امام حسن مجتبىعلیهالسلام پس از شهادت پدر بزرگوارش فقط شش ماه و چند روز در مسند حكومت و قدرت بودند روزهایى كه سراسر اضطراب بود و تنش، نافرمانى بود و مخالفت و ناجوانمردى بود و پیمان شكنى و فرار اصحاب و یاران و دیگر هیچ.
امام حسن مجتبىعلیهالسلام با كوله بارى از گذشته ها و با كینه هایى از دور و نزدیك از عهد بدر واحد و حنین و از دوران جمل و صفین و عهد علوى با رقیب سخت حیله گر و فریبكارى مانند معاویه رو به رو شده بود فردى كه در زندگى تنها به دنیا و عیش و نوش آن فكر مى كرد و تنها به شیوه هاى به دست آوردن آن، دیگر معاد و رستاخیز و خدا در نظرش امور موهومى بودند، او با بذل و بخشش فراوان موجودى بیت المال، آراء دیگران را مى خرید و به نفع حكومت خویش، بهره مى جست او به خاطر ادعاى خلافت و حكومت اسلام را داشت و احیانا دم از قرآن و پیامبر مى زد اما در باطن در مرحله عمل بسیار ضعیف و ناتوان بلكه منكر آنها بود ولى در امور سیاست وسیاست بازى فردى فریبكار و سالوسى بود به خصوص آنگاه كه از رأى مشاور ویژه ء خود عمروعاص هم كمك مى گرفت این دو نفر آتش افروز معركه هاى صدر اسلام بودند و چه جنایاتى كه مرتكب نشدند و چه آثار جنایت بارى كه در تاریخ اسلام از خود به بدعت نگذاشته اند كه در جایگاه خاص خود خواهد آمد.
مهم ترین مسألة در زندگى امام حسن مجتبىعلیهالسلام در دوران أموى دو موضوع حساس و دو مورد اخلاقى ضربه زننده و شكننده اى بود كه دائم از سوى حكومت معاویه، مورد تبلیغ و ترویج قرار مى گرفت.
۱- صلح با معاویه،
۲- ازدواجهاى مكرر امامعلیهالسلام .
نخستین مورد كه صلح با معاویه باشد از دو طرف آماج فشارها بود یكى از ناحیه طرفدارانش كه چرا تن به چنین امرى داده است در صورتى كه اكثر فرماندهان در غیاب او خود را به معاویه فروخته بودند و جز تعداد بس اندكى از مؤمنان و معتقدان واقعى، وفادار نمانده بودند و از از سوى دیگر از ناحیه دشمن مكار مورد تهدید و فشار بود كه مى خواست حاكمیت دنیاى اسلام آن روز را در قبضه داشته باشد و امام حسنعلیهالسلام براى حفظ جان آن اقلیت معتقد و مؤمن، چاره اى جز سازش ظاهرى با معاویه نداشت آن هم با آن شرایط و خصوصیاتى كه اگر مورد عمل قرار مى گرفت قطعا نتیجه اش خیلى بهتر و مفیدتر از جنگ وخونریزى و ادامه حكومت با اقلیت ضعیفى بود كه همگى در معرض فنا و نابودى بودند.
نكته اى كه در مورد صلح امام حسنعلیهالسلام قابل ذكر است اینست كه اركان سپاه او از همان دوران صفین و از برنامه حكمیت، درهم شكسته بود اتفاق نظر و وحدت كلمه در بین آنان وجود نداشت.
أمیر المؤمنینعلیهالسلام آن قدر از دست آنان در شكنجه روحى و ناراحتى بر سر مى برد كه نهج البلاغه اثر ماندگار علىعلیهالسلام را مى توان غمنامه یا درد دل نامه و زجر نامه روحى مولى نامگذارى نمود گاهى مى فرماید: «لَا رَأْيَ لِمَنْ لَا يُطَاعُ » كسى كه مورد اطاعت نباشد، رأیى ندارد.
گاهى علىعلیهالسلام حاضر است ده نفر از هواداران خود را با یك نفر از سپاه معاویه معاوضه كند، گاهى درد دل خود را از دست همین سربازان و فرماندهان چموش و سهل انگار، به چاه ها و بیابان ها مى برد و بارها و بارها آرزوى مرگ و از دست این افراد سست عنصر را دارد به حدى كه تقریبا ثلث محتویات نهج البلاغه اعم از خطبه ها، مكاتبات، و كلمات قصار و سخنان بلند و كوتاه امامعلیهالسلام در مورد شكایت از دست زیردستان و سپاه خویش مى باشد و گاهى فرهیختگان و فرزانگانى هم مانند، ابن عباس (یا انشاء الله) عبیدالله بن عباس گرفتار هوس دنیا وغارت و یغماگرى بیت المال مى گردند كه آنگاه است كه اسف على و درد و ناله اش، زمین و زمان را مى سوزاند و كسى را یاراى تحمل سوز دل و جراحت قلب غمگین و درد آلود على را نیست!
هر چند تعداد محدودى هم امثال مالك اشتر، عمار یاسر، صعصعة بن صوحان، خباب بن أرت وقیس بن سعد هم وجود داشتند ولى به یقین با یك گل بهار نمى شود در بهار باید همه جا گل باشد و گلستان، ولى سپاه شام، قطعا این گونه نبود كه سپاه كوفه وعراف بودند.
در چنین شرایطى امام حسن مجتبىعلیهالسلام كه وارث چنین عناصر كم كفایت چه مى توانست انجام دهد؟
جایى كه برخى از سپاهیان او توطئه داشتند كه خود امام را به معاویه تسلیم كنند، و برخى از آنان به مقر فرماندهى یورش مى كردند و خود امام را مورد حمله قرار مى دادند آنچنان كه در ساباط رخ داد و تعداد كثیرى از سوى ستون پنجم پنهانى از معاویه پول دریافت نموده، و در جمع سپاه امام حسن مجتبىعلیهالسلام به نفع دشمن، فعالیت داشتند.
آرى امام حسنعلیهالسلام هرگز صلح نمى نمود این شرایط و مقتضیات زمان و مكان بود كه صلح را بر او تحمیل نمود و شوكران تلخ را نوشانید واو بالأجبار كنار آمدن با معاویه را پذیرفت و از جنگ دست برداشت.
گفتارى از آل یاسین وى در متن كتاب خلاصه اى از عوامل صلح و خلاصه ى جالبى را به عنوان ختم بحث خود دارد جائى كه مى گوید: گناه یك رهبر چیست اگر مردمش فاسد و سپاهیانش خائن و اجتماعش فاقد وجدان اجتماعى باشد؟ بدین ترتیب راز صلح یا ترك جنگ امام حسنعلیهالسلام روشن مى گردد. و ما در بخش مستقلى به تفصیل به این موضوع خواهیم پرداخت.