4%

فصل يازدهم: مقايسه مقتضيات و شرايط زمان امام حسينعليه‌السلام با ساير ائمه

 
 314- اوج مظلوميت امام حسين

 ( السلام عليك با ابا الحسن، السلام عليك يا امير المومنين ) تو و اولاد تو چقدر مظلوم بوديد. من نمى دانم آقا اميرالمؤمنينعليه‌السلام مظلوم تر است يا فرزند بزرگوارش ابا عبدالله الحسين؟ همان طورى كه پيكر على از شر دشمن راحتى ندارد، بدن فرزند عزيزش حسين هم از سر دشمن آسايش ندارد، و شايد به همين جهت است كه فرمودند: لا يوم كيومك يا ابا عبدالله؛ هيچ روزى مانند روز فرزند من حسين نيست. امام حسين، بدن علىعليه‌السلام را مخفى كرد. چرا؟ براى اينكه به بدن على جسارت نشود، اما وضع كربلا طور ديگرى بود. امام زين العابدينعليه‌السلام قدرت پيدا نكرد كه بدن حسين را بعد از شهادت فورا مخفى كند، نتيجه اش همان شد كه نمى خواهم نام ببرم. آن شخص گفت:

لباس كهنه چه حاجت كه زير سم ستور

تنى نماند كه پوشنده جامه بر بدنش(321)

315- مقايسه روش امام حسين با ساير ائمه

 اين سخن به ميان مى آيد كه ساير ائمه چرا شهيد شدند؟ آنها كه تاريخ نشان نمى دهد كه در مقابل دستگاه هاى جور زمان خودشان قيام كرده و شمشير كشيده باشند. آنها كه ظاهرا سيره شان نشان مى دهد كه روششان با روش امام حسين متفاوت بوده است. بسيار خوب امام حسين شهيد شد، چرا امام حسن شهيد بشود؟ چرا امام سجاد شهيد بشود؟ چرا امام باقر و امام صادق و امام كاظم شهيد بشوند؟ و همين طور ساير ائمه. جواب اين است: اشتباه است. اگر ما خيال بكنيم روش ساير ائمه با روش امام حسين در اين جهت اختلاف و تفاوت داشته است. برخى اين طور خيال مى كنند، مى گويند: در ميان ائمه، امام حسين بنايش بر مبارزه با دستگاه جور زمان خود بود، ولى ساير ائمه اين اختلاف را داشتند كه مبارزه نمى كردند.(322)

316- دستور الهى

 حديث صحيحى است در كافى به سند بسيار معتبر از ضريس كنانى، گويد كه: حمرا بن اعين شيبانى به امام باقر عرض كرد: قربانت گردم! ملاحظه مى فرماييد آنچه را در زندگى اميرالمؤمنينعليه‌السلام و حسنينعليه‌السلام واقع شد از خروج و نهضت و جهاد فى سبيل الله و آنچه بدان گرفتار شدند از كشته شدن به دست جباران و مغلوبيت و آنچه بر سرشان آمد تا بالاخره كشته شدند و مغلوب گشتند؟

حضرت فرمود: آنچه شد البته خداى تعالى براى ايشان مقدر ساخته بود و سپس آنرا اجرا كرده و امضاء آنرا نموده و حتمى ساخته بود و سپس آنرا اجرا كرد، و قيام على و حسن و حسينعليه‌السلام فبتقدم علم ذلك اليهم من رسول الله با سابقه علم و دستورى كه از رسول خدا به آنها رسيده بود، و هر امامى كه سكوت كرد از روى علم و دستور بود.

317- مقايسه شرايط زمانى دو امام

 زمان حضرت صادق با زمان امام حسين از زمين تا آسمان تفاوت داشت. زمان امام حسين يك دوره اختناق كامل بود و لهذا از امام حسين؛ در تمام مدت امامت ايشان، آن چيزى كه به صورت حديث نقل شده ظاهرا از پنج شش جمله تجاوز نمى كند.

بر عكس، در زمان امام صادق در اثر همين اختلافات سياسى و همين نهضتهاى فرهنگى آن چنان زمينه اى فراهم شد كه نام چهار هزار شاگرد براى حضرت در كتب ثبت شده. لهذا اگر فرض كنيم در صورتى كه فرضش هم غلط است) كه حضرت صادق در زمان خودش از نظر سياسى در همان شرايطى بود كه امام حسين بود در صورتى كه اين طور هم نيست از يك جهت ديگر يك تفاوت زياد ميان موقعيت حضرت صادق و موقعيت امام حسين بود. امام حسين كه البته بر شهادتش آثار زيادى بار است اگر شهيد نمى شد چه بود؟

يك وجود معطل در خانه و در به رويش بسته؛ ولى امام صادق اگر فرض هم كنيم كه شهيد مى شد و همان نتايج امام حسين بر شهادت او بار بود، ولى در شهيد نشدنش يك نهضت علمى و فكرى را در دنياى اسلام رهبرى كرد كه در سرنوشت تمام دنياى اسلام نه تنها شيعه مؤثر بوده است.(323)

318- علت سكوت و قيام امامان

 در آنجا مى خواهيم مقدارى درباره مشخصات و خصوصيات عصر امام صادق و فعاليتهايى كه امام از نظر اسلامى در عهد خودشان كردند صحبت كنيم كه اگر امام حسين هم در اين زمان مى بودند، قطعه به همين شكل عمل مى كردند؛ و اين زمان با زمان امام حسين چه تفاوتى داشت البته عرض كردم صحبت اين نيست كه زمينه حكومت فراهم بود و امام اقدام نكرد، صحبت اين است كه چرا امام خودش را به كشتن نداد؟(324)

319- اوضاع جهان اسلام در زمان دو امام

 شهادت امام حسين در سال 61 هجرى است و وفات امام صادق در سال 148، يعنى وفات هاى اين دو امام هشتاد و منظور نشود!!! هفت سال با يكديگر تفاوت دارد. بنابر اين بايد گفت: عصرهاى اين دو امام در همين حدود هشتاد و هفت سال با همديگر فرق دارد. در اين مدت اوضاع دنياى اسلامى فوق العاده دگر گون شد. در زمان امام حسين يك مسئله بيشتر براى دنياى اسلام وجود نداشت كه همان مسئله حكومت و خلافت بود، همه عوامل را همان حكومت و دستگاه خلافت تشكيل مى داد، خلافت به معنى همه خلافت به معنى همه چيز بود و همه چيز به معنى خلافت؛ يعنى آن جامعه بسيط اسلامى كه به وجود آمده بود به همان حالت بساطت خودش باقى بود، بحث در اين بود كه آن كسى كه زعيم امر است كى باشد؟ و به همين جهت دستگاه خلافت نيز بر جميع شؤ ون حكومت نفوذ كامل داشت. معاويه يك بساط ديكتاتورى عجيب و فوق نفس كشيدن به كسى نمى داد. اگر مردم مى خواستند چيزى را براى يكديگر نقل كنند، بر خلاف سياست حكومت بود، امكان نداشت، و نوشته اند كه اگر كسى مى خواست حديثى را براى ديگرى نقل كند كه آن حديث در فضيلت علىعليه‌السلام بود، تا صد در صد مؤمن و مطمئن نمى شد كه او موضوع را فاش نمى كند، نمى گفت، مى رفتند در صندوقخانه ها و آن را بازگو مى كردند وضع عجيبى بود. در همه نماز جمعه ها اميرالمؤمنين را لعن مى كردند، در حضور امام حسن و امام حسين، اميرالمؤمنين را بالاى منبر در مسجد پيغمبر لعن مى كردند، و لهذا ما مى بينيم كه تاريخ امام حسين نمى دهد، هيچ كس يك خبرى، يك حديثى، يك جمله اى، يك مكالمه اى، يك خطبه اى، يك خطابه اى، يك ملاقاتى را نقل نمى كند. اينها را در يك انزواى عجيبى قرار داده بودند كه اصلا كسى تماس هم نمى توانست با آنها بگيرد. امام حسين با آن وضع اگر پنجاه سال ديگر هم عمر مى كرد باز همين طور بود يعنى سه جمله هم از او نقل نمى شد، زمينه هر گونه فعاليت گرفته شده بود.(325)

320- اگر امام صادق نبود...

 يعنى چه زمينه هايى براى امام صادق فراهم بود كه براى سيدالشهداء فراهم نبود؟ سيد الشهداء يا بايد تا آخر عمر در خانه بنشيند، آب و نانى بخورد و براى خدا عبادت كند و در واقع زندانى باشد، و يا كشته شود، ولى براى امام صادق اين جور نبود كه يا بايد كشته شود و يا در حال انزوا باشد، بلكه اين طور بود كه يا بايد كشته شود و يا از شرايط مساعد محيط حداكثر بهره بردارى را بكند ما اين مطلب را كه ائمه بعد آمدند و ارزش قيام امام حسين را ثابت و روشن كردند درك نمى كنيم. اگر امام صادق نبود، امام حسين نبود، همچنان كه اگر امام حسين نبود امام صادق نبود؛ يعنى اگر امام صادق نبود، ارزش نهضت امام حسين هه روشن و ثابت نمى شد در عين حال امام صادق متعرض امر حكومت و خلافت نشد، ولى همه مى دانند كه امام صادق با خلفا كنار هم نيامد، مبارزه مخفى مى كرد، نوعى جنگ سرد در ميان بود، معايب و مثالب و مظالم خلفا، همه به وسيله امام صادق در دنيا پخش شد، لهذا منصور تعبير عجيبى درباره ايشان دارد. مى گويد: هذا الشجى معترض فى الحلق...، جعفر بن محمد مثل يك استخوان است در گلوى من، نه مى توانم بيرونش بياورم و نه مى توانم تحملش كنم، چون واقعه اطلاع دارم كه اين مكتب بى طرفى كه او انتخاب كرده عليه ما است؛ زيرا به دست نمى آورم. آرى اين تعبير از منصور است: استخوان گير كرده در گلو، نه مى توانم بيرونش بياورم و نه مى توانم فرويش ببرم.(326)

321- شديدترين نوع امر به معروف

 قرآن مى فرمايد:( يتلو عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه. ) ايضا مى فرمايد:( ليقوم الناس بالقسط ) ايضا مى فرمايد:( انا ارسلناك شاهدا و مبشرا و نذيرا و داعيا الى الله باذنه. ) ائمه اطهار امر به معروف و نهى از منكر مى كردند شديدترين آن قيام حسينى بود. ثانيا به نشر علم مى پرداختند. نمونه اش مكتب امام صادق بود.(327)

322- عصر امام حسينعليه‌السلام

 كسانى كه روح و عقل و فكر مستقيمى داشته باشند، جبهه شناس باشند و بتوانند مقتضيات هر عصر و زمانى را درك كنند كه چگونه مصالح اسلامى اقتضا مى كند كه يك وقت مثل زمان سيد الشهداءعليه‌السلام نهضت آنها شكل قيام بسيف به خود بگيرد و يك زمان مثل زمان امام صادقعليه‌السلام شكل تعليم و ارشاد و توسعه تعليمات عمومى و تقويت مغزها و فكرها پيدا كند و يك وقت شكل ديگر.(328)

323- اهميت زيارت حضرت سيد الشهداء

 مى بينيد كه از امام سوال مى كنند كه: زيارت امام حسين چطور است؟ مى گويد مستحب است. از يك امام ديگر يا از همان امام در زمان ديگر همين سوال را كرده اند، يا گفته واجب است و يا به عبارتى گفته مفهوم وجوب داشته، (مثلا گفته است) حتما بايد چنين كنيد، مبادا ترك كنيد. باز ممكن است يك وقت ديگرى سوال كرده باشد، اساسا بى تفاوت نشان داده باشد (و مثلا فرموده باشد) حالا ضرورتى ندارد مى خواهى برو، مى خواهى نرو.

يك آدم ساده مى گويد: جواب هاى متناقض داده اين! يك جا حتى گفته اند رفتنش شرايط عادى بود؟ بديهى است كه خود زيارت قبر پيغمبر و امام و حتى همه اولياء و انبياء از باب اين كه خاطره آنها را تجديد مى كند، يك عامل تربيتى است و فى حدذاته يك مستحب است، ولى همين مستحب يك وقت حرام مى شود يك وقت واجب؛ مثلا در شرايط زمان متوكل قرار مى گيرند كه سختگيرى، بسيار شديدى است، توطئه است كه رسم زيارت امام حسين بايد ور بيفتد، اينجا ائمه تشخيص مى دهند كه بايد با اين طرز كار مبارزه كرد، و يك مسئله جديد پيش مى آيد: مبارزه با طرح خليفه وقت. در اينجا دستور مى دهند: واجب است، واقعا هم واجب بوده...(329)