نوشته اند وقتى كه امام رضاعليهالسلام وارد بغداد شدند به رجب على سرپرست حمام فرمودند: قصد دارم در گرمابه داخل شوم.
سرپرست حمام دستور داد حمام را تميز و قرق كنند، ناگاه مرد مبروص «مرض پيسى» به سرپرست حمام گفت اين ۵۰ درهم را بگير و اجازه بده در زاويه اى از حمام مخفى شوم تا شايد بتوانم خدمت حضرت برسم و شفا درخواست كنم او قبول نمود و چون آن سرور در حمام داخل شد فورا بيمار خود را به حضرت رسانيد و عرض كرد: اى فرزند رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم به من توجهى فرما.
حضرت ظرفى از آب حمام را پر نمودند و سوره حمد بر او قرائت كردند و بر سر آن مرد ريختند، فورا آن مرد مريض شفا يافت، وقتى خويشان او جريان شفا دادن حضرت را شنيدن پانصد نفر از آنها و دوستانشان شيعه شدند.(۱۴)
با تو پيوستم و از غير تو دل ببريدم | آشناى تو ندارد سر بيگانه و خويش | |
به عنايت نظرى كن كه من دل شده را | نرود بى مدد لطف تو كارى از پيش | |
آخر پادشه حسن و ملاحت چه شود | گر لعب لعل تو ريزد نمكى بر دل ريش |