ابراهيم بن مالك اشتر ابن زياد را دستگير نمود او را محكم بست به شخص مطمئن سپرد و دويست سواره را نگهبان او كرد آنان ابن زياد را بردند و با افسار بستند و با طناب محكم كردند و صدا مى زدند (يالثارات الحسينعليهالسلام
هنگام صبح ابراهيم سفره چرمى طائفى انداخت روى آن ها پرده هاى زيبا گسترانيد و سپس خود و اصحابش پياده شدند در حالى كه هزار اسير با خود داشتند اصحاب ابراهيم از زيادى خون گوئى لباسشان را رنگ خون زده بودند ابراهيم امر كرد اسيرها را آوردند اول كسى كه جلو آوردند ابن زياد ملعون بود كه كتف هايش را بسته بودند آنها پاهايش را بستند و سپس ابراهيم دستور داد آتش روشن كردند، خنجر خود را برداشته از گوشته هاى ابن زياد مى بريد و آن را به طور نيم پخت سرخ كرده به خود ابن زياد مى خورانيد هر بار كه این از خوردن گوشت خود ابا مى كرد خنجر را به بدنش فرو مى برد و او را زجر مى داد تا آن كه گوشت هاى ران خود را خورد، وقتى ابراهيم فهميد در حال مردن است خنجر را بر حلقش گذارد و سر او را از گوش تا گوش بريد ودر آن حال صدا مى زد يالثارت الحسين و بعد جسدش را آتش زدند.
«اولين تاريخ كربلا، ص ٢٧٩، و لهوف ، ص ٣١١».