4%

فصل 2: مشى اقتصادى فاطمه (عليه‌السلام )

مقدمه

از مسائل مهم حيات انسان در عرصه جهان، بويژه در عصر و دوره ما دلبستگى شديد به مال و ثروت دنيا و سعى در توليد بيشتر صرفاً براى مصرف بيشتر است. در ميان اغلب مردم حرص و ولع شگفت‏آورى است به كسب مال و برترى دادن خود بر ديگران از اين راه. كوشش آنهااين است كه با اسراف در مصرف و عدم رعايت مرز آن شرايطى را به ديگران عرضه نمايند كه در آن اثبات برترى آنهاست.

اين واقعيتى است كه در بسيارى از جوامع حضور دارد، به هنگامى كه آدمى از درون خالى باشد سعى دارد از بيرون خود را بيارايد وبا دلبستگى به زرق و برق‏ها و آراستن خود بدان بر خلاءهاى درونى فائق آيد اين مسأله در بين مردان و زنان وجود دارد و خود نمائى و خود آرائى، فخر فروشى و بر ديگران برترى نشان دادن در زنان بيشتر است. اصولاً طبيعت زن طبيعت آرايش است و عرضه، و در اين راه هر قدر زرق و برق بيشتر خرسندى احساس و موفقيت زيادتر.

تلقى از دنيا

همگان مى‏دانند كه حيات چند روزه بشرى، روزى بسر مى‏آيد و آدمى ناگزير راهى سراى ديگر مى‏شود. و همگان در عمل نيكو در يافته‏اند كه در رابطه با مال و ثروت، بويژه آنها كه غير منقولند، از خانه و باغ و مزرعه،امانتدارانى بيش نيستيم. ملكى چند صباحى در اختيار ماست و فردا در اختيار ديگران و آنچه كه در جاى خود مى‏ماند خانه و باغ و زندگى است و آن كس كه با آنها وداع مى‏گويد انسان است.

در عين حال نوعى احساس خلود و جاودانگى در آدمى وجود دارد كه بخاطر آن سعى دارد ثروت بيشترى را در اختيار گيرد و همه گاه نه بخاطر مصرف، بلكه تنها بخاطر در اختيار گرفتن و مالك بودن آن.

و اين همان رذيله‏اى است كه زمينه ساز اسارتهاى ماست.

چه بسيارند كسانى كه هرگز دمى نياسودند و شب و روز را در كار و تلاش گذارندند و اندوخته‏اى براى خويش فراهم آورده و در آن خود را محبوس داشته‏اند. مال و ثروت خوبست بشرطى كه در طرق خير و آزادى انسان و استقلال روحى او و رهائى او از قيدها وبندهاى اسارت بار مصرف شود و اين تزى است كه اسلام از آن دفاع مى‏كند.

فاطمه (عليه‌السلام ) و دنيا

فاطمه (عليه‌السلام ) زنى رشيده است، عوالم موجود و موقعيت انسان را در آن عوالم نيكو مى‏شناسد. خوب مى‏داند كه پديده‏ها سير فنائى واضمحلالى دارند و تنها خداست كه باقى و جاودانى است. سپردن امانت بدست هيچكس مفيد و سازنده و قابل برگشت نيست، زيرا كه آنها هم زوال پذيرند. تنها خداست كه امين خوبى است و آنچه بدو واگذار شود قابل برگشت است، بميزانى چند برابر.

او دنيا را دار فنا مى‏شناسد و عاقبت را دار بقا، دنيا را مزرعه مى‏شناسد و آدمى را در آن چون كشاورزى كه براى فصل ستايش بايد كار و ذخيره كند، ضمن آنكه همين امروز هم به نعمت‏ها متنعم است. و نيز او دنيا را چون پل مى‏شناسد كه بايد از آن گذر كرد و بستر گشودن در روى پل جز به ضرورت روا نيست و تازه آن هم در حدى محدود.

در همه حال دنيا از ديد او متاع است، متاعى كه خداى آن را ناچيز معرفى كرده و سرگرمى به اين متاع را لهو و لعب كه كار كودكان است. مهم اين است سرگرمى‏ها بايد موجبات خير و سعادتى را براى انسان فراهم سازند نه آنكه موجب بدبختى و تباهى او شوند.

موضع او در دنيا

او مى‏داند كه خداوند روزى را براى مخلوق خود تضمين و بين آنها به عدالت و مصلحت تقسيم كرده است و در اين راه هيچ موجود كوچك و ريزى را فراموش نكرده است. پرندگان و درندگان از آن بهره كافى دارند. (و قسمت الارزاق بين الحدايق فسويت بين الذرة و العصفور)(19) .

بدين سان از خداى مى‏خواهد كه او را به آنچه روزى او كرده و مقرر ساخته است قانع سازد. (اللهم قنعنى بما رزقتنى)(20) و هرگز حرص بيش از حد نداشت و اين هوشمندى در او نبود كه ثروت بيشترى را انباشته سازد. سعى در اين داشت كه ثروت او در غناى درون باشد نه بيرون.

فكر و انديشه فاطمه (عليه‌السلام ) به جهانى ديگر معطوف است، مفتون زخارف دنيا و سرمستيهاى آن نيست ضمن اينكه كار مى‏كند و تلاش به توليد بيشتر دارد. او مثل پيامبر مى‏انديشد و درخواست دارد كه پروردگارا دوست دارم يك روز گرسنه باشم و يك روز سير. تا آن روز كه گرسنه‏ام ترا بخوانم وتضرح و عرض نياز كنم و آن روز كه سيرم شكرگزار نعمت تو باشم.(21)

كار فاطمه (عليه‌السلام )

فاطمه (عليه‌السلام ) اهل كار و تلاش است نه تنها در مسير عبادت بمعناى آن بلكه در جنبه مادى و اقتصادى سعى داردبه توليد بيشترى دست يابد، در آمد زيادترى را تحصيل كند، نه بدان خاطر كه از آن براى رونق دادن زندگى و خريد تجملات و زينت آلات استفاده كند، بلكه براى دستيابى به توان بيشتر جهت خدمت به مردم.

با همه سرگرمى و اشتغالاتى كه دارد و با همه زحماتى را كه در رابطه با سرپرستى و اداره فرزندان متحمل مى‏شود، و با همه حال و شوقى كه به عبادت پروردگار دارد، مى‏كوشد دقايقى از اوقات خود را خالى كند تا در آن به كارى مولّد در آمد بپردازد. اين كار به تناسب توان فاطمه (عليه‌السلام ) و ذوق و علاقه‏اش، با شرط تائيد مذهب بود. شنيديد كه او نخ مى‏رشت، پارچه مى‏بافت و گاهى هم بصورت كار مزد براى ديگران گندم آرد مى‏كرد. طبيعى است كه تنظيم برنامه‏اى كه در آن او بتواند به همه كارها و برنامه‏هاى زندگى برسد كارى آسان نبود.

بى نيازى مادى او

اگر فاطمه (عليه‌السلام ) هم به مثل ديگران مى‏انديشيد، و اگر او هم خود را دخترى همانند دختران شاهان و سلاطين تصور مى‏كرد، و اگر او هم بناى زندگى را بدون قيد دين استوار مى‏كرد مى‏توانست زندگى راحتى داشته باشد، و در آن صورت نه دستهاى او زخمين مى‏شدند، و نه بر چهره او غبار و گرد ناشى از رفت و روب مى‏نشست. درآمد فدك براى او چيزى اندكى نبود او مى‏توانست با آن براى خود كاخى مجلل بسازد و خدمه‏اى بسيار در دور و بر خود گرد آورد و خود خانمى كند. على (عليه‌السلام ) هم مردى بيكاره و ناتوان و افتاده نبوده او هم با آباد كردن زمين،ايجاد مزرعه، به راه انداختن چشمه و نهر درآمدهاى كلانى بدست مى‏آورد كه فاطمه (عليه‌السلام ) مى‏توانست از آنها بهره گيرد.

غنائم جنگى هم رقم خوبى را در درآمد آنها تشكيل مى‏داد و على (عليه‌السلام ) و فاطمه (عليه‌السلام ) مى‏توانستند با ارتزاق از آن براى خود زندگى مناسبى را فراهم كنند. ولى فاطمه (عليه‌السلام ) اينگونه زندگى را خوش نداشت، اصل رابر كدح و تلاش گذارد تا در سايه آن رضاى خدا را جلب كند و براى روز واپسين و حساب، حجتى از دستهاى پينه بسته را عرضه بدارد.

مسأله فدك

از ممر عايدى خوب فاطمه (عليه‌السلام ) و على (عليه‌السلام ) فدك بود، مسأله‏اى كه بحثهاى موافق و مخالف بسيارى را برانگيخته و عده‏اى را جاهلانه به تكذيب يا تصديق واداشته است - بى مورد نيست كه در اين باره توضيحى داده شود. فدك مزرعه‏اى بود كه در سال 7 هجرى بدون جنگ و خونريزى توسط يهوديان در اختيار پيامبر اسلام قرار گرفت. برخى قائلند كه اين ملك توسط يك يهودى كه مسلمان شده بود به پيامبر هديه گرديد.(22) تازه اگر هم خلاف آن باشد چون بدون جنگ و خونريزى بدست آمد بصريح آيه قرآن(23) از آن پيامبر و از املاك خالصه اوست. هنگامى كه آيه شريفه و آت ذالقربى حقه نازل شد پيامبر فاطمه (عليه‌السلام ) را صدا كرد كه بيا حق ترا به تو بدهم وفدك را به فاطمه (عليه‌السلام ) بخشيد.(24) برخى هم نوشته‏اند كه رسول خدا (ص) بشكرانه خدمات خديجه آن را به فاطمه (عليه‌السلام ) بازمانده او بخشيد.(25)

البته در برخى از روايات شيعى آمده است كه پيامبر، فاطمه (عليه‌السلام ) را خواست و فرمود خداى تعالى به من فرمان داده فدك را كه ملك شخصى من است به تو دهم و فاطمه (عليه‌السلام ) عرض كرد از شما و از خداى تعالى آن را پذيرفتم(26) و البته اسناد ديگرى هم در اين رابطه وجود دارد.(27)

پيامبر مالكيت آن را با خط على (عليه‌السلام ) نوشت، رسول خدا (ص)، على (عليه‌السلام )، ام ايمن، و خادم رسول خدا (ص) بر آن شهادت دادند.(28) پيامبر فرمود از آن تو و اعقاب تست و پاداشى براى مادرت خديجه بحساب مى‏آيد.(29) و براى محكم كارى اين اصل مردم را جمع كرد و حكم قرآن و واگذارى فدك را به اطلاع آنها رساند.(30)

درآمد فدك:

در مورد درآمد فدك نقلهاى مختلفى وجود دارد. راوندى آن را بالغ بر 24 هزار دينار در سال نوشت(31) سيد بن طاووس آن را بالغ بر 70 هزار دينار در سال، و برخى هم بيشتر و گاهى كمتر از آن نوشته‏اند و همانگونه كه ملاحظه مى‏شود رقم درشتى بحساب مى‏آمد كه اگر بناى مصرف براى يك خانواده باشد، زندگى شاهانه‏اى در سايه آن بوجود مى‏آيد.

اما على (عليه‌السلام ) و فاطمه (عليه‌السلام ) از اين منبع استفاده شخصى نداشتند و هرگز از درآمد آن سير نخوابيدند زيرا مى‏دانستند در گوشه و كنار جامعه اسلامى آن گرسنگان بسيارند و ايتامى كه با شكم گرسنه سر بر بستر بگذارند اندك نيستند. بدين سان تمام درآمد فدك صرف فقرا و مستمندان مى‏شد و فاطمه (عليه‌السلام ) خود همانگونه كه مى‏دانيد با چادرى و جامه‏اى وصله‏دار زندگى مى‏كرد، خوراكش نان خشك و بسترش پوست گوسفند بود و هم شنيديد كه فرزندان او اغلب در گرسنگى بسر مى‏بردند.

تصرف فدك

پس از وفات رسول الله (ص) فدك را از فاطمه (عليه‌السلام ) گرفتند و كار گزارانش را از مزرعه بيرون كردند و اين كار به وسوسه عمر صورت گرفت بدان ترس كه نكند شيعيانش خليفه را رها كنند و به طمع دنيا گرد او آيند و بر اين اساس بود كه ابوبكر مباشر فاطمه (عليه‌السلام ) را از فدك اخراج كرد.(32)

فاطمه (عليه‌السلام ) به طرح دعوا پرداخت كه فدك از آن من است. ابوبكر شاهد خواست، او على، حسينين، اسماء ام سلمه و ام ايمن راكه مورد تصديق رسول الله (ص) بودند شاهد آورد و ابوبكر ناگزير بود آن را بپذيرد. عمر شهادت آنها را رد كرد و گفت: على همسر اوست، حسنين هم پسران او و به نفع خود گواهى دادند!!(33) و اسماء هم به سود بنى هاشم رأى مى‏دهد!(34) ام سلمه هم فاطمه (عليه‌السلام ) را دوست مى‏دارد و طرفدار اوست.(35) ام ايمن هم زبانش مى‏گيرد و نمى‏تواند درست حرف بزند!!(36)

ابوبكر در برابر سخنان فاطمه (عليه‌السلام ) مجاب شده بود ولى اينكه فدك را تحويل ندارد بدان خاطر بود كه اولاً عقل منفصل او يعنى عمر نمى‏گذاشت، ثانياً ابوبكر ترس از اين داشت كه فاطمه (عليه‌السلام ) فردا حقوق ديگرى را طلب كند، از جمله حق خلافت على را، ثالثاً تسليم فاطمه (عليه‌السلام ) شدن نوعى اعتراف به اشتباه بود كه ابوبكر آن را براى خود نمى‏پسنديد. در كل او مالكيت فاطمه (عليه‌السلام ) را در فدك تكذيب نكرد ولى آن را تحويل فاطمه (عليه‌السلام ) هم نداد.(37)

موضع مقاومت فاطمه (عليه‌السلام )

اينكه فاطمه (عليه‌السلام ) درباره فدك ايستادگى مى‏كرد و با ابوبكر محاجه مى‏نمود نه بخاطر رغبت مالى نسبت به فدك بود، بلكه مى‏خواست حق به حق‏دار رسد، بدعتى در جامعه اسلامى پا نگيرد، و خليفه مسلمين خلاف اسلام و قرآن رأى ندهد.

فدك مزرعه‏اى بيشن نبود و اگر دنيائى را براى فاطمه (عليه‌السلام ) جواهر مى‏كردند او هم چنان نسبت به آن بى اعتنا بود. او دلبستگى به مال نداشت تا براى فدك دست و پائى زند، مگر او نبود كه غذا و افطار خود را سه شب متوالى به نيازمندان داد؟ مگر او و همسر و فرزندانش نبودند كه مكرر در مكرر به ايثار پرداخته بودند؟ پس ديگر جاى چه بحث و سخنى است؟

ابوبكر هم مدعى بود كه مى‏خواهد در آمد آن را در راه خدا براى فقراى مسلمان خرج كند - در آن صورت جاى چه بحثى براى فاطمه (عليه‌السلام ) بود؟ پاسخ اين است كه اگر آنها قربةً الى الله چنين مى‏كردند و واقعاً حق را به حق‏دار مى‏سپردند فاطمه (عليه‌السلام ) گله‏اى نمى‏كرد، ولى داستان فدك بعنوان يك حربه سياسى بود و آنها مى‏خواستند با استفاده از آن حربه على را فلج كنند و او را خانه نشين سازند و فاطمه (عليه‌السلام ) براى اين مسأله بود كه فرياد مى‏زد.

روح قناعت فاطمه (عليه‌السلام )

فاطمه (عليه‌السلام ) در مشى اقتصادى خود اين شيوه را در پيش دارد كه در توليد كوشاست و در مصرف شخصى حسابگر است و انديشمند، سعى دارد. زياده روى نكند و هرگز از حد متوسط جامعه قدمى فراتر نگذارد والبته زندگيش در اغلب موارد پائين‏تر از حد متوسط بود.

آن همه درآمدى كه ازفدك نصيب او مى‏شد حتى از آن براى خود يك دست لباس تهيه نكرد و يا از جواهرات و زيورهاى دنيا چيزى براى خود تهيه نديد. آن همه غنائمى را كه على به خانه مى‏آورد در خانه بند نمى‏ماند و همه آنها در فرصتى اندك صرف مستمندان مى‏شد.

فاطمه (عليه‌السلام ) حتى گاهى از محل كار و درآمد شخصى چيزى براى خود تهيه مى‏كرد و يا على براى او وسيله زينتى رامى خريد آنهم سريعاً در راه خدا صرف مى‏شد. و شنيديد كه پيامبر از سفر برگشت و به نزد فاطمه (عليه‌السلام ) رفت و دستبند و گوشواره‏اى در او و پرده‏اى بر در ديد و پس از توقفى كوتاه برگشت و فاطمه (عليه‌السلام ) مسأله را دريافت، آنرا براى پدر در مسجد فرستاد كه صرف فقيران كند. رسول خدا (ص) فرمود - پدرش فداى او باد - او آنچه را كه بايد بكند كرد.

- دنيا براى محمد و آل محمد نيست(38) و يا ديديد كه نو عروس بود و در راه رفتن بخانه شوهر در مسير خود جامه نور را به فقير داد و خود با جامه كهنه بخانه على رفت.

بخشش او

كسى كه اين همه در زندگى شخصى بر خود سختگير است در راه خدا دستى گشاده دارد. مشى او مشى دورى از بخل، پذيرش و قبول ايثار است اگر چه خود بدان نيازمند باشند.(39) او در زندگى شخصى با يك پيراهن و سرانداز قناعت مى‏كند تا زندگى فقيران را سر و سامان دهد، با شكم گرسنه مى‏خوابد تا در سر سفره يتيمان نانى باشد.

ميزان بخشش او گاهى رقم‏هاى درشتى را تشكيل مى‏داد. از جمله گردنبند خود را در عروسى كه هديه دختر حمزه سيدالشهداء به او بود به پيرى بخشيد كه درخواست غذا و لباس و خرج سفر از پيامبر كرده و رسول خدا (ص) او را به سوى فاطمه (عليه‌السلام ) اعزام داشته بود. و يا در مواردى تنها سراندازى خود را به مستمندى داده و خود در خانه مى‏نشست. گاهى دستبند خود را هديه مى‏كرد،زمانى گشواره‏اش را، گاهى هديه‏هاى گرانقيمتى را كه براى او مى‏آوردند و رقم‏هاى نقدى بخشش او را برخى حيرت آور ذكر كرده‏اند. تا چهل هزار دينار(40) (كه البته با توجه به فقر عمومى در جامعه بعيد مى‏نمايد فاطمه (عليه‌السلام ) چنين رقمى را تنها به يك فرد اختصاص دهد).