33%

مسافرت و سلامت جسم

اولين اثر مفيد مسافرت و تغيير محيط زندگي، سلامت جسم و تحصيل نشاط و مسرت است. کسانى که براى رفع خستگى کار مداوم و تجديد قوا، در ايام فراغت به سفر مى روند، از طرفى به تفريح مطبوع و دلپذيرى نايل شده و از طرف ديگر، به سلامت و نيرومندى خويش کمک کرده اند.

قالَ رَسُولُ اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله : «سافِرُوا تَصِحُّوا»؛(١٥١)

رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرموده است: «مسافرت کنيد تا صحيح و سالم بمانيد».

موضوع تغيير آب و هوا، از زمان قديم بسيار معمول بوده است و بيمارانى را که بيمارى هاى سخت و لاعلاج داشتند، به اين نحو درمان مى کردند. امروز هم مسافرت جزو برنامه هاى قطعى مردم قرار گرفته و يکى از مهم ترين عوامل تندرستى محسوب مى شود. به طور کلى امروز از نظر پزشکى ثابت شده است که زندگي، کار و خوراک يکنواخت، براى شخص ضرر دارد و اعضا، زودتر فرسوده و ناتوان مى گردند. پس تغيير زندگى و تنوع بايد جزو برنامه بهداشتى قرار گيرد.

در مسافرت به گردش و راه پيمايى بپردازيد و بدانيد که يک راه رفتن ساده، جزو بهترين ورزش ها محسوب مى شود و اقلاً روزى چند ساعت پياده روى کنيد، بدين وسيله خون بهتر جريان مى يابد و غدد ترشحات داخلى کليه و اعضا، بهتر وظايف خود را انجام مى دهند. سموم بدن دفع مى شود و شما شاداب و خرم مى شويد. اعصاب تسکين يافته و خواب، بهتر مى گردد و ديگر احتياج به داروى خواب آور و مسکن نداريد. يک مسافرت مطلوب از صدها شيشه قرص و شربت مسکن و ويتامين ها و آمپول هاى مقوى بيشتر اثر دارد.(١٥٢)

مسافرت و ازدياد معلومات

دومين اثر مفيد مسافرت، بالا رفتن سطح فهم و ازدياد معلومات و بسط اطلاعات و پرورش شخصيت است. کسى که به منظور تفريح و تفرج از کار روزانه مسافرت مى کند و به شهرها و کشورهاى مختلف وارد مى شود، فرصتى پيدا مى کند تا از وضع محيط هاى مختلف طبيعى و اجتماعى آگاه گردد، پيشرفت ها، عقب ماندگى ها، آبادى ها و ويرانى ها را از نزديک مشاهده کند، مردمانى را با چهره هاى جديد و خلقيات متفاوت ببيند و با آداب و رسومى که در نظرش تازگى دارد، برخورد کند. با فکرى آرام و مطمئن در باره آنها بينديشد و از نيک و بدش، استفاده علمى و عملى نمايد و ارزش شخصيت خود را بالا ببرد.

قالَ النَّبِىصلى‌الله‌عليه‌وآله: «سافِرُوا فَإِنَّکمْ إِنْ لَمْ تَغْنَمُوا مالاً أُفِدْتُمْ عَقْلاً»؛(١٥٣)

رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرموده است: «مسافرت کنيد، چه اگر در سفر نفع مالى عايدتان نشود، از فوايد عقلى بهره مند خواهيد شد».

در ديوانى که به علىعليهم‌السلام نسبت داده شده چنين آمده است:

«تَغَرَّبْ عَنِ الاْءَوْطانِ فى طَلَبِ الْعُلى فَسافِرْ فَفِى الاْءَسْفارِ خَمْسُ فَوائِدِ

تَفَرُّجُ هَمٍّ وَ اکتِسابُ مَعيشَةٍ وَ عِلْمٌ وَ آدابٌ وَ صُحْبَةُ ماجِدِ»؛(١٥٤)

«براى نيل به تعالى و ترقى از وطن هاى خود دور شويد و مسافرت کنيد که در سفر پنج فايده است: سفر باعث تفريح و انبساط روح است و اندوه و آزردگى ها را برطرف مى کند. مسافرت يکى از راه هاى تحصيل درآمد و تأمين معاش است. مسافرت وسيله فراگرفتن علم و تجربه است. مسافرت به انسان، آداب زندگى مى آموزد و آدمى در سفر، با افراد داراى فضيلت و خليق برخورد مى کند و با آنان دوست مى شود».

خلاصه، سفر يکى از تفرج هاى سالم و نشاط آور است و با تسهيلاتى که صنايع ماشينى براى مسافرت فراهم آورده، جوانان مى توانند قسمتى از ايام فراغت ساليانه خود را به مسافرت اختصاص دهند و از فوايد اين تفريح ثمربخش برخوردار گردند.

مى دانيم که وسواس از ضعف جسم و ايمان سرچشمه مى گيرد و هم زمان با تقويت جسم که در مطالب آينده مورد بحث قرار مى گيرد، تقويت فکر و ايمان هم بايد مورد توجه باشد. به همان اندازه که به دواى جسم توجه مى شود، به دواى روح و روان هم بايد توجه شود.

يکى از عوارض وسواس، عدم اعتماد به نفس، در وجود وسواسى است. به او بايد تلقين شود که انسان است، وجود دارد، اعتبار دارد، مردم هم از او انتظار دارند که به وظايف اجتماعى خود عمل کند.

اگر در دعايى که براى درمان وسواس نوشته شده دقت کنيم، مى بينيم وسواسى عاجز است، در دام شيطان اسير است و بايد توجه به خدا و توکل به آفريدگار، در نهاد او تقويت گردد و درک کند که خدا بر فرد تسلط و نظارت دارد و آگاه از اعمال او است.

به کلمه لا اله الا اللّه سفارش شده که وسواسى درک کند: فقط خدا وجود دارد، شيطان خداى دوم نيست.

به «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّه » توجه داده شده که نيروها، همه تحت کنترل خداوند است و تمام حرکت ها، زير نظر پروردگار است.

دعاهاى ديگر هم به قدرت خدا در زمين، آسمان، بهشت، جهنم، مرگ و زندگى توجه مى دهد که بدانيم تمام قدرت ها به خدا برمى گردد و بايد ضعف ايمان را برطرف کرد تا از دام وسواس نجات يافت، شيطان نقشى ندارد.

شفاى الهى

موقعى وسواسى به شفاى کامل دست مى يابد که به مريض بودن خود معتقد شود، سپس براى شفاى خويش اقدام کند و از خدا کمک بخواهد که او شفابخش است: «وَ إِذا مَرَضْتُ فَهُوَ يشْفينِ» ؛(١٥٥)

شفاى کامل از تقويت جسمى و معنوى به دست مى آيد. در مرحله تقويت و درمان بدن، وسواسى بايد به پزشک ماهر که متخصص روان و اعصاب باشد، مراجعه و خود را تحت نظر او مداوا کند. مطالبى که در اسلام براى درمان وسواس مطرح شده و جنبه درمان جسم دارد، مورد عمل قرار گيرد که به تفصيل به آنها اشاره خواهد شد و از جمله آنها عسل است.

خداوند در سوره نحل مى فرمايد:

«وَ أَوْحى رَبُّک إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذى مِنَ الْجِبالِ بُيوتا وَ مِنَ الشَّجَرِ يعْرِشُونَ ثُمَّ کلى مِنْ کلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُکى سُبُلَ رَبِّک ذُلَلاً يخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فيهِ شِفاءٌ لِلنّاسِ إِنَّ فى ذلِک لاَيةً لِقَوْمٍ يتَفَکرُونَ»؛ (١٥٦)

«پروردگار تو به زنبور عسل وحى کرد که: از کوه هاو درختان و در بناهايى که مى سازند، خانه هايى برگزين، آنگاه از هر ثمره اى بخور و فرمان بردار به راه پروردگارت برو. از شکم او شرابى رنگارنگ بيرون مى آيد که شفاى مردم در آن است و صاحبان انديشه را در اين، عبرتى است».

عسل به همراه قرائت قرآن و جويدن کندر، بلغم را ريشه کن مى گرداند.

قالَ الصّادِقُعليهم‌السلام : «کانَ النَّبِىصلى‌الله‌عليه‌وآله يأْکلُ الْعَسَلَ وَ يقُولُ آياتٌ مِنَ الْقُرآنِ وَ مَضْغُ اللِّبانِ يذيبُ الْبَلْغَمَ»؛(١٥٧)

امام صادقعليهم‌السلام فرموده: «پيامبر عسلصلى‌الله‌عليه‌وآله مى خورد و مى فرمود قرائت آياتى از قرآن و جويدن کندر، بلغم را از بين مى برد».

هر گاه وسواس از نظر فکري، اخلاقى و معنوى پيش آمده است، بايد وسواسى عمل خود را منطبق با قرآن، نهج البلاغه و احاديث نمايد، آنجا که رفتار او با مقررات معنوى اسلام سازش ندارد، کنار بگذارد و در کنار عمل، از خدا هم کمک بخواهد.

وضع چنين فردى بدتر از وضع کل جامعه نيست. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «آنگاه که آشوب و فتنه همانند شب تاريک شما را فرا گرفت، بر شما باد که به قرآن توجه کنيد و از آن بهره مند گرديد».(١٥٨)

توجه نکردن به قرآن، بهره نگرفتن از آن و ترديد و شک در مرض خود يا نافع بودن آن، مريض را سرگردان تر مى سازد.

توجه به قرآن فقط با خواندن قرآن و عمل کردن به آن به دست مى آيد و موجب رفع وسواس مى گردد. خداى عزيز در قرآن مجيد مى فرمايد:

«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لايزيدُ الظّالِمينَ إِلاّ خَسارا»؛ (١٥٩)

«ما قرآن را فرستاديم، درمان جامعه در آن وجود دارد و موجب آسايش مؤمنين است و براى ستمگران غير از ضرر، چيزى ندارد».

اگر مرض وسواس ضعيف باشد، با توجه به قرآن و خواندن آن، مرض برطرف مى گردد، ولى اگر مرض عميق باشد، خواندن قرآن او را مريض تر مى گرداند: «فَزادَهُمُ اللّه مَرَضا» ؛(١٦٠) و به عوارض فکرى و اخلاقى او مى افزايد. چنين فردى بايد به قرآن مجسم و عامل حقيقى به قرآن مراجعه کند و در کنار آن، از خدا کمک بخواهد.

روزه: مى دانيم که گاهى وسواس از اضافه شدن چربى به وجود مى آيد و روى مغز اثر مى گذارد و تمرکز فکرى از دست مى رود. براى اين افراد، روزه بهترين درمان است و به همين جهت در اسلام سفارش شده که در هر ماه سه روز روزه مستحبى به اين صورت گرفته شود.

قالَ الصّادِقُعليهم‌السلام : «کانَ رَسُولُ اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله يصُومُ الْخَميسَ فى أَوَّلِ الشَّهْرِ وَ أَرْبَعا فى وَسَطِ الشَّهْرِ وَ خَميسَ فى آخِرِ الشَّهْرِ»؛(١٦١)

امام صادقعليهم‌السلام فرموده: «رسول خدا پنج شنبه اول ماه، چهارشنبه وسط ماه و پنچ شنبه آخر ماه را روزه مى گرفت».

هدف اصلى اين است که در ماه، سه مرتبه و به فاصله حدود ده روز، روزه گرفته شود که چربى هاى اضافى برطرف گردد و بسوزد و در نتيجه، تمرکز فکرى به وجود آيد.

جاى ترديد نيست که اين روزه براى کسانى مفيد است که اضافه وزن و چربى دارند، اما براى افراد ضعيف، چه بسا روزه ضرر داشته باشد و بر وسواس بيافزايد.

اين گونه افراد بايد روزه مستحبى نگيرند. نسبت به روزه واجب هم آزمايش کنند و تکليف الهى را عمل کنند.

به همين جهت بايد توجه داشت که تکليف و استحباب فرق مى کند و مکلف ها هم فرق مى کنند. امام عليهم‌السلام که فرموده روزه مستحبى در ماه سه روز، معادل ثواب روزه يک عمر دارد و مرض هاى فکرى (وسوسه) را برطرف مى گرداند(١٦٢)، نظر به افرادى دارد که روزه مستحبى براى آنان زيان نداشته باشد.

در هر صورت، زياد خوردن موجب افزايش وزن بدن و چربى مى گردد و اين حادثه، در گردش خون اثر مى گذارد و امراض عصبى از جمله وسواس را به دنبال دارد و باز، کوتاهى در خوردن و کم خوردن نيز، ضعف مى آورد و ضعف موجب وسواس مى گردد.

در روايات از زياد خوردن گوشت منع شده و فرموده اند موجب سوء خلق و بداخلاقى مى گردد و کم خوردن آن موجب ضعف و سل. براى تعديل در خوردن و پرهيز از پرخورى که موجب وسواس مى شود، امام صادق عليهم‌السلام سفارش به روزه در هر ماه، سه روز فرمود و توضيح داد که مرض هاى شيطانى (وسوسه) را مى برد و روزه سه روز، معادل روزه يک عمر است. (١٦٣) مى دانيم که رهبران دينى از راه توجه دادن به ثواب، نظر به حفظ سلامتى پيروان خود داشته اند.