یکی از علما خورنده بسیار داشت و کفاف اندک یکی را از بزرگان که در او معتقد بود بگفت ، روی از توقع او درهم کشید و تعرّض سؤال از اهل ادب در نظرش قبیح آمد
زبخت روی ترش کرده پیش یار عزیز | مرو که عیش بر او نیز تلخ گردانی | |
به حاجتی که روی تازه روی و خندان رو | فرو نبندد کار گشاده پیشانی | |
نانم افزود و آبرویم کاست | بینوایی به از مذلت خواست | |
بِئس المطاعِمُ حینَ الذُلِّ تَکسِبُها | القِدرُ مُنْتَصَبٌ وَ القَدرُ مَخفوضٌ |