12%

٣- اختصاص برخى شغل هاى به مردان

پرسش شماره ٩) اگر مرد و زن با هم برابرند و هيچ يك بر ديگرى برترى ندارد، چرا در بسيارى از موارد، مردان بر زنان برترى دارند؟ براى مثال برترى جسمى، برترى اقتصادى - از آن جهت كه زن از لحاظ اقتصادى به مرد وابسته است - و از جهت تصميم گيرى در شرايط سخت يا از لحاظ حل مسائل پيچيده و كسب رتبه هاى برتر علمى و نيز از آن جهت كه اختيار زن به دست مرد است و افزون بر آنها، بر خلاف مرد، زن نمى تواند قاضى شود يا اينكه گواهى او در دادگاه نصف مرد است و...

همان گونه كه در پرسش و پاسخ هاى پيشين بيان شد، مرد و زن به لحاظ شخصيت انسانى و راهيابى به كمالات انسانى، بر يكديگر برترى ندارند؛ اما از بعضى جهات با هم تفاوت هايى دارند؛ مانند توانمندى هاى جسمى، فكرى و روحى و مسئوليت پذيرى. مواردى كه در اين پرسش مطرح شده، همگى مربوط به تفاوت ها است نه برترى ها، بنابراين بايد ميان برترى و تفاوت فرق گذاشت.

اما درباره اولويت مردان در پذيرش شغل ها و تصدى مسئوليت گفته مى شود كه اين موارد، تسهيلى است كه دين مقدس براى زنان قرار داده تا آنان درگير مسائلى نباشند كه اعصاب و روان شان را بيازارد و مشكلاتى را براى روحيه آنان ايجاد كند و به اين ترتيب، پرورش نسل نوخواسته را با آرامش بيشترى به ثمر رسانند؛ البته زن مى تواند در مراحل تحقيق و وكالت، متصدى باشد.

دباره طلالق نيز يادآورى اين نكته لازم است كه چون مرد مسئوليت خانواده را بر عهده دارد، طبيعى است كه از هم پاشيدن اين كانون گرم نيز بايد به دست او باشد؛ چرا كه قرآن كريم مى فرمايد:( الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّـهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّـهُ وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللَّـهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا ) (٤٦) ؛ مردان سرپرست و نگهبان زنانند؛ به خاطر برترى هايى كه خداوند (از نظر نظام اجتماع) براى بعضى نسبت به بعضى ديگر قرار داده است و به خاطر انفاق هايى كه از اموال شان (درباره زنان) مى كنند.

بر اساس اين آيه، توان مديريت و تدبير در مرد قوى تر است و تامين هزينه زندگى به عهده مرد است؛ هر چند زن متمكن باشد.

لازم به بيان است كه مديريت غير از استبداد است و كانون گرم زندگى، جاى محبت، عاطفه و ايثار است نه مجادله و كش مكش؛ اما اگر خداى ناكرده، قرار شد اين كانون از هم بپاشد، بايد تدبير حاكم باشد نه عاطفه؛ از اين رو قرآن كريم موانع زيادى را سد راه طلاق قرار داده است(٤٧) .