باب دوازدهم خوف از خداست و مؤ من بايد هميشه مابين خوف و رجا باشد. و در آيات زياد تاءكيد و امر شده به خوف از خدا و وعده بهشت داده شده به كسى كه از خدا بترسد.
پس فرموده : «و لمن خاف مقام ربه جنتان». يعنى : كسى كه بترسد از مقام پروردگارش ، دو بهشت براى او هست
و فرموده( إِنَّ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَيْبِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ ) . يعنى : كسانى كه مى ترسند از پروردگارشان در پنهانى ، براى آنهاست آمرزش و اجر بزرگ
و غير اين آيات كه در مدح و فضيلت خوف و خشيت از پروردگار عظيم به عظمت غير متناهى و قادر به قدرت غير متناهى فعال ما يشاء و الحاكم لما يريد زياد است به همين اكتفا مى شود.
در كتاب كافى به سند خود از امام صادقعليهالسلام نقل كرده كه فرمود: در وصيت لقمان عجايبى است و عجيبترين آنها اين است كه فرمود به پسر خود: بترس از خدا به طورى كه بترسى كه اگر محشور شوى با عبادت و كارهاى خير جن و انس ، باز هم تو را عذاب كند. و اميدوار باش به خدا به طورى كه اميدوار باشى كه اگر گناه جن و انس داشته باشى ، باز رحمت او شامل تو شود.
پس فرمود امام صادقعليهالسلام كه : پدرم امام باقرعليهالسلام مى فرمود: هيچ مؤ منى نيست مگر آنكه در قلب او دو نور است ؛ يكى نور ترس و ديگرى نور اميدوارى به رحمت و هيچ يك زيادتى ندارد بر ديگرى
و ذيل اين حديث را به سند ديگر نيز نقل كرده است و صدر آن از امالى نيز نقل شده است و از اميرالمؤ منينعليهالسلام نيز صدر اين حديث نقل شده است
در كتاب خصال نقل كرده از رسول اللهصلىاللهعليهوآلهوسلم كه فرمود: ذات قدوس حق مى فرمايد قسم به عزت و جلال خودم ، جمع نمى كنم براى بنده خودم دو ترس و دو امنيت را. اگر در دنيا از من ايمن بود و نترسيد، مى ترسانم او را در قيامت و اگر در دنيا از من ترسيد، ايمن مى كنم او را در قيامت
در كتاب امالى صددوق از امام صادقعليهالسلام نقل شده كه فرمود: اميدوار باش به خدا به نحوى كه باعث جراءت تو بر معصيت نشود. و بترس از خدا ترسى كه نااميد نكند تو را از رحمت حق تعالى
از نهج نقل شده از اميرالمؤ منينعليهالسلام كه فرمود: لا تاءمنن على خير هذه الامه عذاب الله يعنى ايمن نباش بر بهترين اين امت عذاب خدا را. براى آنكه خداوند مى فرمايد: در قرآن «فلا ياءمن مكر الله الا القوم الخاسرون». يعنى : ايمن نمى شود از مكر عذاب خدا مگر جماعت خاسرين و ماءيوس نباش براى بدترين اين امت از رحمت خدا. چرا كه خدا در قرآن مى فرمايد: لا يياءس من روح الله الا القوم الكافرون يعنى : ماءيوس نمى شود از رحمت خدا مگر كفار.
از ترسهاى مهمى كه در پيش است ترس از معامله خداست با بنده خود به عدل چون خدا مختار است كه با بنده خود به عدل رفتار كند يا به فضل و اگر ذات مقدس حق به فضل و رحمت رفتار نكند، احدى به سعادت دنيا و آخرت نخواهد رسيد.
قال تعالى :( وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّـهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَىٰ مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ أَبَدًا ) : يعنى : اگر فضل و رحمت خدا بر بندگان نباشد، احدى خوب و پاكيزه نخواهد شد.
قال تعالى:( وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّـهُ النَّاسَ بِمَا كَسَبُوا مَا تَرَكَ عَلَىٰ ظَهْرِهَا )
و به حكم نقل و عقل ظاهر است كه خدا مجبور نيست به قبول كردن حسنات بندگان پس اگر روز قيامت حسنات را قبول نكرد و در حساب بنده خود نياورد، قبيح نكرده است چون بندگان از حد تقصير هيچ وقت خارج نمى شوند؛ چنانكه خودش فرموده در روايت صحيحه اى كه در باب قبل ذكر شد.
در تفسير برهان در سوره رعد در تفسير آيه شريفه : «و يخافون سوء الحساب» از شيخ طبرسى از هشام بن سالم از امام صادقعليهالسلام نقل كرده كه فرمود: سوء الحساب اين است كه گناهان حساب شود و حسنات حساب نشود...
و اين حديث را از عياشى نيز نقل كرده است
و در روايت ديگر فرمود: آن است كه قبول نكند حسنات آنان را و مؤ اخذه كند ايشان را به گناهان و اين روايات را در بحار ٧/٢٦٦ نقل كرده است
و از اين گذشته باز مى گوييم : بر فرض اينكه حسنات قبول شد و در حساب آمد، جايز است به حكم عقل و نقل كه خدا بفرمايد: انا اولى بحسناتك منك و انت اولى بسيئاتك منى يعنى : من اولى و سزاوارترم به حسنات تو از خودت چون تمام آن را به حول و قوه و توفيق و تاءييد و نعمات من انجام دادى كه اگر نمى دادم نابود صرف بودى و اما به سيئات ، پس تو اولى و سزاوارترى به آن از من
و اگر از اين غمض نظر بكنيم و خدا حسنات را در حساب بنده آورد و به بنده ببخشد، باز رواست كه بگويد: تمام حسنات تو به اندازه يك نعمت از نعمتهايى كه من به تو لطف كرده ام نيست پس حسنات عوض يكى از نعمتها و در مقابل آن نمى تواند قرار بگيرد چه رسد به تمام نعمات كه هرگر تمام حسنات در مقابل تمام نعمات واقع نخواهد شد.
در بحار از كتاب حسين بن سعيد اهوازى از امام صادقعليهالسلام نقل كرده كه فرمود: روز قيامت سه ديوان براى بنده مى باشد: يكى ديوان نعمتهاى خدا، و دوم ديوان اعمال خير، و سوم ديوان اعمال شر. پس مقابل مى شود بين ديوان نعمتها و بين ديوان اعمال خير، پس فرا مى گيرد آن را. و باقى مى ماند ديوان گناهان
در بحار از امالى شيخ طوسى از اميرالمؤ منينعليهالسلام نقل كرده كه فرمود: بنده را در محكمه عدل الاهى نگه مى دارند. پس خدا مى فرمايد: بسنجيد نعمتهاى مرا كه به او لطف كردم با اعمال او. پس فرا مى گيرد نعمتها اعمال بنده را. پس خدا مى فرمايد: ببخشيد نعمتهاى مرا به بنده من و مقايسه كنيد اعمال خير و شر او را.
پس اگر اعمال خير با اعمال شر مساوى بود، خداوند كريم رحيم شر را محو مى فرمايد و او را داخل بهشت مى فرمايد. و اگر اعمال خير او بيشتر بود، خدا عطا مى فرمايد به او به فضل و كرمش هر چه بخواهد. و اگر اعمال شر او زيادتر بود و بنده از اهل تقوا باشد و اهل شرك به خدا نباشد و از شرك اجتناب كرده باشد، اين بنده از اهل مغفرت است ، مى آمرزد او را به رحمت خود - اگر بخواهد - و تفضل مى فرمايد بر او به عفو و بخشش خود.