از جمله عواملى که در تقليل نگرانى مبتلايان و تسکين خاطر مصيبت زدگان مؤثر است، توجه به اوضاع و احوال کسانى است که به آلام سخت تر و مصايب بزرگ تر گرفتارند. شخصى که بر اثر فقر مالي، بيمارى بدني، اختلال خانوادگى و ديگر ناملايمات زندگي، نگران و ناراحت است، اگر خود را با کسى که ناراحتيش شديدتر و رنجش دردناک تر است مقايسه نمايد، تشويش خاطرش کم مى شود، فشار روحيش تخفيف مى يابد، آرامش نسبى پيدا مى کند و از اين که همانند او مبتلا و گرفتار نيست، به وضعى که دارد راضى و شاکر مى گردد. اولياى گرامى اسلام اين برنامه را ضمن روايات متعددى خاطرنشان ساخته اند و اجراى آن را به پيروان خود توصيه نموده اند.
قالَ النَّبِىصلىاللهعليهوآله : «مَنْ نَظَرَ فى دينِهِ إِلى مَنْ هُوَ فَوْقَهُ فَاقْتَدى بِهِ وَ نَظَرَ فى دُنْياهُ إِلى مَنْ هُوَ دُونَهُ فَحَمِدَ اللّه عَلى ما فَضَّلَهُ بِهِ کتَبَهُ اللّه شاکرا وَ صابِرا»؛(٩٨)
پيامبر اکرمصلىاللهعليهوآله فرموده است: «کسى که در باره دين خود به بالاتر از خويش بنگرد و به وى اقتدا کند و در باره دنياى خويش به پايين تر از خود نگاه کند و خدا را در امتيازى که به او داده است سپاس گويد، بارى تعالى نام او را در صف شکرگزاران و بردباران ثبت مى نمايد».
قالَ الصّادِقُعليهمالسلام : «اُنْظُرْ إِلى مَنْ هُوَ دُونَک فَتَکونَ لاِءَنْعُمِ اللّه شاکرا وَ لِمَزيدِهِ مُسْتَوْجِبا وَ لِجُودِهِ ساکنا»؛(٩٩)
امام صادقعليهمالسلام فرموده است: «همواره به فروتر از خود نظر کن تا قدر نعمت هاى الهى را بدانى و شکرگزار او باشي، شايسته افزايش نعمت گردى و به عطايش قرار و آرام يابي».
«ديل کارنگي» در کتاب خود از زبان مرد گرفتارى که مقروض بوده و قدرت اداى دين خود را نداشته، به علاوه، بر اثر مشکلات زندگى ناچار مغازه خود را تعطيل کرده است، شرحى نقل مى کند و در ضمن چنين مى گويد:
مثل اشخاصى که از پا درآمده اند، در خيابان راه مى رفتم. قدرت مبارزه و نيروى ايمان و اميد را از دست داده بودم. در اين موقع ناگهان مرد بى پايى را ديدم که روى يک تخته چوب کوچکى مجهز به چهار چرخ مخصوص نشسته و با دو قطعه چوب کوچکى که در دست هايش داشت خود را به جلو مى کشاند. موقعى با او روبه رو شدم که عرض خيابان را طى کرده بود و مى کوشيد کمى خود را بلند کند تا از لبه خيابان، داخل پياده رو شود. در اين هنگام چشمانش با چشمان من تلاقى نمود و با تبسم گرمى سلام کرد و گفت: چه هواى خوبى است! اين طور نيست؟ من در مدتى که به تماشاى او ايستاده بودم، متوجه شدم که تا چه حد غنى و متنعم هستم. من صاحب دو پا بودم و مى توانستم راه بروم. از اين که آن قدر به حال خود غصه و اندوه مى خوردم، شرمسار شدم و با خود گفتم: در موقعى که اين مرد چلاق مى تواند خوشحال و مسرور باشد، من که صاحب دو پاى سالم و قوى هستم، بيش از او بايد موفق و خوشحال باشم.
از اين فکر نيروى تازه اى در وجود خويش احساس کردم. تصميم داشتم براى جريان کارم يکصد دلار از بانک قرض کنم. حالا جرأت آن را پيدا کردم که دو برابر آن مبلغ بگيرم و بالاخره، هم به گرفتن وام موفق شدم و هم يافتن کار. امروز اين عبارت را روى آيينه حمام چسبانده ام تا هر روز آن را مرور کنم: غمگين بودم که چرا کفش ندارم، تا اين که مردى را ديدم که اصلاً پا نداشت.(١٠٠)
قالَ عَلِىعليهمالسلام : «أَکثِرِ النَّظَرَ إِلى مَنْ فُضِّلْتَ عَلَيهِ فَإِنَّ ذلِک مِنْ أَبْوابِ الشُّکرِ»؛(١٠١)
علىعليهمالسلام فرموده است: «بيشتر توجهت را به کسانى معطوف دار که تو از آنان برتري. چه اين خود، يکى از درهاى شکرگزارى خداوند و باعث قدرشناسى از نعمت هاى بارى تعالى است».
«جان يالمر» ساکن نيوجرسى مى گويد: پس از مراجعت از خدمت نظام، شغل آزادى در پيش گرفتم و با جديت مشغول کار شدم. ابتدا جريان امر بر وفق مراد بود، ولى پس از مدتى مشکلات آغاز گرديد. بر اثر ناراحتى و نگراني، رفته رفته تندخو و عصبى شدم و در برخورد با مردم رعايت ادب را نمى نمودم و پيوسته از وضع خود گله مى کردم. يک روز جوانى که ايام سربازيش را در جبهه جنگ گذرانده و آسيب ديده بود، به من چنين گفت:
تصور مى کنى تو يگانه کسى هستى که در اين دنيا گرفتار مشکلات شده اي، به فرض اين که چند صباحى مغازه ات تعطيل باشد، مگر چه مى شود؟ تو داراى نعمت هاى زيادى هستى که بايد شکرگزار آنها باشي، ولى در عوض، هميشه گله و شکايت داري. نمى دانى چقدر دلم مى خواست به جاى تو بودم. به من نگاه کن، فقط يک دست دارم و نصف صورتم را گلوله برده است، با وجود اين، شکايتى ندارم. اگر روش خود را تغيير ندهي، نه تنها کسب از کف مى رود، بلکه سلامتى و حتى خانواده و دوستانت را نيز از دست مى دهي.
اين تذکرات مرا در راهى که پيش گرفته بودم، متوقف ساخت و به من فهماند که داراى چه مزايايى هستم که قبلاً از آنها بى خبر بودم. از همان وقت تصميم گرفتم خود را عوض کنم و همين طور هم شد.(١٠٢)
بسيارى از مردم با آن که واجد نعمت هاى گوناگونند، از وضع خويش ناراضى هستند و از نعمت هايى که در اختيار دارند غافل. اينان پيوسته متوجه ديگرانند، ديگرانى که اموالشان بيشتر و ثروتشان فزون تر است. غصه مى خورند چرا آن اندازه تمکن مالى ندارند و به قدر آنها در توسعه و رفاه نيستند. اين گروه اگر طرز تفکر خود را تغيير ندهند و قدردان نعمت هاى خود نباشند، عمرشان به اندوه و غم طى مى شود و همواره در نگرانى و تأثر خواهند بود.
قالَ الصّادِقُعليهمالسلام : «إِياکمْ أَنْ تَمُدُّوا أَطْرافَکمْ إِلى ما فى أَيدى أَبْناءِ الدُّنْيا فَمَنْ مَدَّ طَرْفَهُ إِلى ذلِک طالَ حُزْنُهُ وَ لَمْ يشْفِ غَيظُهُ وَ اسْتَصْغَرَ نِعْمَةَ اللّه عِنْدَهُ فَيقِلُّ شُکرُهُ لِلّهِ»؛(١٠٣)
امام صادقعليهمالسلام فرموده: «بپرهيزيد از اين که نگاه شديد و توجه عميق خود را به آنچه در دست فرزندان دنيا است معطوف داريد، که اگر کسى اين چنين باشد، غصه و اندوهش به درازا مى کشد، خشم درونيش فرو نمى نشيند، نعمت خداوند را کوچک مى شمرد و آن طور که بايد، اداى شکر نمى کند».
راه ديگر غلبه بر نگرانى آن است که از رابطه طبيعى جسم و جان استفاده کنيم و با سرور ظاهري، نگرانى باطن را واپس زنيم. با کارهاى مسرت بخش جسمي، خود را از اندوه روان غافل سازيم و رفته رفته به دست فراموشيش بسپاريم. به عبارت ديگر، جسم و جان با هم متحدند و عمل هر يک در ديگرى اثر مى گذارد، با اين تفاوت که اعمال بدن در اختيار ما است، ولى احساساتمان که از شئون روانى است، به اختيار ما نيستند. مثلاً تمرين نقاشى را که يک عمل بدنى است، با اراده و اختيار خود انجام مى دهيم و بدين وسيله در روح خود ملکه نقاشى به وجود مى آوريم، ولى احساس غضب که جنبه روانى دارد، بدون اراده اختيار ما تحريک مى شود و بى آن که خواسته باشيم، در بدنمان اثر مى گذارد، چهره را برافروخته و دوران خون را تشديد مى کند.
نگرانى و تشويش خاطر از جمله حالات روانى است و بيرون از اراده و اختيار ما. اين احساس رنج آور و دردناک به نسبت شدت و ضعفى که دارد، اثر خود را در بدن آشکار مى سازد، چهره را عبوس مى کند، لب را از تبسم و زبان را از سخن باز مى دارد و آدمى را در معاشرت با مردم کم رغبت و بى نشاط مى نمايد.
ما نمى توانيم با اراده و تصميم، از احساس نگرانى جلوگيرى کنيم و حالت روحى خود را آن طور که مى خواهيم بسازيم، ولى مى توانيم با انجام بعضى از کارهاى مسرت بار و شادى بخش از قبيل حسن معاشرت، برخورد گرم، روى گشاده، سخنان دلنشين و لبخندهاى جذاب، خود را از ياد نگرانى خالى کنيم، افکار پريشان را از ضمير آگاه برانيم و سکون و آرامش را جايگزين آن سازيم.