چه بسيار مردمى که عدد سيزده، خواندن کلاغ، صداى جغد و چيزهايى نظاير اينها را شوم دانسته و به آنها فال بد مى زنند. کسى که در معرض يکى از آن شومى ها قرار مى گرفت، دچار نگرانى و تشويش خاطر مى شد. مى ترسيد از اين که مبادا با خطر ناشناخته اى مواجه گردد و به اساس خوشبختى و سعادتش لطمه وارد شود.
اسلام با اين عقيده غلط که مايه ناراحتى فکر و ناشى از جهل و نادانى بود، جدا مبارزه کرد و پيشوايان مذهبى در ضمن روايات متعددي، آن را يک عقيده خرافى و منافى به اساس توحيد معرفى نموده اند.
قالَ عَلِىعليهمالسلام : «اَلطِّيرَةُ لَيسَتْ بِحَقٍّ»؛(٢٨)
علىعليهمالسلام فرموده است: «فال بد يک امر حقيقى و واقعى نيست».
قالَ رَسُولُ اللّهصلىاللهعليهوآله : «اَلطِّيرَةُ شِرْک»؛(٢٩)
رسول اکرمصلىاللهعليهوآله فرموده: «اعتقاد به تأثير فال بد، شرک به خداوند است».
فال بد در قوانين نظام آفرينش منشأ اثرى مفيد نيست و نمى تواند مسير علل و معاليل جهان را بگرداند و مستقلاً حادثه نامطلوبى به وجود آورد. کسانى که بدان معتقد نيستند، آسوده خاطرند و کمترين تأثر فکرى از فال بد ندارند. ولى کسانى که بدان معتقدند اگر در معرض فال بد قرارگيرند، دچار اختلال فکر و نگرانى مى شوند. البته پريشان فکرى و ناراحتى روح، خود يک امر واقعى روانى است و مى تواند گفتار و رفتار صاحبش را از مسير صحيح خارج کند و نتايج شومى به بار بياورد. بديهى است آن نتايج شوم، اثر مستقيم فال بد نيست، بلکه معلول اختلالات روانى است که از عقيده به فال بد سرچشمه گرفته است.
قالَ الصّادِقُعليهمالسلام : «اَلطِّيرَةُ عَلى ما تَجْعَلُها إِنْ هَوَّنْتَها تَهَوَّنَتْ وَ إِنْ شَدَّدْتَها تَشَدَّدَتْ وَ إِنْ لَمْ تَجْعَلْها شَيئا لَمْ تَکنْ شَيئا»؛ (٣٠)
امام صادقعليهمالسلام فرمود: «تأثيريابى فال بد در روان تو تابع وضعى است که آن را در نهاد خود قرار مى دهي. اگر سست و ناچيزش بدانى سست و ناچيز خواهد بود، اگر آن را يک امر قوى و مهم پنداري، اثرش در تو نيز مهم و شديد خواهد بود و اگر اصلاً به فال بد، ترتيب اثر ندهى و آن را هيچ و غيرواقعى بداني، هيچ و بى اثر خواهد بود».
از جمله ترس هاى مذمومى که در گذشته فکر بسيارى از مردم را ناراحت داشته و مفاسد زيادى به بار آورده، ترس از شومى زن، مرکب و خانه بوده است. کسانى که به اين عقايد خرافى معتقد بودند، پيش آمدهاى بد و حوادث ناگوار زندگى خود را که هر يک معلول علت مخصوصى بوده، به شومى يکى از آنها مستند مى کردند و به وجودشان فال بد مى زدند و از ترس اين که مبادا با حوادث تلخ تازه اى مواجه گردند، در باره آنها تصميم هاى غيرعاقلانه و احيانا ظالمانه مى گرفتند و هنوز هم کسانى اسير اين طرز تفکر ناصحيح هستند.
چه بسيار خانواده هايى که به گمان شومى و بدقدمى زن، متلاشى شده و کودکان بى گناهشان به بدبختى و سيه روزى افتاده اند. چه بسيار خانه هايى که به تصور شومى و ناميمونى ويران گشته و به صورت خرابه هاى متروکى در آمده است.