امام حسينعليهالسلام در دوران كودكى پاى منبر رسول خداصلىاللهعليهوآله مى نشست و هر آنچه را كه پيامبر مى فرمود، حفظ كرده، در خانه به مادرش فاطمه زهراعليهاالسلام باز مى گفت.
روزى مادر براى حسين صندلى آورد و حسين را بر آن نشاند و فرمود:
خوب پسر جان! حالا مثل پدر موعظه كن.
او هم آنچه رسول خداصلىاللهعليهوآله در مسجد فرموده بود را با همان لحن و حالت بازگو كرد.
فاطمه روزى شيرين زبانى حسين را براى پدر تعريف كرد و پيامبر را علاقه مند ساخت تا صداى حسين را كه مانند پدر بزرگ سخن مى گويد، بشنود.
پيامبر فرمود: فكر مى كنم با ديدن من خجالت بكشد.
قرار شد پيامبر جايى مخفى شود و آن وقت از حسين بخواهند، مثل بابا سخن بگويد و موعظه كند.
پيامبر را پشت پرده پنهان كردند و حسين شروع به سخنرانى كرد. اما بر خلاف هميشه دچار لكنت زبان شد، او كه متوجه تعجب مادر شده بود، گفت: «مادر! تعجب نكن كه زبانم خوب نمى چرخد، علتش اين است كه در پشت پرده شخصى پنهان شده است كه اگر تمام سخنوران عالم جمع شوند، در پيش او زبانشان بند مى آيد.»
پيامبر با شنيدن اين سخن از پس پرده بيرون آمد و حسين را در آغوش كشيد و دستش را زير چانه اش برد و سه مرتبه بر لب هاى فرزند شيرين زبانش بوسه زد و فرمود: بابا به قربان شيرين زبانيت برود.(۱۹)
رسول اكرمصلىاللهعليهوآله نماز جماعت به جا مى آورد، حسين هم در نزديكى آن حضرت نشسته، به بازى مشغول بود. همين كه پيامبر به سجده رفت، حسين بر پشت پيامبر سوار شد. او پاهايش را حركت مى داد و مى گفت: برو، برو!
رسول خداصلىاللهعليهوآله وقتى سر از سجده برداشت، او را از پشت خود بر زمين نهاد. اما زمانى كه حضرت دوباره به سجده رفت، حسين كارش را تكرار كرد.
وضع به همين صورت ادامه يافت تا بالاخره نماز تمام شد. در اين بين مردى يهودى كه از آنجا عبور مى كرد، با ديدن اين صحنه دچار چنان شگفتى شد كه نزد پيامبر آمد و گفت: اى محمد! شما با كودكان به گونه اى رفتار مى كنيد كه ما هرگز چنين نمى كنيم!
رسول خداصلىاللهعليهوآله فرمود: آرى! اگر به خدا و پيامبر روى آوريد، بر كودكانتان رحمت خواهيد آورد.
مرد يهودى با ديدن رافت اسلام، به رسالت پيامبر شهادت داد و به دين اسلام رو آورد.(۲۰)
امام حسينعليهالسلام هنگام غسل پدر متوجه شد كه پيكر پاك علىعليهالسلام به طور محسوسى سبك شده است. به طرف برادرش برگشت و با اظهار شگفتى گفت: برادر! پيكر پدرمان سبك است؟!
امام حسينعليهالسلام جواب داد: اى ابا عبدالله! با ما گروه ديگرى نيز هستند كه در غسل پدرمان ياريمان مى كنند، ولى آنها به چشم ديده نمى شوند. وقتى پدر را غسل دادند، دو برادر عقب تابوت پدر را گرفتند و جلو تابوت خود برخاست. آنها در ميان راه صداى بال ملائكه و تسبيح و تقديس آنها را مى شنيدند. تا اينكه بر سر قبر رسيدند. بر طبق وصيت پدر اول امام حسنعليهالسلام و آنگاه حسينعليهالسلام بر پيكر پدر نماز خواندند. و پدر را به خاك سپردند.(۲۱)
يك شب گدايى در خانه حسين را به صدا در آورد و با خود گفت: «آنكه به تو اميد داشته باشد، نا اميد برنگردد.»
حسينعليهالسلام كه در محراب خود مشغول نماز بود، با شنيدن صداى در، نمازش را كوتاه كرد و به پايان برد، آنگاه در را باز كرد. فقيرى ژنده پوش و ضعيف را ديد. به خانه برگشت و دو هزار درهم، كه خرجى خانواده و خدمتكارها بود، به همراه دو دست لباس خودش را به او داد. با اين حال از ناچيز بودن آنها نيز عذر خواهى كرد.(۲۲)
يكى از كارهاى پسنديده و حسنه شب جمعه كنار قبر شهداء و مومنين رفتن است، و براى شادى روح آنها قرآن و دعا خوانده شود و اين عمل حسنه از سيره امام حسينعليهالسلام به يادگار مانده است.
امام باقرعليهالسلام مى فرمايد سيد الشهداء هر شب جمعه به زيارت قبر امام حسنعليهالسلام مى رفت.(۲۳)
گرچه اصحاب ابا عبدالله شب قبل از روز عاشورا را به جاى خواب و استراحت به نماز و قرآن و استغفار و مناجات با محبوب به سر بردند و ظاهرا بايد از نيروى جسمى و بدنى آنان كاسته شده باشد، ولى عشق به آنان نيرو بخشنده است، عشق به خدا، عشق به شهادت در راه خدا و در ركاب بهترين برگزيده حق، حجت خدا و امام زمان حضرت ابا عبدالله الحسين.
معاويه در همان سالى كه حجربن عدى و اصحابش را به قتل رساند، به حج آمد. وى در آنجا حسينعليهالسلام را ديد و به او گفت: اى ابو عبدالله! شنيدى كه با حجربن عدى و اصحاب او و ساير شيعيان پدر تو چه كردم؟ حضرت فرمود: چه كردى؟
گفت: كشتم، كفن كردم، نماز خواندم و دفن نمودم.
حسينعليهالسلام لبخندى زد و گفت: اين جماعت در قيامت دشمن تو خواهند بود. اما وقتى كه ما دولت بيابيم و پيروان تو را به قتل برسانيم، كفن نخواهيم كرد و نماز بر ايشان نخواهيم خواند(۲۴) .
امام حسينعليهالسلام فرمودند: برايم ثابت شده است كه اين سخن پيامبر (بهترين كارها بعد از نماز خوشحال كردن مومن به وسيله غير حرام است) درست است زيرا، روزى غلامى را ديدم كه به سگى غذا مى داد. جلوتر رفته، پرسيدم: چرا اين چنين مى كنى؟
پاسخ داد: اى فرزند رسول خدا، من ناراحت هستم و با شاد كردن سگ، دنبال شادى و محبت هستم، سرپرستم مردى يهودى است و من از اين موضوع خيلى ناراحتم.
من نزد مرد يهودى رفتم و نوكر را به دويست دينار خريدم.
يهودى پول را نگرفت و گفت: اين غلام هديه قدم هاى تان، اين باغ هديه غلام و اگر اجازه دهيد، مبلغى پول هم نثارتان كنم.
گفتم: نه اجازه بدهيد من مبلغى به شما بدهم.
يهودى پذيرفت و همان پول را به غلام بخشيد. من هم او را آزاد كردم و همه اموال را به او دادم.
همسر يهودى مجذوب اين شد و گفت: من هم اسلام آوردم و مهرم را به شوهرم بخشيدم. شوهرش كه ديد چنين است، گفت: من هم مسلمان شدم و خانه ام را به همسرم دادم.(۲۵)
عبد الرحمن سلمى استاد يكى از فرزندان حسينعليهالسلام بود، آن روز عبد الرحمن سوره حمد را به طور كامل به آن فرزند ياد داد. كودك بعد از پايان درس خود را نزد پدر رساند و با ذوق و شوق و زبانى شيرين سوره حمد را از اول تا آخر براى پدر تلاوت كرد.
حسين آنقدر تحت تاثير زحمات معلم قرار گرفت كه هزار دينار طلا و هزار پارچه زيبا به او بخشيد و دهانش را از مرواريد پر كرد.
برخى كه شاهد اين بخشش هنگفت بودند، لب به اعتراض گشودند، امام حسينعليهالسلام جواب داد: اين مقدار مزد در برابر آنچه به فرزندم ياد داده، ناچيز است، و ارزش كار معلم خيلى بيشتر از آنهاست.(۲۶)
از ويژگى هاى امام حسينعليهالسلام كه منشاء و سرچشمه ديگر صفات و امتيازات او گرديد، اين بود كه فرمان خاص آفريدگارش را در روز بزرگ و جاودان عاشورا به سبك بى نظيرى به انجام رسانيد و خدا را به گونه اى عبادت كرد كه نه كسى پيش از او توفيق آن را يافته بود و نه پس از او عبادت او، در آن روز تاريخى و حماسه ساز، عبادتى جامع، كامل، پر محتوا و دربردارنده تمامى اقسام و ابعاد و چهره هاى يك سيستم عبادى كامل بود و از عبادت هاى بدنى و قلبى گرفته تا ظاهرى و باطنى، روحانى و معنوى، واجب و مستحب، و ديگر چهره ها و جلوه هاى پرستش خالصانه و عاشقانه خدا، در آن موج مى زد و از هر نمونه و نوع آن، بهترين و كامل ترين و زيباترينش در عبادت و عبادتگاه حسينعليهالسلام تبلور يافت.
و در يك روز! آرى! يك روز شكوهمند و به يادماندنى آفريدگار تواناى هستى به انواع و اقسام پرستش ها و در تمامى جلوه ها پرستيده شد.
آن روز علاوه بر اينكه روز بزرگ عبادت و نيايش بود روز تبلور ارزش هاى انسانى نيز بود، به همين جهت بود كه در كنار عاشقانه ترين و خالصانه ترين نيايش ها و عبادت ها تمامى مكارم اخلاقى و صفات پسنديده انسانى به صورت همگون و ناهمگون در بهترين صورت ممكن در چشم انداز بشريت قرار گرفت.
از ويژگى هاى امام حسينعليهالسلام ايجاد هماهنگى و جمع ميان اقسام طهارت بود، او به قصد تقرب به پروردگار و به نيت عبادت و بندگى او، شب عاشورا با اندك آبى كه فرزند محبوبش على، در آن شرايط سخت محاصره و بى آبى برايش فراهم ساخته بود غسل شهادت كرد.(۲۷)
پس روز عاشورا با خون قلب مصفايش، به سبك ويژه اى وضو ساخت و چهره منورش را رنگين كرد آنگاه به غسل ترتيبى پرداخت و با خون قلبش سر مطهر و بدن مقدسش را شست و سر انجام غسل ارتماسى كرد.
امام حسينعليهالسلام در صبحگاه روز شهادتش، وضوى خاصى ساخت، كف دست خويش را از خون پاكش پر كرد و چهره نورانى اش را رنگين كرد، آنگاه به خاك پاكيزه و مباركى تيمم نمود و بر بارگاه دوست پيشانى بر زمين نهاد و به سجده پرداخت. و عاشقانه نماز عشق را در سجاده شهادت اقامه فرمود: حسينعليهالسلام اسوه عالى عبادت و بندگى است.
امام حسينعليهالسلام نماز به راستى به صورت بى نظيرى به پا داشت به گونه اى كه مخصوص او بود و نه ديگرى، در شبانه روز جاودانه عاشورا آن حضرت چهار نوع نماز خواند.
۱- نماز وداع و آن نمازى بود كه شب عاشورا پس از به تاخير افكندن پيكار و مهلت خواستنش از دشمن به پا داشت.
۲- نماز نيمروزى كه به صورت نماز خوف به سبك ويژه اى جز نمازهاى خوفى كه در منزلگاه «عسفان» و «ذات» و «بطن النخل» خواند، به پا داشت كه در آن برخى از ياران پاكباخته اش هدف تيرهاى دشمن كينه توز و تجاوزكار قرار گرفته، به شهادت رسيدند.
۳- روح و جان نماز را با آوردن اسرار و افعال و چگونگى و كلمات آن به صورت تمام عيار به پا داشت.
۴- و نماز مخصوصى كه تكبيره الاحرام، قرائت، قيام، ركوع، سجود، تشهد و سلام ويژه اى داشت. نمازى كه تكبير آن را به هنگام فرود آمدن از مركب سر داد و قيام آن را به هنگامى كه پس از افتادن بر خاك به روى پاى خويش ايستاد به جا آورد و ركوع آن را به هنگامى كه از شدت زخم و خونريزى بر خاك مى افتاد و برمى خاست انجام داد و قنوت آن را با آخرين دعاى روح بخش و آخرين نيايش ملكوتى اش در واپسين دقايق زندگى زمزمه كرد كه:
«خداى من! اى خدايى كه مقامت بس والا و بلند مرتبه است و خشم و غضبت بر بيدادگران بسيار شديد، نيرويت از هر نيرويى بالاتر است. اى خدايى كه از تمامى مخلوقات بى نيازى و در كبريا و عظمت فراگير و به آنچه بخواهى توانا. بار خدايا! ما خاندان و فرزندان پيامبر محبوب و برگزيده تو هستيم كه اينان با ما از راه فريب و حيله وارد شدند و دست از يارى ما كشيدند و ما را كه براى حق و عدالت به پا خاستيم به شهادت رساندند.»
و سجده آن را با نهادن چهره پر فروغش بر خاك گلگون كربلا انجام داد و تشهد و سلام آن را با خروج روح بلندش از پيكر غرق به خونش ادا كرد و بالاخره سر از سجده نماز برداشتن را، با اوج گرفتن سربريده اش بر فراز نيزه ها و تعقيب نمازش را هم با برخى دعاها و اذكار و سوره مباركه كهف كه از فراز نيزه ها تلاوت كرده، به گوش ها مى رساند.(۲۸)
امير مومنانعليهالسلام در ترسيم صفات فرشتگان مى فرمايد، آنها شيرينى معرفت خداى را چشيده و از جام مهر و محبت او سيراب گشته و پرواى از خدا تا اعماق قلبشان نفوذ كرده است، از اين رو فرمانبردارى و عبادت طولانى خدا، قامت آنان را خم كرده و شوق بسيار به او، حالت تضرع آنان را از بين نبرده است.(۲۹)
آرى، اگر به خوبى به شخصيت والا و شاهكار بزرگ حسينعليهالسلام بينديشيم به روشنى آثار چشيدن معرفت خدا و سركشيدن جام مهر و عشق او را، در كران تا كران زندگى او در خواهيم يافت. او شيرينى معرفت بى نظيرى را چشيده بود كه هجوم امواج رخدادهاى ناگوار و تلخ دنيا و دنياپرستان بر قلب و جان و درون و برون او هرگز احساس تلخكامى نكرد.
اگر با بينش معنوى به سخن امير المومنينعليهالسلام در مورد فرشتگان بينديشيم كه فرمود: «فرمانبردارى و عبادت خدا قامت آنان را خميده ساخته، اما شوق بسيار به او حالت نيايش آنان را از بين نبرده است». در خواهيم يافت كه آشكارترين فرد و شايسته ترين مصداق آن، امام حسينعليهالسلام است، چرا كه هم در فرمانبردارى و عبادت باشكوه روز عاشورا قامتش خميده شد و هم تير سه شعبه اى را كه بر سينه و قلب مقدسش فرود آمد به جان خريد.
و خون پاكش فواره زد و بايد كه بر خميدگى قامت او در اطاعت و عبادت پر شكوه خداوند در آن روز جدا شدن و قطعه قطعه شدن پيوندهاى وجود و اعضاى مقدسش را نيز اضافه كرد اما با همه اينها عشق او به خدا افرونتر شد.
از صفات برجسته فرشتگان اين است كه پيوسته در عبادت خدا و اطاعت فرمان او هستند نه خستگى آنان را فرا مى گيرد و نه غفلت از ياد خدا و نه به نافرمانى مى گرايند. امير مومنانعليهالسلام در وصف آنان مى فرمايد:
«برخى از فرشتگان سجده كنندگانى هستند كه ركوعى ندارند. برخى ديگر براى ركوع خميده اند و قامت براى قيام راست نمى كنند. گروهى از آنان صف زدگانى هستند كه خستگى فرسودگى در آنان راه ندارد، نه خواب بر چشمانشان پيروز مى گردد و نه اشتباه و خطاى بر انديشه آنها، نه بر كالبدهايشان سستى روى مى آورد و نه به آگاهيشان غفلت و فراموشى(۳۰) »
امام حسينعليهالسلام عبادت تمامى فرشتگان از آغاز تا فرجام آفرينش را در يك روز انجام داد. آن حضرت براى خدا سجده اى كرد و جاودانه شد.
ركوعى به جا آورد كه قيامت براى قيام راست نكرد و در شب عاشورا خدايش را به گونه اى عبادت نمود كه نه خواب برچشمانش پيروز شد و نه اشتباه و نسيان بر انديشه اش.
نمازگزار بايد اسرار نماز را دوست داشته باشد، دوست نماز باشد، نه نمازخوان باشد. سيد الشهداعليهالسلام به اباالفضلعليهالسلام فرمود: «به اين قوم بگو امشب را كه شب عاشورا است به من مهلت بدهد براى اينكه خداى سبحان مى داند «أَنّي کُنْتُ اُحِبُّ الصَّلاةَ لَهُ »(۳۱) ، كه من نماز را براى رضاى خدا دوست دارم، نماز محبوب من است، من نماز را دوست دارم و مى خواهم از دوستم وداع كنم.»
از امام سجادعليهالسلام بيان شده: «إِذَا صَلَّيْتَ فَصَلِّ صَلاَةَ مُوَدِّعٍ (۳۲) »
وقتى نماز مى خوانيد مثل آن كسى باشد كه مى خواهد نماز را وداع كند زيرا ممكن است اجل نگذارد به نماز بعدى برسيد.
با توجه به اين نكته كه ائمهعليهالسلام الگوهاى پايدار و مبين عبادت مى باشند توصيه هاى اينان در هميشه تاريخ اسلام چراغى فرا راه مسلمين خواهد بود تا در لحظات كاميبابى و ناكامى شدت و صحت، سرا و ضرا، هماره خداوند را به ياد داشته و ختم تمامى امور را منوط به راى و مصلحت پروردگار ببينند و خداى متعال را حاظر و ناظر بر كليه اعمال بدانند. با عنايت به اين مساله درمى يابيم كه چگونه است كه عابدترين عابدان عصر سلطه اموى حضرتعليهالسلام وقتى نماز مى خواند با آن همه مقامات معنوى چنان در پيشگاه ذات اقدس الهى حاضر مى گردد كه گويى اين آخرين نماز اوست.
حالت نيايش و راز و نياز امام حسينعليهالسلام به درگاه الهى، هيچ گاه در تمام زندگى ظاهرى حضرتش قطع نگشت... بلكه انواع مصائب و گرفتارى ها و رنج هاى جانكاه را بر پيكر مقدسش و سر مطهر و قبر منورش، پس از شهادت خود نيز، در راه خدا به جان خريد و همه اينها را در همان دوران زندگى ارزيابى و براى خشنودى خدا، نيت همه آنها را نمود. در اين مورد كافى است به پايمال شدن پيكرش، بريده شدن دست و انگشتانش پس از شهادت، زده شدن چوب بيداد بر لب و دهانش، بر فراز نيزه گرداندن سر مطرش در شهرها نگريست كه همه اينها را به نيت انجام فرمان خدا و نماز و عبادت و اطاعت او و احياى دين و سنت پيامبرصلىاللهعليهوآله انجام داد.
حضرت سيد الشهداءعليهالسلام به برادرش فرمود كه: اگر من به لانه حيوانات پناه ببرم بنى اميه بر من دست پيدا مى كنند مى داند كه او را مى كشند و جناب امير مومنينعليهالسلام مى دانست او را شهيد مى كنند، من عالم مى دانم كه مرا مى كشند حالا كه مى داند خوب چرا توى خانه؟ چرا توى دهليز؟ چرا توى يك بيابانى بى اطلاع؟ خوب، حالا كه مرا مى كشند طورى كشته و شهيد شوم كه خون من هدر نرود مظلوميت من برملا بشود، آنها كه بالاخره علىعليهالسلام را مى كشتند لذا مى رود به مسجد اگر مسجد هم نمى رفت آن شب او را مى كشتند.
به يك وجه ديگر چه بهتر كه حقانيتشان را بر مردم معلوم كنند، در مسجد سر نماز (مسجد مامن مردم است) كه قساوت و شقاوت را خوب برساند اين را اختيار كرد، اين مسير را برگزيده است نبايد گفت چرا على امير المومنين تن به تهلكه داده چرا؟ قرآن كه مى فرمايد:( وَلا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ ) . انسان بالاتر از اين حرف هاست.
اينها دست از امام حسين بر نمى داشتند به هر طريقى او را مى كشتند، ولى امام جهاد و شهادت را اختيار كرد، و در ميدان جهاد، درس استقامت و آزادى و شهادت و بندگى و معنويت و مناجات و عبادت و برپايى نماز براى تمام انسان ها داد.
نماز حقيقى را امام در شب، صبح و ظهر عاشورا به تصوير كشيد، اگر چه فيلمبردار آنجا نبود، ولى انسان با چشم بينا مى تواند الان هم ببيند چونكه آنها حق بودند و حق هم نابود شدنى نيست، تا ابد اين فيلم نماز كربلا زنده و پايدار است.
در قيامت خداوند تمام صف كربلا را به عالم محشر نشان مى دهد، واقعا ركوع و سجود امام ديدنى است. واقعا آنها چقدر قسى القلب بودند، كه به قلب نماز و به قلب نمازگزار تير زدند.
دشمنان با اين كار ثابت كردند كه نمازگزار واقعى نيستند، بلكه نمازگزار واقعى امام حسين و يارانش مى باشند، اگر آنها نمازگزار واقعى بودند به نماز و نمازگزار تير نمى زدند.
الف) عصر روز تاسوعا
بنا به نقل طبرى عصر پنچ شنبه نهم محرم، عمر سعد فرمان حمله داد و لشكر به حركت در آمد امامعليهالسلام در آن ساعت در بيرون خيمه به شمشيرش تكيه نموده خواب خفيفى بر چشمانش مستولى شد.
و چون زينب كبرىعليهالسلام سر و صداى لشكر عمر سعد را شنيد و جنب و جوش آنها را ديد به نزد امام آمد و عرضه داشت: برادر! اينك دشمن به خيمه ها نزديك شده است. امامعليهالسلام سر برداشت و اول اين جمله را گفت: «إِنِّي رَأَيْتُ رَسُولَ اَللَّهِ ...، اينك جدم رسول خدا را در خواب ديدم كه به من فرمود: فرزندم به زودى نزد من خواهى آمد». سپس برادرش ابوالفضلعليهالسلام را خطاب كرد و چنين گفت: جانم به قربانت! سوار شو و با اينها ملاقات كن و انگيزه و هدف آنان را بپرس.
طبق فرمان امامعليهالسلام حضرت ابوالفضل با بيست تن زهيربن قين و حبيب بن مظاهر نيز در ميان آنان ديده مى شد به سوى دشمن حركت نموده و در مقابل آنان قرار گرفت و انگيزه حركتشان را سوال نمود.
لشكريان عمر سعد در جواب او گفتند: اينك از سوى امير (ابن زياد) حكم تازه اى رسيده است كه بايد شما بيعت كنيد والا وارد جنگ خواهيم گرديد.
حضرت ابوالفضل به سوى امام برگشت و پيشنهاد آنان را به عرض آن حضرت رسانيد.
امام در پاسخ وى چنين فرمود: «به سوى آنان بازگرد و اگر توانستى همين امشب را مهلت بگير و جنگ را به فردا موكول بكن تا ما امشب را به نماز و استغفار و مناجات با پروردگارمان بپردازيم، زيرا خدا مى داند كه من به نماز و قرائت قرآن و استغفار و مناجات با خدا علاقه شديد دارم.»
ابوالفضلعليهالسلام برگشت و تقاضاى مهلت يكشبه نمود. عمر سعد چون در قبول اين پيشنهاد مردد بود موضوع را با فرماندهان لشكر مطرح و نظر آنان را جويا گرديد.
يكى از فرماندگان به نام «عمرو بن حجاج» گفت: سبحان الله! اگر اينها از ترك و ديلم بودند و چنين مهلتى را از تو در خواست مى كردند بايستى به آنان جواب مثبت مى دادى «يكى ديگر از فرماندهان گفت: به عقيده من هم بايد به اين درخواست حسين جواب مثبت داد، زيرا اين درخواست وى نه براى عقب نشينى آنها از جبهه و نه براى تجديد نظر است بلكه به خدا سوگند! فردا اينها پيش از تو به جنگ شروع خواهند نمود.
عمر سعد گفت: اگر چنين است پس چرا شب را به آنان مهلت بدهيم؟ به هر حال، پس از گفتگوى زياد، پاسخ عمر سعد به حضرت ابوالفضلعليهالسلام اين بود: ما امشب را به شما مهلت مى دهيم اگر تسليم شديد و به فرمان امير گردن نهاديد به نزد او مى بريم و اگر امتناع كرديد ما هم شما را به حال خود باقى نخواهيم گذاشت و جنگ است كه سرنوشت شما را تعيين خواهد نمود.
و بدينگونه با درخواست امامعليهالسلام موافقت گرديد و شب عاشورا به وى مهلت داده شد.
از اين درخواست امامعليهالسلام براى مهلت گرفتن در شب عاشورا مى توان به اهميت نماز و دعا و نيايش و تلاوت قرآن پى برد كه آن حضرت تا آنجا به اين مسائل علاقه دارد كه از دشمن ناجوانمردش درخواست مهلت مى كند تا يك شب ديگر از عمر خويش را با اين اعمال بگذارند. و چرا چنين نباشد كه حسينعليهالسلام براى ترويج و زنده ساختن نماز و قرآن و شعارهاى الهى بدينجا آمده است و مناجات و نيايش با پروردگار بهترين و لذت بخش ترين دقايق زندگى اوست و بايد هر ملتى كه براى خدا قيام مى كند، همين اعمال را شعار و ملاك عمل خويش قرار بدهد.
حسين بن علىعليهالسلام نزديك غروب تاسوعا و پس از آنكه از طرف دشمن مهلت داده شد (و يا پس از نماز مغرب) در ميان افراد بنى هاشم و ياران خويش قرار گرفته اين خطابه را ايراد نمود:
«خداى را به بهترين وجه ستايش كرده و در شدايد و آسايش و رنج و رفاه، مقابل نعمت هايش سپاسگزارم. خدايا! تو را مى ستايم كه بر ما خاندان، با نبوت، كرامت بخشيدى و قرآن را به ما آموختى و به دين و آيين مان آشنا ساختى و به ما گوش (حق شنو) و چشم (حق بين) و قلب (روشن) عطا فرموده اى و از گروه مشرك و خدا نشناس قرار ندادى. اما بعد: من اصحاب و يارانى بهتر از ياران خود نديده ام و اهل بيت و خاندانى باوفاتر و صديق تر از اهل بيت خود سراغ ندارم. خداوند به همه شما جزاى خير دهد.
آنگاه فرمود: جدم رسول خداصلىاللهعليهوآله خبر داده بود كه من به عراق فرا خوانده مى شوم و در محلى به نام «عمورا» و يا «كربلا» فرود آمده و در همانجا به شهادت مى رسم و اينك وقت اين شهادت رسيده است به اعتقاد من همين فردا، دشمن جنگ خود را با ما آغاز خواهد نمود و حالا شما آزاد هستيد و من بيعت خود را از شما برداشتم و به همه شما اجازه مى دهم كه از اين سياهى شب استفاده كرده و هر يك از شما دست يكى از افراد خانواده مرا بگيرد و به سوى آبادى و شهر خويش حركت كند و جان خود را از مرگ نجات بخشيد، زيرا اين مردم فقط در تعقيب من هستند و اگر بر من دست بيابند با ديگران كارى نخواهند داشت، خداوند به همه شما جزاى خير و پاداش نيك عنايت كند.»
ب) نماز در شب عاشورا
در عصر تاسوعا، لشكر عمر سعد طبق دستور عبيد الله زياد حمله كردند. و همان شبانه مى خواستند با حسينعليهالسلام بجنگند، حسين به وسيله برادرش ابوالفصل العباسعليهالسلام از اينها مى خواهد كه يك شب را مهلت بدهند، مى گويد: برادر جان به اينها بگو همين امشب را به ما مهلت بدهند.
من فردا مى جنگم من اهل تسليم نيستم، مى جنگم اما يك امشب را به ما مهلت بدهند فردا (وقت غروب بود) بعد براى اينكه گمان نكنند كه حسين مى خواهد دفع الوقت بكند اين جمله را گفت: برادر! خدا خودش مى داند كه من مناجات با او را دوست دارم. من مى خواهم امشب را به عنوان شب آخر عمرم با خداى خودم مناجات بكنم و شب توبه و استغفار خودم قرار بدهم.
آن شب عاشورا اگر بدانيد چه شبى بود! معراج بود يك دنيا شادى و بهجت و مسرت حكمفرما بود. در آن شب خودشان را پاكيزه مى كردند، خيمه اى بود به نام خيمه تنظيف كسى داخل خيمه بود و دو نفر ديگر بيرون خيمه ايستاده و نوبت گرفته بودند. يكى از آنها كه ظاهرا برير است با ديگرى شوخى و مزاح مى كرد ديگرى به او گفت: امشب شب مزاح نيست! او گفت اساسا من اهل مزاح نيستم، ولى امشب شب مزاح است. وقتى كه ديگران آمدند اين توابين و مستغفرين را ديدند مى دانيد درباره شان چه گفتند؟ پس از آنكه از كنار خيمه هاى حسينعليهالسلام گذشتند گفتند (دشمن اين حرف را مى گويد): «لَهُمْ دَوِيٌّ كَدَوِيِّ النَّحْلِ مَا بَيْنَ رَاكِعٍ وَ سَاجِدٍ ».(۳۳)
مثل اينكه انسان از كنار كندوى زنبور عسل گذشته باشد صداى زمزمه زنبورها چگونه بلند است؟
امام حسينعليهالسلام مى گويد: من امشب را مى خواهم شب توبه و استغفار خودم قرار بدهم (مى خواهد شب معراج خودش قرار بدهد) آن وقت آيا ما نيازى به توبه نداريم؟ آنها نياز دارند و ما نيازى نداريم؟ بله آن شب را حسين بن علىعليهالسلام با اين وضع به سر برد با حال عبادت به سر برد به كارهاى خود و اهل بيتش رسيدگى كرد و در آن شب بود كه خطابه اى غرا را براى اصحاب خودش قرائت كرد(۳۴) .
«ضحاك بن عبدالله» مى گويد: شب عاشورا امام حسينعليهالسلام و يارانش تا صبح در حال نماز و استغفار و دعا و زارى بودند(۳۵) .
شب عاشورا حسين بن علىعليهالسلام آخرين نماز جماعت مغرب و عشا را تشكيل داد. پس از نماز سخنرانى كوتاهى داشت.
در حديثى از امام سجادعليهالسلام آمده است، پدرم حسينعليهالسلام به نزد ياران خويش رفت و به ايشان دستور داد خيمه ها را نزديك هم بزنند و طنابهاى آنها را در هم داخل كنند و آنها را چنان نصب نمايند كه خود ميان آنها قرار گيرند تا با دشمنان از يك طرف رو به رو شوند و خيمه ها در پشت سر و سمت راست و چپ ايشان قرار داشته باشند كه از سه سمت ايشان را احاطه كرده باشد، جز آن سمت كه دشمن به نزد ايشان آيد سپس خود آن حضرت به جاى خود بازگشت و همه شب را به نماز و دعا و استغفار آن شب را به پايان بردند و پس از مختصر استراحتى كه حضرت كرد نماز صبح را با اصحاب خويش به جماعت به جا آورد و بعد به تدارك و آماده سازى سپاه پرداخت.(۳۶)
ج) نماز صبح عاشورا
در جريان شهادت حضرت امام حسينعليهالسلام آمده است:
كه صبح عاشورا آن حضرت خود اذان و اقامه گفته و نماز صبح را با اصحابشان خواندند.
قابل توجه است كه امام حسين در صبح روز عاشورا آخرين روز عمرش اقتدا به پدر بزرگوار خود كرده و همانگونه كه اميرالمومنينعليهالسلام در صبح نوزدهم ماه مبارك رمضان خود اذان گفتند امام حسينعليهالسلام هم در صبح عاشورا با داشتن موذن مخصوص خودشان اذان گفتند.(۳۷)
بنا به نقل ابن قولويه و مسعودى حسين بن علىعليهالسلام آنگاه كه نماز صبح را به جاى آورد، رو به سوى نمازگزاران نموده پس از حمد و سپاس خداوند به آنان چنين فرمود: «ان الله تعالى اذن...، خداوند به كشته شدن شما و كشته شدن من در اين روز اذن داده است و بر شماست كه صبر و شكيبايى در پيش گرفته و با دشمن بجنگيد.»
د) نماز ظهر عاشورا
هنگام ظهر فرا رسيد (دو سپاه آماده شدند كه به امامت امام حسينعليهالسلام نماز جماعت را بخوانند) امام حسينعليهالسلام به پسرش امام زين العابدينعليهالسلام و يا حضرت على اكبرعليهالسلام فرمود: اذان و اقامه بگو! وى اذان و اقامه گفت و سپس نماز خواندند.(۳۸)
چه خوب است هنگام ظهر عاشورا در سراسر كشور تمام جوانان به اذان گوى جوان كربلا اقتدا كنند، و صداى اذان در فضاى كشور طنين انداز شود. و نماز جماعت اقامه گردد، و رعب و وحشى در دل دشمنان بيفتد، تا همين امر سبب وحدت در بين نمازگزاران گردد.
پس از محبت و پذيرايى امام از حر و سپاهيان او و استراحت مختصر حر، موقع ظهر و وقت نماز فرار رسيد، امام به «حجاج بن مسروق» موذن مخصوصش فرمود: «اذن يرحملك الله و اقم للصلوة نصلى ، خدا رحمتت كند اذان و اقامه بگو تا نمازمان را بخوانيم.»
حجاج مشغول اذان گرديد، امام به «حر» فرمود: تو نيز با ما نماز مى خوانى يا مستقل و با سپاهيانت مى خوانى؟
عرضه داشت: نه، ما هم به شما و در يك صف به نماز مى ايستيم.
امام در جلو و يارانش و «حر» و سپاهيانش در پشت سر آن حضرت ايستادند و نماز ظهر را با آن حضرت به جاى آوردند.(۳۹)