نوشتهاند: در زمان رسول اكرم صلىالله عليه و آله يك مردى از انصار براى رفع نيازمنديهايش مسافرت رفت، وقت رفتن با عيال خود عهد بست كه از منزل بيرون نرود تا از سفر برگردد، زن هم قبول كرد اصلا بيرون نرفت، گفت: من وعده دادم، خلاف امر شوهر رفتار نكنم و به دين خودم عمل كنم.
تا اينكه پدرش مريض شد، شوق پدر وادار كرد كه برود پدر را عيادت كند، ولى طبق قولى كه داده بود به شوهرش از خانه بيرون نرود اين وعده سبب شد كه نتوانست از خانه بيرون رود، ناچار شخصى را نزد حضرت رسول اكرم صلىالله عليه و آله فرستاد كه شوهر من چنين عهد بسته ولى حالا پدرم مريض است آيا اجازه مىفرماييد كه بروم عيادت كنم، فرمود: هرگز اجازه نمىدهم و بر قول خود وفادار باش و از خانه خارج نشويد.
زن هم حسبالمر نبى اكرم صلىالله عليه و آله از خانه بيرون نرفت و در خانه نشست وفادار عهد خود شد، تا اينكه چند روز بعد پدرش از دنيا رفت، زن خيلى ناراحت شد مىخواهد به تشييع برود باز به ياد شوهر و اطاعت وى افتاد با خود فكر كرد كه آيا در چنين صورتى هم پيمان شكستن گناه است؟ اينجا باز براى كسب تكليف به نزد رسول خدا صلىالله عليه و آله پيام فرستاد كه پدرم از دنيا رفت، آيا اجازه مىفرماييد به تشييع جنازه او بروم؟ رسول اكرم صلىالله عليه و آله فرمودند: نه اجازه نمىدهم در خانهات باش و از دستور شوهر اطاعت كن.
خلاصه پدر دفن شد بعد حضرت رسول اكرم صلىالله عليه و آله شخصى را به نزد آن زن مومنه فرستاد كه خداوند بواسطه اطاعت از شوهر تو را و پدرت را آمرزيد (٢٠٦) .
اطاعت كردن به يك جزء از اجزاء دين سبب مىشود كه خدا همه گناهان خود و غيره را عفو نمايد، اگر انسان تسلط بدست خود و به پاى خود و به زبان خود و به لبهاى خود و به هواى خود نداشته باشد، انسان نيست يك چنين انسانى تسلط بر دين خود هم ندارد وقتى كه اين چنين باشد ارزش انسانيت را آنقدر پايين مىآورد كه خداوند مىفرمايد: اينها مثل حيوانات بلكه پايينتر هستند و جايگاهشان با اسفل السافلين است، آن وقت روز قيامت نفس او خودش را ملامت مىكند، چنانكه قرآن كريم مىفرمايد:
لا اقسم بيوم القيامه، و لا اقسم بالنفس اللوامه، ايحسب الانسان الن نجمع عظامه (٢٠٧) قسم به روز قيامت و قسم به نفس لوامه كه همه شما در قيامت برانگيخته مىشويد و بسزاى اعمالتان مىرسيد.
مهم اين است كه در ميان اين دو قسم يكى روز قيامت و ديگرى وجدان اخلاقى است يكى از دلايل وجود معاد وجود وجدان كه در درون جان انسان است كه به هنگام انجام كار خوب روح آدمى را مملو از شادى و نشاط مىكند و به هنگام انجام كار زشت و يا ارتكاب جنايت روح او را سخت در فشار قرار مىدهد به حدى كه گاهى براى نجات از عذاب وجدان اخلاقى اقدام به خودكشى مىكند، يعنى در واقع وجدان حكم اعدام او را صادر كرده و بدست خودش اجرا مىكند.
منظور از نفس لوامه ملامت كردن همه انسانها در روز قيامت نسبت به خودشان است، مومنين به اين جهت خود را ملامت مىكنند كه چرا اعمال صالح كم بجاى آورديم، كافران از اين جهت كه چرا راه كفر رفتند.
يكى ديگر از نفوس: نفس اماره است كه خداوند در قرآن كريم فرموده است: و ما ابرىء نفسى ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربى ان ربى غفور رحيم (٢٠٨) من هرگز نفس خويش را تبرئه نمىكنم كه نفس بسيار به بديها امر مىكند مگر آنچه را پروردگارم رحم كند خداى من غفور و رحيم است.
يا ايتها النفس المطمئنه ارجعى الى ربك راضيه مرضيه فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى (٢٠٩) اى نفس مطمئنه بسوى خداى خود بازگرد در حالى كه هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است و در صف بندگانم داخل و در بهشتم وارد شو.
دعوت مستقيم پروردگار از نفوس كه در پرتو ايمان به حالت اطمينان رسيدهاند، دعوت كه توأم با رضايت طرفين است و به دنبال آن تاج افتخار عبوديت را بر سر او نهاد، بعد دعوت از او براى ورود در بهشت پس بنابراين نفس لوامه كه روز قيامت همه مورد ملامت قرار مىگيرند، بعد نفس اماره كه انسان از دست اين نفس اماره بسيار مشكل است نجات پيدا كند چون شيطان قسم بذات خدا خورده همه ما را اغفال كند و گرفتار نفس اماره نمايد مگر آن كسانى كه مخلص هستند، آنهم معدود است آنها كسانى هستند كه نفس مطمئنه دارند، مثل حضرت زين العابدين (عليه السلام) در كنار مرقد مطهر حضرت على (عليه السلام) ايستاده اين چنين مىخواند و اشك مىريزد:
اللهم فاجعل نفسى مطمئنه بقدرك راضيه بقضائك مولعه بذكرك و دعائك محبه لصفوه اوليائك محبوبه فى ارضك و سمائك صابره على نزول بلائك شاكره لفواضل نعمائك ذاكره لسوابغ آلائك مشتاقه الى فرحه لقائك متزوده التقوى ليوم جزائك مستنه بسنن اوليائك مفارقه لاخلاق اعدائك مشغوله عن الدنيا بحمدك و ثنائك .
امام چهارم كنار قبر امير المومنين چگونه حرف مىزند:بارالها تو جان مرا مطمئن بقدر خود و راضى به قضاى خويش بگردان، مشتاق و حريص به ذكر و دعاى خود فرما، دوستار خاصان اولياء خويش قرار ده و محبوب در نزد اهل زمين و آسمان خود ساز، يعنى اهل زمين و آسمان مرا دوست بدارند و مرا هنگام نزول بلا شكيبا و صابر قرار بده و در برابر زيادى نعمتهاى خود مرا شاكر قرار ده و مرا با شادى مشتاق لقاى خود گردان و مرا متذكر نعمتهاى باطن خود گردان و قرار بده مرا به تهيه كردن زاد و تقوى براى روز جزا به طريقه اوليه خاصان خود قرار ده، دور از طريق دشمنان خود قرار ده و بجاى اشتغال بكار دنيا به حمد و ثناى خود مشغول ساز (٢١٠).