8%

باب نودم : (بلا)

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

بلا، زيور مؤ من وكرامت الهى است براى كسى كه تعقل كند (بينديشد)، زيرا صبورى وثباتِ قدم در هنگام رسيدن بلا، ايمان را درست كند وكمال بخشد.

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: ما پيامبران ، بيش از همه مردم ، گرفتار بلا مى شويم ومؤ منان بر حسب مرتبت و كمال بلا بينند وآن كه قربش به خدا بيشتر باشد، بلاى او افزون تر است

هر بنده اى كه طعم بلا را چشيد وآن را درك نمود (ودانست كه از سوى كيست) وصبر پيشه كرد، از آن ، بيش تر از نعمت ، لذّت مى برد و چون آن را از دست بدهد، بدان مشتاق مى گردد؛ چرا كه در پسِ بلا ومحنت ، انوار نعمت ، پرتوافكن است وزير انوار نعمت ، بلا ومحنت نهفته است (هر كس ‍ قرب خدا خواهد، بلا را تحمل مى كند).

بسيارند كسانى كه از بلا جان سالم به در مى برند وبه وسيله نعمت به هلاكت مى افتند.

خداوند بنده اى را، از آدمعليه‌السلام تا محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مدح نفرمود، مگر آن كه او را به بلا و مصيبت آزمود و او را در بندگى حق ، پايدار ديد.

وكرامت خداوند (در قيامت) از آن كسانى است كه به بلا گرفتار آمده (وبه اراده او تن در داده)اند وعزّت (دنيوى كه رضايت خداوند در آن نباشد) بلاى آخرت را در پى دارد. وهر كس كه از بوته بلا (آزمون) سربلند بيرون برآيد، او را چراغ روشنايى بخش مؤ منان ، مونس مقربان وراهنماى روندگان قرار دهند واو هادىِ مردم به سوى مقاصد (خير والهى) باشد.

هر بنده اى در محنتى كه هزاران نعمت بر آن مقدم بوده وهزاران آسايش در پى دارد شكايت نمايد، حقِ صبر در بلا را ادا نكرده و شكرِ نعمت را ضايع كند، خيرى نباشد. همچنين كسى كه حق شكر را در نعمت ادا نكند، از پاى بندىِ به صبرِ در بلا محروم شود و كسى كه از اين مواهب محروم شود، در زمره طرد شدگان باشد.

وايوبعليه‌السلام در دعاى خويش مى گفت : بار خدايا! هفتاد سال آسايش ‍ وفراخى بر من گذشت [در انتظارم ] تا هفتاد سال همراه بلا فرا رسد.

وهب بن منبّه گفت : بلا براى مؤ من ، چون بستن ومهار كردن چهار پا وبستن زانوى شتر است

(مراد آن است كه مؤ من را از گرفتار شدن در دام هواى خود باز مى دارد).

حضرت علىعليه‌السلام فرمود: صبر براى ايمان ، چون سر است براى بدن ، وسرِ صبر، بلاست وجز عالمان نتوانند آن را تعقل ودرك كنند.

الباب الحادى والتّسعون : (فى الصّبر)

قال الصّادقعليه‌السلام :

الصّبر يظهر ما فى بواطن العباد من النّور والصّفاء، والجزع يظهر ما فى بواطنهم من الظّلمة والوحشة والصّبر يدّعيه كلّ احد، وما يثبت عنده الاّ المخبتون ، والجزع ينكره كلّ احد وهو ابين على المنافقين ، لانّ نزول المحنة والمصيبة مخبر عن الصّادق والكاذب

وتفسير الصّبر ما يستمرّ مذاقه ، وما كان عن اضطراب لايسمّى صبرا.

وتفسير الجزع اضطراب القلب وتحزّن الشّخص وتغيير اللّون وتغيير الحال ، وكلّ نازلة خلت اوائلها من الاخبات والانابة والتّضرّع الى اللّه فصاحبها جزوع غير صابر.

والصّبر ما اوّله مرّ وآخره حلو لقوم ، ولقوم اوّله وآخره حلو، فمن دخله من اواخره فقد دخل ، ومن دخله من اوائله فقد خرج ، ومن عرف قدر الصّبر لا يصبر عمّا منه الصّبر.

قال اللّه تعالى فى قصّة موسى بن عمران والخضرعليهما‌السلام : (وكيف تصبر على ما لم تحط به خبرا).(٨١)

فمن صبر كرها ولم يشك الى الخلق ، اولم يجزع بهتك ستره فهو من العامّ ونصيبه ما قال اللّه عزّ وجلّ : (وبشّر الصّابرين)(٨٢) اى بالجنّة والمغفرة

ومن استقبل البلاء بالرّحب وصبر على سكينة ووقار فهو من الخاصّ، ونصيبه ما قال تعالى : (انّ اللّه مع الصّابرين).(٨٣)