50%
سر آغاز


آموزه هايى از پيام هاى تاريخى قرآن

نويسنده : على كرمى فريدنى

سر آغاز

بسم الله الرحمن الرحيم
انسان در بينش مترقى قرآن برگزيده ى خدا، امانتدار او، برخوردار از كرامت ذاتى ، انتخاب شده و انتخابگر، آراسته ى به وجدان اخلاقى ، در بر دارنده ى فطرت توحيدى ، مجهز به كشش ها و انگيزه هاى كمال جويانه وآزادمنشانه ، مسئول و متعهد، خردمند و خردورز، مسلح به ابزارهاى حيرت انگيز شناخت ، داراى ظرفيت بسيار گسترده ى علمى و معنوى ، سمبل آفرينش ، گل سرسبد خلقت و گران قدرترين ، ارزشمندترين مترقى ترين ، پوياترين ، بالنده ترين و برترين پديده ى دستگاه آفرينش ، است .
درست به همين دليل است كه در نگرش انسان پرور قرآن هدف نهضت هاى توحيدى و آمدن پيامبران وبرنامه هاى آسمانى ، آموزش و تربيت سازندگى و برازندگى و رشد و اوج انسان است ؛ همان سان كه فلسفه ى پيدايش و گسترش مراكز علمى ، فرهنگى ، دانشگاهى ، تربيتى ، و هدف و موضوع همه ى علوم و دانشهاى بشرى نيز انسان و تربيت و پيشرفت و نيك بختى و سعادت و شكوفايى اوست .
هدف والاى قرآن و كران تا كران آيات آن ، بالا بردن انسان ، رشد دادن ، اوج بخشيدن ، به پرواز در آوردن او و رساندنش به جايگاهى است كه بايد برسد؛ به موقعيت پرفرازى كه بايد اوج گيرد، به شرايط و فضاى مساعد و مطلوبى كه بايد پركشد و دريابد، و توجه دادن او به آن اصل مترقى و والا و پرفرازى كه رنگ خدا گيرد و به منش و آيين او آراسته شود.
صبغه الله و من احسن من الله صبغه ونحن له عابدون (١)
رنگ خدايى [بپذيريد! و به توحيد و تقوا و آزادمنشى كه جانتان را به آن رنگ آميزى نموده و آراسته است ، بگراييد؛] و چه كسى از خدا خوش نگارتر [و چه رنگى از رنگ معنوى خدا بهتر]؟! و ما تنها او را مى پرستيم .
بر اين باور است كه قرآن از هر وسيله ى انديشاننده ، از هر زمينه ى انگيزاننده و مترقى ، از هر موضوع خردمندانه ، از هر فرصت به هنگام ، از هر لحظه ى حساس ، هر زمان و مكان مساعد، هر موقعيت و مقام مناسب و هر سوژه ى سازنده و پردازنده اى در اين راه بهره مى گيرد و براى هر كس ، در هر جا، در هر شرايط و هر زمانى ، برنامه ى زندگى ، نردبان رشد و الگو و نمونه ى ماندگار و پر جاذبه ارائه مى كند؛ چرا كه انسان در بسترى از زمان و مكان و شرايط تاريخى و اجتماعى در مسير شدن و شكوفا گرديدن و به گل و ميوه نشستن است و در اين راه ، از نسيم دل انگيز علمى و فرهنگى ، جذبه هاى جانبخش معنوى و درخششها و تابش هاى عرفانى بعثت ها و نهضت هاى توحيدى و تجربه هاى گرانبهاى بشرى اثر مى پذيرد و بهره مى برد. براى او در راه شدن ، لحظه ها خاطره انگيز است ، روزها، هفته ها، ماه ها، سال ها لبريز از آموزش است ، مكان هاى جغرافيايى يادآور رويدادهاى غرور آفرين يا تاسف انگيز است . داستان ها و سرگذشت هاى تاريخى ، نقش ساز و شكل پرداز جان و روان و اخلاق و منش انسان است ، و چهره هاى نامدار تاريخ براى او، تاريخ ‌ساز و جامعه پرداز يا فرصت سوز و انحطاطآفرين است . و قرآن به دليل ظرفيت بسيارگسترده ى علمى و معنوى انسان براى شدن و به خاطر ابعاد گوناگون او، دروازه هاى متنوع رشد و اوج را بر روى او مى گشايد واز راه هاى گوناگون با او گفتگو مى كند ... و با زبان هاى مختلف با او سخن مى گويد.
قرآن گاه با زبان دليل و برهان با انسان سخن مى گويد، و گاه با زبان احساس ‍ و عاطفه .
زمانى با زبان حقوقى با انسان روبه رو مى شود و زمانى ديگر با زبان هنر در برخى آيات با زبان پند و اندرز به سراغ او مى رود و در برخى آيات با زبان اخلاق ؛ گاه در قالب مثال هاى پر جاذبه و جالب او را مخاطب مى سازد و گاه با زبان سرگذشت ها و داستان هاى هدفدار و عبرت آموز و برانگيزاننده ى تاريخى ؛ تا بدين وسيله ، هم دستگاه خرد و انديشه ى او را پر بار و پر شكوه سازد و هم دنياى پيچيده ى عواطف پاك و احساسات او را جهت دهد و بپروراند، و هم جهان ناشناخته ى روح روان او را لطافت و ظرافت و زيبايى بخشد.
قرآن در راه رشد و سرفرازى و كمال و جمال انسان ، از هيچ وسيله و روش و راه سازنده و عامل برازنده اى فروگزار نمى كند؛ چرا كه به بيان فرزانه ترين مرد روزگاران ، امير دانش و خرد على عليه السلام - كه صحيفه جان را به نور اين پديده ى شگرف ،نور باران ساخته است - قرآن ظاهرى زيبا و شگفت انگيز دارد و درونى پر مايه و عميق . اسرار نهفته و شگفتى هاى آن ، پايان ناپذير است و نو آورى ها و زيبايى هاى آن هرگز به كهنگى نمى گرايد و هرگز تاريكى هاى جهل و ظلم ، استبداد خشونت و جنون و جنايت جز به وسيله ى آن برنامه ى مترقى و اوج بخش رفع و دفع نخواهد شد.
وان القرآن ظاهره اءنيق وباطنه عميق لا تفنى عجائبه ولا تنقضى غرائبه ولا تكشف الظلمات الا به
و نيز به سخن ديگر آن حضرت :
وان الله سبحانه لم يعظ اءحدا بمثل هذا القران فانه حبل الله المتين وسببه الاءمين وفيه ربيع القلب وينابيع العلم وما للقلب جلاء غيره مع اءنه قد ذهب المتذكرون و بقى الناسون او المتناسون
بى گمان خداى فرزانه كسى را به مفاهيم و معارفى بلند و انسان پرور، بسان آنچه در قرآن آمده است ، پند و اندرز نداده است ؛ چرا كه قرآن ، ريسمان گسست ناپذير و استوار خدا و وسيله ى ايمنى بخش اوست . در قرآن پر شكوه ، بهار دل ها و چشمه سازان دانش و بينش ، هماره جارى است و براى جان ها و روان ، به ويژه در جامعه اى كه بيداردلان ، در گذشته و فراموشكاران و به فراموش سپردگان خويشتن بيشترند، درخشش و فروغى جز مشعل تابناك و روشنگر قرآن نشايد.
و نيز به بيان دخت فرزانه پيامبر- كه در شناخت عميق قرآن و در انديشه و منش آراستگى به زيبايى هاى انسانى و اخلاقى آن بسان همتاى ارجمندش ، تجسم زنده و بالنده ى بوستان خداست - در كنفرانس شورانگيز و شعورآفرين خويش در مسجد پيامبر :
كتاب الله الناطق والقرآن الصادق ، والنور الساطع ، والضياء اللامع ، بينه بصائره ، منكشفه سرائره متجليه ظواهره ، مغتبطه به اءشياعه ، قائد الى الرضوان اتباعه ، مود الى النجاه استماعه به تنال حجج الله المنوره ، وعزائمه المفسره ، ومحارمه المحذره ، وبيناته الجاليه ، وبراهينه الكافيه ، وفضائله المندوبه ، ورخصه الموهوبه ، وشرائعه المكتوبه
... و آنچه پيامبر پس از خويش در ميان امت به امانت نهاد، كتاب گوياى خدا و قرآن راستگو و نور آشكار و پرتو پر فروغ اوست . كتابى كه بينش ها و دلايل آن روشن ، رموز و اسرار باطنى و ظرافت هاى آن ، آشكار است و ظواهر و آموزه هاى آن جلوه گر و پيروان سعادتمند و مورد غبطه و حسرت جهانيانند. كتابى است كه عمل كنندگان به مفاهيم و مقررات خويش را به بهشت پر طراوت و زيباى اين جهان و آن جهان ، فرا مى خواند و شنوندگان پيامش را به ساحل نجات و رستگارى راه مى نمايد

قرآن و پديده ى تاريخ

پديده ى شگرف تاريخ به مفهوم درست آن ، بسان آينه ى شفافى است كه زشت و زيبا، كاميابى و ناكامى ، پيروزى و شكست ، راه ها و روش ها و نتايج تلخ و شيرين آنها را در برابر ديدگان جست و جوگر و درس آموز فرزندان انسان قرار مى دهد. روشنگرى مى كند كه چگومه جامعه ها و تمئن هايى درخشان ، جوانه زدند؛ شكوفا شدند، به گل و ميوه نشستند، و چسان پس از مدتى ، به راه آشفتگى و فروپاشى رفتند و غروب كردند ... و نيز راز شكوفايى و رمز خزان آنها را به تابلو مى برد.
تاريخ گواه روشنى ها و تيرگى ها،
دوستى ها و دشمنى ها،
عشق ها و نفرت ها،
جنگ ها و آتش ها،
شادى ها و غم ها،
درستى ها و نادرستى ها،
دادگرى ها و بيدادگرى ها،
پيشرفت ها و پسرفت ها،
ظهورها و سقوطها،
راز فرازها و فرودها،
رمز اوج ها و حضيض ها،
سر عزت ها شكست ناپذيرى ها و ذلت ها و حقارت ها ... و ميلياردها صحنه ى تماشايى و عبرت انگيز بوده و آن ها را به انسان و ارمغان مى دهد، تا اين موجود خردمند و خردورز آگاهى يابد، بشناسد، بسنجد اقتباس كند، الهام گيرد، درس آموزد، خود را بسازد و به خود شكوفايى اوج گيرد و پا به ورطه هاى هولناك استبداد و انحصار و گناه و بيداد و برترى طلبى و خودكامگى و حق كشى و تاريك انديشى ننهد.
تاريخ آزمايشگاه بزرگ علوم انسانى و مسائل اجتماعى است و به انسان امكان مى دهد تا انواع مسائل اجتماعى و سياسى را به يارى رويدادهاى متنوع و عبرت انگيز آن ارزيابى و آزمايش كند.
تاريخ درست و دستكارى نشده ، در حقيقت فرهنگى از تجربيات پيشينيان و از منابع بزرگ شناخت و معرفت براى انسان است ، و درست به همين دليل است كه قرآن به تاريخ درست ، بسيار بها مى دهد و از آن در راه تربيت و سازندگى و رشد و شكوفايى انسان بهره مى برد، و بينش تاريخى قرآن و انبوه آيات بيانگر سر گذشت ها و داستان هاى بيدارگر پيامبران و دوستان و دشمنان آنان و نيز روش ها و منش ها و فرجام كار هر كدام ، پيام ها و آموزه هاى بديع و نوين و انديشاننده اى براى انسان است .
... و كتابى كه دردست شما خواننده ى گرامى است ، پژوهشى است در بعد تاريخى قرآن و دريافتى است از بينش تاريخى آن ، و گام لرزانى است در شناخت نگرش قرآن به تاريخ ، كه شمارى از مهم ترين پيام هاى تاريخى آن را - كه نگارنده اش از جان و مغز و روح سرگذشت ها و داستان هاى انديشاننده و عبرت آموز آن دريافت داشته است - در چشم انداز كمال جويان و نوانديشان قرار مى دهد. (٢)
اميد كه بتواند گامى هر چند كوچك و لرزان در اين راه باشد و گواه عشق نگارنده اش به اصلاح و نجات و رستگارى خود و آزادگى و توسعه و پيشرفت همه جانبه و جامعه اش در پرتو فروغ تابناك و روشنگرى هماره ى قرآن آزادى و عدالت و حقوق بشر.
دفتر فرهنگ وانديشه
على كرمى فريدنى - تابستان ١٣٨١.

بخش ١ : بزرگ ترين آزمايشگاه زندگى


طلوع تاريخ

با گرايش انسان به حيات اجتماعى و تشكيل جامعه ، از يك سو موضوع جلب منافع و لذت ها و گريز از ضرر و زيان - كه يك واقعيت ملموس ‍ طبيعى و عينى است - رخ مى گشايد و به دنبال آن بروز تضادها كشمكش ها، درگيرى ها، پيچيدگى ها و فراز و نشيب هاى اجتماعى ، اجتناب ناپذير جلوه مى كند، و از دگر سو، ضرورت قوانين و ضوابط، آداب و سنن و برنامه و چارچوب هاى اجتماعى ، و حكومت آنها بر جامعه به منظور حل مشكلات و تاءمين حقوق و امنيت آزادى و مديريت جامعه احساس مى گردد و سر فصل يا سر آغاز تاريخ هم از همين نقطه ، يعنى شكل گيرى و پيدايش جامعه شروع مى شود.

مفهوم تاريخ

آگاهى از رويدادها و حوادث و وقايع جامعه هاى ديروز و آشنايى با علل تحولات و تطورات زندگى آنان را، تاريخ مى نامند. (٣)
با اين بيان ، تاريخ بر اين تعريف نمايش آرام و بى هياهوى وضعيت جامعه هاى گذشته ؛ يعنى آينه اى كه زشتى ها و زيبايى ها، محاسن و معايب ، نقاط قوت و ضعف ، كاستى ها و فزونى ها و سير قافله ى بشرى را در طول قرون و اعصار در چشم انداز ناظران و تماشاگران تيزبين و جست و جوگر و تاريخ پژوه قرار مى دهد.
تاريخ ، يعنى نوارى كه مجموعه ى رخدادها، حوادث ، اتفاقات ، پيشامدهاى و خوشايند و ناخوشايندى را كه در حيات ملت ها به موقع پيوسته ، بر روى خود ضبط نموده و آن را در اختيار پژوهندگان مى گذارد.
تاريخ يعنى فيلم زنده اى كه روند جامعه و رويدادهاى سرنوشت ساز، كاميابى ها و ناكامى ها، كشمك شها و درگيرى ها، تحولات و تطورات برخاسته از تضاد عقايدى برخورد منافع ، روابط عادلانه يا ظالمانه ى حاكم بر جامعه ها، آداب و سنن و ضوابط و چهار چوب هاى پذيرفته شده ى اجتماعى را با صداى رسا و تصوير روشن و زير و بم به هم پيوسته و موسيقى ملايم يا تند، در سالن بى كران و تماشايى و عبرت انگيز عبرت آموز جامعه ها، بى نمايش مى نهد.
تاريخ يعنى گنجينه ى گرانبهايى كه تجربيات ارجدار علمى ، فرهنگى هنرى ، اخلاقى ، صنعتى ، اجتماعى ، سياسى ، نظامى و دستاوردهاى پيشينيان انسان را در طبق اخلاص نهاده و به منظور آسان ساختن زندگى ها و تجربه هاى جديد در اختيار نسل كنونى و آينده قرار مى دهد .
تاريخ ، يعنى آموزگار دردمند و دلسوخته اى كه با پندها و اندرزها و درس هاى راهگشا و پيامهاى عبرت انگيزش از فراز و نشيب ها و ظهور و افول قدرت ها، انسان را به راستى در خودسازى و رشد و تكامل روحى و اخلاقى ، و اجتناب از دنيا پرستى و انحصار قدرت و تكاثر امكانات و ستم و خشونت به هم نوعان و آن گاه رعايت حقوق و آزادى آنان ، يارى مى كند.
تاريخ ، يعنى دادگاه منصف و مستقل و بى طرف و صلاحيت دارى كه پس از فرو نشستن گرد و غبار ترك تازهاى زورمداران و فريب كاران و بهره وران ابزارى از قانون و مذهب و ارزش ها، سرانجام كف هاى دروغ و فريب ، عوامبازى و عوام پرورى و عوامزدگى و عوام زادگى را از روى آب به كنار زده و بسيارى از حقايق را برملا و حكم خويش را در مورد افراد و اجتماعات دولت ها و ملت ها صادر مى كند.

دو زبان و دو صفحه ى تاريخ

آرى ، تاريخ يعنى كتابى كه دو صفحه ى عريض و طويل دارد. در نخستين صفحه اش آرمان ها، ايده آل ها،انديشه ها عقيده ها، ايدئولژى ها، استراتژى ها، بعثت ها، نهضت ها، توحيدگرايى ها، تقواپيشگى ها، هدفدارى ها، احساس مسئوليت ها، خلوص ها، يكدلى ها، فضيلت ها، امنيت ها،نيك بختى ها، دانش ها، بينش ها، آگاهى ها، درايت ها، زيركى ها، فتانت ها، تفكرها، تدبرها، تذكرها، زيبايى ها، طراوت ها، عدالت خواهى ها، استقلال جويى ها، حماسه ها،شگفتى ها، شگرفى ها، گذشت ها، عشق ها، دوستى ها، مسالمت ها، همزيستى ها، سازگارى ها، صلح ها، محبت ها، بشر دوستى ها، فداكارى ها، ايثارها، عزت ها، تعالى ها، تكامل ها، پيروزى ها، جهان گشايى ها، تمدن ها، دگرگونى ها، آبادانى ها، شكوفايى ها،اصلاح گرى ها، فرصت سازى ها، آزادى خواهى ها، برابرى طلبى ها، نوانديشى ها، رعايت كرامت ، و حقوق بشرها و سرانجام ظهور و طلوع قدرت ها و صلابت و شكوه مديريت ها و عظمت و كفايت ملت ها در آن نقش بسته است ؛ و در صفحه ديگر آن نفرت ها، گريزها، دشمنى ها ناسازگارى ، خصومت ها، ظلم ها، بيدادگرى ها، شرك پيشگرى ها، نفاق ها، خيانت ها، بازيگرى ها، عوام فريبى ها، بت سازى ها، قهرمان تراشى ها كوردلى ها، ناآگاهى ها، حماقت ها، بلاهت ها، بى تعهدى ها، محروميت ها، اشرافيت ها،تفاخرها، تكاثرها، حسادت ها، تاريك انديشى ها، جنون قدرت ها، شهوت پرستى ها، فتنه جويى ها، انتقام كشى ها، قساوت ها، بى رحمى ها، كشتارها، خونريزى ها رنج ها، زندان ها، شلاق ها، زنجيرها، قتل عام ها، جنگ ها، لشگركشى ها، ترور انديشه ها، افزون طلبى ها،انحصارگرى ها، خودكامگى ها،استعمارها، استكبارها، استضعاف ها، افسادگرى ها و سرانجام فرصت سوزى هاو سقوط امت ها و مرگ تمدن ها و افول سلسله ها و فروپاشى قدرت ها در آن انعكاس يافته است ، و همه ى اين ها، از جامعه ى بشرى منشاء مى گيرد.

در راه ساختن تاريخ

تاريخ در حقيقت همان جامعه ديروز است ، هم چنان كه رويدادهاى امروز، تاريخ فردا را شكل مى دهد؛ و اين انسان است كه در هر نظام و جامعه اى از ابتدايى ترين و ساده ترين و بسته ترين جامعه ها، تا پيشرفته ترين و مدرن ترين و توسعه يافته ترين و مترقى ترين آنها، دانسته يا ندانسته دست اندركار آفرينش حوادث مطلوب و نامطلوب ، رخدادهاى افتخار آفرين يا شرم آور شادى بخش و يا غمبار براى ساختن تاريخ ، تنظيم فهرست ، فصول ، اوراق ، عناوين ، سطور، كلمات و حروف آن است . واقعيت اين است كه جامعه و تاريخ ، دو روى يك سكه است