11%

شهادت امام جوادعليه‌السلام

روز به روز بر اثر امامت و رهبرى بسيار موفق حضرت جوادعليه‌السلام شيعه رشد وقوت بيشترى كسب مى كرد و روند تشكيلاتى دقيق، وحدت رويه حاكم در شيوه رفتار بزرگان شيعى، انسجام محسوس وكلاء و نمايندگان آن حضرت، بكارگيرى موفق عنصر گرانبها و سياسى تقيه و بالاخره حسد و كينه ديرين بنى عباس تحمل وجود با بركت امام محمد تقىعليه‌السلام را بر آنان سخت بلكه جانكاه كرده بود.

مأمون در هفده رجب سال ۲۱۸ ه‍ق(۱۲۰) يا شعبان سال ۲۱۸ ه‍ق(۱۲۱) مرد و برادرش معتصم كه نام وى محمد يا ابراهيم و كينه اش ابواسحاق بود به قدرت رسيد.

او كه از نظر شخصيت فردى، هرگز همتاى برادرش مأمون خليفه دانشمند عباسى نبود لذا هرگز تاب و ياراى مشاهده حضور فيزيكى امام نهم شيعيان جهان را نداشت تا چه رسد به اينكه بالندگى و نشاط غير قابل انكار تشيع را شاهد باشد. به همين دليل تصميم گرفت كه امام را به بغداد احضار نمايد و به عبدالملك بن زيات نوشت كه حضرت جوادعليه‌السلام و ام فضل را به بغداد نزد من بفرست، او آنها را فرستاد معتصم - براى ظاهرسازى و عوام فريبى كه سيره هميشگى آنها بود - از آن ها به گرمى استقبال كرد و هدايائى براى آنها برد و آنان را به مهماني هاى باشكوهى دعوت نمود(۱۲۲) .

او كه از رشك بيش از حد و كم علاقه شدن ام فضل دختر مأمون به همسر امام نهم به حضرت امام محمدتقىعليه‌السلام آگاه بود و ميدانست كه وى گمان دارد امام جوادعليه‌السلام مادر امام هادىعليه‌السلام را بر او ترجيح مى دهد و بيشتر به او محبت مى كند با همكارى جعفر پسر مأمون(۱۲۳) و برادر ام فضل و از راه حيله و نيرنگ زمينه اى فراهم ساخت كه ام فضل را تحريك و به قتل امام جواد وادار نمايد و در اين كار موفق شد و آن زن بخت برگشته، بى وفا و بدكردار خواسته آندو را اجابت كرد.

معتصم يا جعفر سمى را در انگور رازقى تزريق كردند(۱۲۴) و براى ام فضل فرستادند و او نيز آنرا در كاسه اى گذاشت و جلو همسر جوانش حضرت جوادعليه‌السلام نهاد و يا آنكه خودش مسموم كرد و اقدامات بعدى را بجاى آورد و زمانيكه حضرت جوادعليه‌السلام از آن انگور ميل فرمودند، طولى نكشيد كه آن عزيز آثار زهر را احساس فرمودند و كم كم درد شديد بر ايشان عارض گرديد به سختى ايشان را رنجور ساخت در آن حال آن زن نابكار پشيمان شده و گريه مى كرد حضرت جوادعليه‌السلام فرمودند: اكنون كه مرا كشتى - اين گريه ات ديگر براى چيست؟ به خدا سوگند به چنان فقر و تنگدستى گرفتار مى شوى كه قابل جبران نباشد و به دردى مبتلا مى شوى كه درمان ندارد و به بلائى گرفتار مى شوى كه پوشيده نماند.

بر اثر نفرين امام در يكى از مخفى ترين اعضاى بدن ام فضل دردى پديد آمد كه همه دارائيش را براى درمان آن هزينه كرد ولى سودى نديد و به گدايى از ديگران نيازمند شد و با خوارى از دنيا رفت و برادرش جعفر نيز در حال مستى به چاه افتاد و مرده اش را از قعر چاه بيرون آوردند(۱۲۵) .

آرى بدين ترتيب يازدهمين معصوم و نهمين امام در بيست و پنجمين بهار عمر شريف خويش بدست همسرى خائن جنايتكار و با دستور و تحريك اميرى جورپيشه و همدستى برادر زنى بى وفا، مظلومانه در ديار غربت و از طريق مسموميت با زهر دار فانى را وداع گفت و خلعت رعناى شهادت را كه زيور بسيار گرانبهاى اولياى الهى و اجداد طاهرين معصوم و مظلومش بود به تن كرد و نه تنها شيعه بلكه تقوى و بخشندگى، عصمت و عدالت، زهد و كرامت رابر عزاى جانكاه نشانده و در مقبره قريش بغداد و پشت قبر مطهر جد مظلوم باب الحوائجش موسى بن جعفرعليه‌السلام مأوى گزيد(۱۲۶) .