يکی ديگر از معانی غريب، «فرو نهاده» يا «وانهاده» يا «واگذاشته» است. فرو نهاده به کسی گفته مي شود که مهجور و متروک و معطّل، باقی مانده باشد. «مهجور» کسی است که او را کنار گذاشته باشند. متروک يعنی ترک شده، و معطّل هم به معنی تعطيل شده است «تعطيل» در مقابل استفاده و بهره بردن است، و معطّل به چيزی گفته که در جهت هدفی که برای آن وضع شده از آن استفاده نشود.
اگر «معطّل» صفت شخص باشد، چنين شخصی غريب افتاده است. اين معنای غربت، ممکن است فرع بر عدم شناخت، يا فراموش کردن، و يا ناشی از کوتاهی کردنِ ديگران در حقّ شخص باشد.
عالِمی را در نظر بگيريد که در يک رشتی علمی متخصّص است. اين عالِم در دو حالت ممکن است فرو نهاده شود، و در نتيجه غريب افتد.
حالت اوّل اين که در موقعيّتی قرار بگيرد که اطرافيان او را نشناسند و از تخصّص او خبر نداشته باشند. طبيعتاً به دليل نشناختن او از او بهری علمی نمي برند. حتّی هنگام رويارويی با مشکلی که به علم او نياز دارند، به او مراجعه نمي کنند. زيرا نمي دانند چه گوهری در اختيار دارند. لذا از آن دانشمند، استفاده نمي شود، و او مهجور و متروک باقی مي ماند.
در «حالت دوم» آن عالِم شناخته شده است و اطرافيان نسبت به علم و تخصّص او معرفت لازم را دارند، ولی در بهره بردن از او کوتاهی کرده و به او مراجعه نمي کنند، و بدين گونه وی را معطّل و متروک مي گذارند. در هر دو حالت، اين عالِم - دانسته و يا ندانسته - «غريب» واقع مي شود.
پزشکی ماهر در نظر بگيريد که در يک منطقه مي تواند بسياری از مشکلات مردم را حل کند، امّا مورد مراجعه قرار نگيرد. او مي تواند مشکل گشايِ بيماران باشد، امّا اگر به او مراجعه نشود، غريب مي افتد. اين غربت پزشک، يا ناشی از عدم شناخت اوست، يا فراموش شدن او، و يا کوتاهی کردن به مراجعه به او. در هر صورت هر کس که مطب اين پزشک را خالی ببيند، برای غربت او متأثّر مي شود.
اين معنای غربت - که ناشی از مهجور و متروک و معطّل ماندن شخص است - کاملاً به شکر عملی مربوط مي شود، چرا که شُکر عملی نسبت به هر نعمتی، استفادی مناسب از آن است و اگر نعمتی فرو نهاده شود، معلوم است که مورد بهره برداری شايسته قرار نگرفته است.