4%

فصل پانزدهم: درس هاى نهضت عاشورا

 
 363- حسينعليه‌السلام معلم بشريت

 حسن بن على درس غيرت به مردم داد، درس تحمل و بردبارى به مردم داد، درس تحمل شدايد و سختى ها به مردم داد، اينها براى ملت مسلمان درس هاى بسيار بزرگى بود، پس اينكه مى گويند: حسين بن على چه كرد و چطور شد كه دين اسلام زنده شد، جوابش همين است؟ حسين بن على روح تازه دميد، خونها را به جوش آورد، غيرتها بار تحريك كرد، عشق و ايده آل به مردم داد، حس استغناء در مردم به وجود آورد، درس صبر و تحمل و بردبارى و مقاومت و ايستادگى در مقابل شدايد به مردم داد، ترس را ريخت، همان مردمى كه تا آن مقدار مى ترسيدند، تبديل به يك عده مردم شجاع و دلاور شدند،(373)

364- درس زندگى همراه عزت

 مى آييم روز عاشورا، مى بينيم تا آخرين لحظات حيات حسينعليه‌السلام مكرمت و بزرگوارى؛ يعنى همان محور اخلاق اسلامى، محور تربيت اسلامى در كلمات او وجود دارد. در جواب فرستاده ابن زياد مى گويد:( لا اعطيكم بيدى اعطاء الذليل و لا افر فرار العبيد؛ ) من مانند يك آدم پست و دست به دست شما نمى دهم، مانند يك بنده و برده هرگز نمى آيم اقرار بكنم كه من اشتباه كردم، چنين چيزى محال است، بالاتر از اين در همان حالى كه دارد مى جنگد؛ يعنى در حالى كه تمام اصحابش كشته شده اند، تمام نزديكان و اقاربش شهيد شده اند، كشته هاى فرزندان رشيدش را در مقابل چشمش مى بيند، برادرانش را قلم شده در مقابل چشمش مى بيند و به چشم دل مى بيند كه تا چند ساعت ديگر مى ريزند در خيام حرمش و اهل بيتش را هم اسير مى كنند، در عين حال در همان حال كه مى جنگد شعار مى دهد، شعار حكومت سيادت و آقايى، اما نه آقايى به معنى اينكه من بايد رئيس باشم و تو مرئوس (بلكه به اين معنى كه) من آقايى هستم كه آقاييم به من اجازه نمى دهد كه به يك صفت پست تن بدهم:

الموت خير من ركوب العار

والعار اولى من دخول النار(374)

365- درس ظلم ستيزى

 امام حسينعليه‌السلام در كمال صراحت فرمود: اسلام دينى است كه به هيچ مؤمنى (حتى نفرموده به امام) اجازه نمى دهد كه در مقابل ظلم، سبم، مفاسد و گناه بى تفاوت بماند.(375)

366- درس ايجاد حس قهرمانى

 اينكه من تأکید مى كنم كه حماسه حسينى و حادثه كربلا و عاشورا را بايد بيشتر از اين مورد استناد ما قرار بگيرد، به خاطر همين درس هاى بزرگى است كه اين قيام مى تواند به ما بياموزد. من مخالف رثاء و مرثيه نيستم، ولى مى گويم اين رثاء و مرثيه بايد به شكلى باشد كه در عين حال آن حس قهرمانى حسينى را در وجود ما تحريك و احياء بكند.(376)

367- درس عدالت و آزادى خواهى

 در رثاى قهرمان بگرييد، براى اينكه احساسات قهرمانى پيدا كنيد، براى اينكه پرتوى از روح قهرمان در روح شما پيدا شود و شما هم تا اندازه اى نسبت به حق و حقيقت غيرت پيدا كنيد، شما هم عدالت خواه بشويد، شما هم با ظلم و ظالم نبرد بكنيد، شما هم آزاديخواه باشيد، براى آزارى احترام قائل باشيد، شما هم سرتان بشود كه عزت نفس يعنى چه؟ شرف و انسانيت يعنى چه؟ كرامت يعنى چه؟(377)

368- درس آزادى روح

 حسن فرزند پيغمبر است. او وقتى ايمان خود را به تعليمات پيغمبر نشان مى دهد، پيغمبر جلوه مى كند، پيغمبر متجلى مى شود، آن چيزهايى كه بشر هميشه به زبان مى آورد، ولى در عمل او كمتر ديده مى شود در وجود حسين ديده مى شود. چطور روح بشر اين مقدار شكست ناپذير مى شود؟ سبحان الله! بشر به كجا مى رسد، روح بشر چقدر شكست ناپذير بايد باشد كه بدنش قطعه قطعه مى شود، جوانانش جلوى چشمش قلم قلم مى شوند، در منتهى درجه تشنه مى شود و حتى به آسمان كه نگاه مى كند، به نظرش تيره و تار است، خاندانش را مى بيند كه اسير مى شوند هر چه داشته از دست داده است، ولى يك چيز براى او باقى مانده و آن روحش است. هرگز روحش شكست نمى خورد.(378)

369- روز درس از عاشورا

 روز عاشورا است. روز معراج حسين بن علىعليه‌السلام است. روزى است كه ما بايد از روح حسين، از غيرت حسين، از مقاومت حسين، از شجاعت و دليرى حسين، از روشن بينى حسين پرتوى بگيريم، بلكه ما هم ذره اى آدم شويم، بيدار شويم.

370- ظهور هر ساله حسين

 داشتان امام حسين بك سوژه است براى عالم اسلام و يك نوع تجديد حيات امر به معروف و نهى از منكر است، يك نوع ظهورى است كه هما ساله سيدالشهداء در مظهر خطبا و گويندگان و يا در مظهر مصلحين و انقلابيون صالح مى كند.(379)

371- درس اقامه امر به معروف و نهى از منكر

 اين خطابه و منبر كه الان در ميان ما شايع است، مولود حادثه عاشورا و توصيه ائمه اطهار به اقامه عزاى سيد الشهداء است، از بركات عزادارى سيد الشهداء است. اشخاص عاقل و فهميده و متدين گفتند: حالا كه مجالسى به نام سيد الشهداءعليه‌السلام تشكيل مى شود، حالا كه مردم به نام امام حسين جمع ميشوند، چرا ما به اين وسيله از يك اصل ديگر استفاده نكنيم؟ چرا ضمنا اصل ديگرى را اجرا نكنيم؟ و آن، اصل امر به معروف و نهى از منكر است. لهذا حسين بن على صاحب دو كرسى شد: يك كرسى مرثيه خوانى و كرسى ابراز احساسات به سود مظلوم و عليه ظالم، كه اگر به طرز صحيحى اجرا شود آن هم آثار عظيم دارد كه قبلا عرض كردم، و ديگر كرسى.

امر به معروف و نهى از منكر. در اين كشور آنچه ارشاد و هدايت به امر به معروف و نهى از منكر قولى و زبانى مى شود با نام مقدس حين بن على مى شود و چه كار خوبى و چه سنت خوبى بوده كه به عمل آمده است، چه خوب كردند كه كرسى حسين بن على را ضمنا كرسى امر به معروف و تعليمات اصولى دين و فروع دين قرار دادند، از احساسات مردم نسبت به حسين بن على كه احساسات واقعى است استفاده خوب كردند،

مردم آنقدر كه به نام حسين بن على جمع مى شوند به نام ديگرى جمع نمى شوند. خوب استفاده كردند كه چنين سنتى را بر قرار كردند.(380)

372- تنفر بشر از زشتى ها

 اين چيست در بشر؟ اين، چه حسين در بشر؟ اين، مظهر انسانيت و نمايشگر اصالت انسانيت است. به طور كلى حس تحسين نسبت به نيكان و حس تنفر نسبت به بدان، و لو اينكه در زمانهاى گذشته بوده اند، چيست؟ وقتى كه نام يزيد و شمر را پيش ما مى برند با آن جنايت هايى كه مرتكب شده اند و از آن طرف نام شهيدان كربلا را براى ما ذكر مى كنند با آن فداكارى هايى كه انجام داده اند، در خودمان يك حس تنفر نسبت به دسته اول و يك حس اعجاب و احترام نسبت به دسته دوم پيدا مى كنيم، اين چيست؟ آيا واقعا باز مسئله طبقه است؛ ما فكر مى كنيم، خودمان را در طبقه شهيدان كربلا مى بينيم و دشمنانمان را در آن دسته ديگر، و اين حس تنفر از يزيد و شمر همان حس تنفرى است كه از دشمن خودمان داريم، ولى آنرا متوجه آنها مى كنيم و آن حس احترامى كه نسبت به شهيدان كربلا داريم، همان ترحمى است كه به خودمان داريم يعنى همان تمايلى است كه به خودمان داريم؛ و به اين صورت بيان مى كنيم؟ اگر اين طور است، پس آنكسى هم كه او را دشمن خودت و ستمگر نسبت به خودت حساب مى كنى به تو هيچ فرق ندارد. چون او هم (مطابق اين طرز تفكر) حق دارد كه مثلا از يزيد و شمر تحسين بكند و به آنها احترام بگذارد و از شهيدان كربلا تنفر داشته باشد؛ زيرا او هم خودش را كنار هم طبقه خود مى گذارد و به حكم همان حسى كه تو از دسته اول تنفر پيدا مى كردى و نسبت به دسته دوم تحسين و اعجاب داشتى او بر عكس، نسبت به آنكه تو تنفر دارى، تحسين دارد و نسبت به آنكه تو تحسين دارى، تنفر دارد،(381)

373- نتيجه معرفت به امام

 وقتى امام را شناختيد و معرفت به امام پيدا كرديد، آنگاه هر چه دلتان مى خواهد عمل صالح انجام دهيد، براى اينكه امام را شناخته اى و مى فهمى چه جور عمل صالح انجام دهى، شرط قبول عمل را پيدا كرده اى. حالا كه امام شناس شده اى، حالا كه على شناس شده اى، حالا كه حسين شناس شده اى، هر چه مى خواهى عمل خير كن. من كى گفتم وقتى امام را شناختى، هر فسق و فجورى را كه خواستى انجام بده؟(382)