى بدانيم و تصور كنيم كه برخى از كارهاى خدا؛ مانند شفاعت و مغفرت، به آنان سپرده شده است، او را خدا پنداشته ايم، البته خدايى كوچك در برابر خدايى بزرگ!

٥٣ ـ اعراف : ٥٩

٥٤ ـ صافات : ٣٥

٥٥ ـ طور : ٤٣، به سوره هاى توبه، آيه ٤٣، نحل، آيه ٦٣ نيز مراجعه فرماييد.

٥٦ ـ حجر : ٩٦

٥٧ ـ فرقان : ٦٨

٥٨ ـ مريم : ٨٠

٥٩ ـ انعام : ١٩

٦٠ ـ انعام : ٧٤

٦١ ـ غافر : ١٢

٦٢ ـ الأ الرحمان، طبع صيدا ج١، ص٥٧

٦٣ ـ كشف الاسرار، ص ٢٩

٦٤ ـ مائده : ٧٢

٦٥ ـ آل عمران : ٥١

٦٦ ـ انعام : ١٠٢

٦٧ ـ «وَمَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ اِلاَّ اللهُ» (آل عمران : ١٣٥)

٦٨ ـ «قُلْ للهِ الشَّفاعَةُ جَمِيعاً» (زمر : ٤٤)

٦٩ ـ «اِتَّخَذُوا اَحْبارَهُمْ وَرُهْبانَهُمْ أرْباباً مِنْ دُونِ اللهِ» (توبه : ٣١)

٧٠ ـ قصص : ٧٣؛ نمل : ٦٤-٦٠؛ زمر : ٥ و ٦

٧١ ـ مؤمنون : ٨٠

٧٢ ـ انعام : ٦١