قال النبى صلىالله عليه و آله: يا على تريد ستماء الف شاه او ستماه الف دينار او ستمات الف كلمه؟
قال: يا رسول الله ستماه الف كلمه.
فقال صلىالله عليه و آله: اجمع ستماه الف كلمه فى ست كلمات، يا على!
اذا رايت الناس يشتغلون بالفضائل فاشتغل انت باتمام الفرايض.
و اذا رايت الناس يشتغلون بعمل الدنيا فاشتغل انت بعمل الاخره.
و اذا رايت الناس يشتغلون بعيوب الناس فاشتغل انت بعيوب نفسك.
و اذا رايت الناس يشتغلون بتزيين الدنيا فاشتغل انت بتزيين الاخره.
و اذا رايت الناس يشتغلون بكثره العمل فاشتغل انت بصفره العمل.
و اذا رايت الناس يتوسلون بالخلق فتوسل انت بالخلق (٥٢).
حضرت رسول اكرم صلىالله عليه و آله خطاب به حضرت امير المومنين (عليه السلام) نمود فرمود: يا على ششصد هزار گوسفند را دوست داريد يا ششصد دينار و يا ششصد هزار كلمه؟
على (عليه السلام) فرمودند: ششصد هزار كلمه را دوست دارم، رسول گرامى صلىالله عليه و آله فرمودند: على جان من ششصد هزار كلمه را جمع كردم در شش كلمه:
اول: وقتى كه ديدى مردم مشغولند به فضيلت تو مشغول باش به واجبات.
دوم: وقتى كه تو ديدى مردم به عمل دنيا مشغولند تو به عمل آخرت مشغول باش.
سوم: هنگامى كه ديدى مردم مشغولند عيب جويى كردن از ديگران تو مشغول باش به عيب خودت.
چهارم: وقتى كه ديدى مردم به زينت دنيا مشغولند تو به زينت آخرت مشغول باش.
پنجم: وقتى كه ديدى مردم به زيادى عمل به عبادت مشغول هستند تو به صفت یا به حقيقت عمل مشغول باش.
ششم: وقتى كه ديدى مردم مشغول هستند به دامن گرفتن ديگران و متوسل شدن در خانه اين و آن تو متوسل باش به خالق (او است كه همه كارها را درست مىكند نه مردم) اگر انسان خداوند تبارك و تعالى را رها كند و متوسل به ديگران شود خداوند هم او را رها مىكند اگر اطاعت از خداى سبحان بشود خداوند همه را مطيع امر او قرار مىدهد در قضيه حضرت يوسف را ملاحظه بفرماييد:
و قال للذى ظن انه ناج منهما اذكرنى عند ربك فانساه الشيطان ذكر ربه فلبث فى السجن بضع سنين (٥٣)
و به آن يكى از آن دو نفر هم زندانى يوسف بود كه مىدانست كه رهايى مىيابد گفت: مرا نزد صاحبت (كه همان سلطنت مصر باشد) ياد آورى كن ولى شيطان ياد آورى او را نزد صاحبش از خاطر وى برد و يا آنكه يوسف بدست فراموشى سپرده شد و چند سال در زندان باقى ماند.
مثل اينكه آيه شريفه مىخواهد بفرمايد كه شيطان ياد خدا را از خاطر يوسف برد براى اينكه بغير خدا توسل جست خلاصه مفسرين احتمالاتى دادهاند.
روايت از قول حضرت سالار شهيدان اباعبد الله الحسين (عليه السلام) نقل شده:
و عن الحسين بن على (عليه السلام) انه جاء رجل و قال انا رجل عاص و لا صبرى عن المعصيه فعظنى موعظه.
فقال (عليه السلام): افعل خمسه اشياء و اذنت ما شئت:
١ - لا تاكل رزق الله و اذنت ماشئت.
٢ - و اطلب موضعا لا يراك الله و اذنب ما شئت.
٣ - و اخرج من ولايه الله و اذنب ما شئت.
٤ - و اذا جائك ملك الموت ليقبض روحك فادفعه عن نفسك و اذنب ما شئت.
٥ - و اذا ادخلك مالك فلا تدخل فى النار و اذنب ما شئت (٥٤)
شخصى آمد خدمت امام حسين (عليه السلام) عرض كرد: من گنه كارم طاقت صبر كردن را ندارم و به من موعظه كنيد كه به سبب آن بتوانم خودم را كنترل نمايم.
حضرت درباره سوال اين شخص فرمودند: تو پنج چيز را انجام بده بعد هرچه مىخواهى گناه كن:
اول: روزى خدا را نخور.
دوم: جايى را انتخاب كن كه در وقت گناه كردن خدا تو را نبيند آنوقت هرچه بخواهيد گناه كن.
سوم: در ملك خداوند معصيت مكن هرچه مىخواهى گناه كن (يعنى: از مملكت خدا خارج بشويد آنوقت هرچه خواهى گناه كن).
چهارم: هنگامى كه ملك الموت آمد براى قبض او را از خود دفع كن هرچه مىخواهى معصيت كن.
پنجم: وقتى كه مالك دوزخ انداخت ميان آتش داخل نشويد آنوقت گناه كن (حالا كه هيچ كدام اينها را قادر بر دفع ندانيد پس بايد خودت را از معاصى حفظ كنيد).
روز قيامت از انسان عمل صالح و خالص مىخواهند افتخارات هر انسان به عمل است نه مال و اولاد.
فاذا نفخ فى الصور فلا انساب بينهم يومئذ و لا يتسائلون فمن ثقلت موازينه فاولئك هم المفلحون، و من خفت موازينه فاولئك الذين خسرو انفسهم فى جهنم خالدون، تلفح وجوههم النار و هم فيها كالحون، الم تكن آياتى تتلى عليكم فكنتم بها تكذبون، قالوا ربنا غلبت علينا شقوتنا و كنا قوما ضآلين (٥٥)
هنگامى كه در صور دميده شود هيچ گونه نسبى در ميان آنها نخواهد بود از يكديگر سوال نمىكنند.
البته صور دوبار دميده مىشود:
يك: هنگام پايان گرفتن اين جهان و پس از نفخ صور تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند مىميرند و مرگ سراسر عالم را فرا خواهد گرفت و پس از نفخ.
دوم: رستاخيز مردگان آغاز مىگردد و انسانها به حيات نوين باز مىگردند و آماده حساب و جزا مىشوند.
به هر حال در آيه فوق به دو قسمت از پديدههاى قيامت اشاره شده يكى از كار افتادن نسبها است زيرا رابطه خويشاوندى و قبيلهاى كه حاكم بر نظام زندگى مردم اين جهان است سبب مىشود كه افراد مجرم از بسيارى از مجازاتها فرار كنند.
و يا در محل مشكلاتشان از خويشاوندان كمك گيرند اما در قيامت انسان است و اعمالش.
و هيچ كس نمىتواند حتى از برادر و فرزندش و پدرش دفاع كند و يا مجازات او را به جان بخرد.
ديگر اينكه آنها چنان در وحشت فرو مىروند كه از شدت ترس حساب و كيفر الهى از حال يكديگر به هيچ وجه سوال نمىكنند.
آن روز روزى است كه مادر از كودك شير خوارش غافل مىشود برادر برادر خود را فراموش مىكند و كسانى كه ترازوهايشان (يعنى: ميزان سنجش اعمالشان سنگين باشد رستگارانند).
و اما آنها كه بر اثر نداشتن ايمان و عمل صالح ميزان اعمالشان سبك يا بى وزن است كسانى هستند كه سرمايه وجود خود را از دست داده و زيان كردند در جهنم جاودانه خواهند بود.
شعلههاى گرم و سوزان آتش همچون شمشير به صورتهاى آنها نواخته مىشود. و آنها از شدت ناراحتى و عذاب در دوزخ چهرهاى عبوس و درهم كشيده دارند.
آيا آيات من بر شما خوانده نمىشد و آن را تكذيب مىكرديد.
مىگويند پروردگارا شقاوت ما بر ما غلبه پيدا كرد و ما قوم گمراه بوديم.