به یاد دارم که یاری عزیز از در در آمد چنان بیخود از جای بر جستم که چراغم به آستین کشته شد.
شگفت آمد از بختم که این دولت از کجانشست و عتاب آغاز کرد که مرا در حال بدیدی چراغ بکشتی به چه معنی؟ گفتم: به دو معنی: یکی اینکه گمان بردم که آفتاب برآمد و دیگر آنکه این بیتم به خاطر بود:
چون گرانی به پیش شمع آید | خیزش اندر میان جمع بکش | |
ور شکر خنده ایست شیرین لب | آستینش بگیرو شمع بکش |