نگرانى و اضطراب، در تمام ادوار، بيش و کم وجود داشته است و در گذشته، انسان هاى بسيارى به دردها و نارحتى هاى آن دچار شده اند و بعضى از پا درآمده اند. ولى در دنياى کنونى که آمال و آرزوها زياد شده، ناکامى و شکست افزايش يافته، ايمان و اخلاق به ضعف و سستى گراييده و خودسرى و لجام گسيختگى شيوع پيدا کرده است، اين بيمارى شديدتر شده و پيوسته اشتداد مى يابد، در نتيجه روز به روز تعداد اين بيماران زيادتر مى شود و بيش از پيش، موجبات تيره روزى و بدبختى مردم را فراهم مى آورد.
ميليون ها بشر، در چنگال دشمن پنهان، اسيرند. دشمنى که بيش از بسيارى از بلاهاى ديگر آسيب مى رساند و از هر مصيبت ديگر، زيادتر آزار مى دهد. بنا بر اين عقيده پزشکان، اين دشمن تا جايى مى تواند پيش روى کند که سبب بيمارى عضوى شود، نيروى ما را بر باد دهد، سلامت ما را از بين برد، هستى ما را زهرآگين سازد و عمر ما را کوتاه کند.
با آن که اين مرض در مقابل مؤثرترين داروها مقاومت مى کند، ولى مبتلايان به آن مى توانند به خودى خود، از چنگ آن رهايى يابند، زيرا اين بيماري، در مغز جايگزين است و غالبا موجب آن، توهمات بيمار است. افکار خود را مهار کنيد تا بتوانيد از هم و غم برهيد، اندوه را از خود دور سازيد و شادمان زندگى کنيد.(٨٧)
کار کسى را از بين نمى برد، بلکه غم است که انسان را تباه مى سازد. کار مايه سلامتى است. بى اشکال مى توان کار سنگينى را بر دوش کسى گذاشت که تاب تحمل آن را نداشته باشد، ليکن غم و اندوه، ناخودآگاه مانند زنگ که فلز را تباه مى سازد، جان را مى خراشد و مى سايد.(٨٨)
مى دانيم مردم به ميل خود از پى نگرانى و تشويش خاطر نمى روند و با اراده و اختيار خويش، تسليم اوهام و تخيلات نمى شوند، بلکه اين نگرانى و تشويش است که سر وقت مردم مى آيد، با نيروى جادويى خود ضميرشان را مسخر مى کند، آرامش فکر و آسايش خاطرشان را بر هم مى زند، آنان را به وادى وحشت زاى تشويش و اضطراب مى کشاند و روزگارشان را تيره و تار مى سازد.
آيا بشر مى تواند بر نگرانى هاى موهوم غلبه کند، تخيلات سرکش را مهار نمايد و خويشتن را از شر اين دشمن درونى مصون دارد؟ به طور اجمال پاسخ اين سؤال مثبت است و افراد به هر نسبتى که برنامه هاى مبارزه با نگرانى را به کار بندند، روحيه خود را به شايستگى بسازند و اراده خويش را تقويت نمايند، به همان نسبت بر وهم و خيال غلبه مى کنند و از نگرانى هاى غيرواقعى رهايى مى يابند.