مقدمه
از مسائل مهم حيات انسان در عرصه جهان، بويژه در عصر و دوره ما دلبستگى شديد به مال و ثروت دنيا و سعى در توليد بيشتر صرفاً براى مصرف بيشتر است. در ميان اغلب مردم حرص و ولع شگفتآورى است به كسب مال و برترى دادن خود بر ديگران از اين راه. كوشش آنهااين است كه با اسراف در مصرف و عدم رعايت مرز آن شرايطى را به ديگران عرضه نمايند كه در آن اثبات برترى آنهاست.
اين واقعيتى است كه در بسيارى از جوامع حضور دارد، به هنگامى كه آدمى از درون خالى باشد سعى دارد از بيرون خود را بيارايد وبا دلبستگى به زرق و برقها و آراستن خود بدان بر خلاءهاى درونى فائق آيد اين مسأله در بين مردان و زنان وجود دارد و خود نمائى و خود آرائى، فخر فروشى و بر ديگران برترى نشان دادن در زنان بيشتر است. اصولاً طبيعت زن طبيعت آرايش است و عرضه، و در اين راه هر قدر زرق و برق بيشتر خرسندى احساس و موفقيت زيادتر.
تلقى از دنيا
همگان مىدانند كه حيات چند روزه بشرى، روزى بسر مىآيد و آدمى ناگزير راهى سراى ديگر مىشود. و همگان در عمل نيكو در يافتهاند كه در رابطه با مال و ثروت، بويژه آنها كه غير منقولند، از خانه و باغ و مزرعه،امانتدارانى بيش نيستيم. ملكى چند صباحى در اختيار ماست و فردا در اختيار ديگران و آنچه كه در جاى خود مىماند خانه و باغ و زندگى است و آن كس كه با آنها وداع مىگويد انسان است.
در عين حال نوعى احساس خلود و جاودانگى در آدمى وجود دارد كه بخاطر آن سعى دارد ثروت بيشترى را در اختيار گيرد و همه گاه نه بخاطر مصرف، بلكه تنها بخاطر در اختيار گرفتن و مالك بودن آن.
و اين همان رذيلهاى است كه زمينه ساز اسارتهاى ماست.
چه بسيارند كسانى كه هرگز دمى نياسودند و شب و روز را در كار و تلاش گذارندند و اندوختهاى براى خويش فراهم آورده و در آن خود را محبوس داشتهاند. مال و ثروت خوبست بشرطى كه در طرق خير و آزادى انسان و استقلال روحى او و رهائى او از قيدها وبندهاى اسارت بار مصرف شود و اين تزى است كه اسلام از آن دفاع مىكند.
فاطمه (عليهالسلام ) و دنيا
فاطمه (عليهالسلام ) زنى رشيده است، عوالم موجود و موقعيت انسان را در آن عوالم نيكو مىشناسد. خوب مىداند كه پديدهها سير فنائى واضمحلالى دارند و تنها خداست كه باقى و جاودانى است. سپردن امانت بدست هيچكس مفيد و سازنده و قابل برگشت نيست، زيرا كه آنها هم زوال پذيرند. تنها خداست كه امين خوبى است و آنچه بدو واگذار شود قابل برگشت است، بميزانى چند برابر.
او دنيا را دار فنا مىشناسد و عاقبت را دار بقا، دنيا را مزرعه مىشناسد و آدمى را در آن چون كشاورزى كه براى فصل ستايش بايد كار و ذخيره كند، ضمن آنكه همين امروز هم به نعمتها متنعم است. و نيز او دنيا را چون پل مىشناسد كه بايد از آن گذر كرد و بستر گشودن در روى پل جز به ضرورت روا نيست و تازه آن هم در حدى محدود.
در همه حال دنيا از ديد او متاع است، متاعى كه خداى آن را ناچيز معرفى كرده و سرگرمى به اين متاع را لهو و لعب كه كار كودكان است. مهم اين است سرگرمىها بايد موجبات خير و سعادتى را براى انسان فراهم سازند نه آنكه موجب بدبختى و تباهى او شوند.
موضع او در دنيا
او مىداند كه خداوند روزى را براى مخلوق خود تضمين و بين آنها به عدالت و مصلحت تقسيم كرده است و در اين راه هيچ موجود كوچك و ريزى را فراموش نكرده است. پرندگان و درندگان از آن بهره كافى دارند. (و قسمت الارزاق بين الحدايق فسويت بين الذرة و العصفور)(19) .
بدين سان از خداى مىخواهد كه او را به آنچه روزى او كرده و مقرر ساخته است قانع سازد. (اللهم قنعنى بما رزقتنى)(20) و هرگز حرص بيش از حد نداشت و اين هوشمندى در او نبود كه ثروت بيشترى را انباشته سازد. سعى در اين داشت كه ثروت او در غناى درون باشد نه بيرون.
فكر و انديشه فاطمه (عليهالسلام ) به جهانى ديگر معطوف است، مفتون زخارف دنيا و سرمستيهاى آن نيست ضمن اينكه كار مىكند و تلاش به توليد بيشتر دارد. او مثل پيامبر مىانديشد و درخواست دارد كه پروردگارا دوست دارم يك روز گرسنه باشم و يك روز سير. تا آن روز كه گرسنهام ترا بخوانم وتضرح و عرض نياز كنم و آن روز كه سيرم شكرگزار نعمت تو باشم.(21)
كار فاطمه (عليهالسلام )
فاطمه (عليهالسلام ) اهل كار و تلاش است نه تنها در مسير عبادت بمعناى آن بلكه در جنبه مادى و اقتصادى سعى داردبه توليد بيشترى دست يابد، در آمد زيادترى را تحصيل كند، نه بدان خاطر كه از آن براى رونق دادن زندگى و خريد تجملات و زينت آلات استفاده كند، بلكه براى دستيابى به توان بيشتر جهت خدمت به مردم.
با همه سرگرمى و اشتغالاتى كه دارد و با همه زحماتى را كه در رابطه با سرپرستى و اداره فرزندان متحمل مىشود، و با همه حال و شوقى كه به عبادت پروردگار دارد، مىكوشد دقايقى از اوقات خود را خالى كند تا در آن به كارى مولّد در آمد بپردازد. اين كار به تناسب توان فاطمه (عليهالسلام ) و ذوق و علاقهاش، با شرط تائيد مذهب بود. شنيديد كه او نخ مىرشت، پارچه مىبافت و گاهى هم بصورت كار مزد براى ديگران گندم آرد مىكرد. طبيعى است كه تنظيم برنامهاى كه در آن او بتواند به همه كارها و برنامههاى زندگى برسد كارى آسان نبود.
بى نيازى مادى او
اگر فاطمه (عليهالسلام ) هم به مثل ديگران مىانديشيد، و اگر او هم خود را دخترى همانند دختران شاهان و سلاطين تصور مىكرد، و اگر او هم بناى زندگى را بدون قيد دين استوار مىكرد مىتوانست زندگى راحتى داشته باشد، و در آن صورت نه دستهاى او زخمين مىشدند، و نه بر چهره او غبار و گرد ناشى از رفت و روب مىنشست. درآمد فدك براى او چيزى اندكى نبود او مىتوانست با آن براى خود كاخى مجلل بسازد و خدمهاى بسيار در دور و بر خود گرد آورد و خود خانمى كند. على (عليهالسلام ) هم مردى بيكاره و ناتوان و افتاده نبوده او هم با آباد كردن زمين،ايجاد مزرعه، به راه انداختن چشمه و نهر درآمدهاى كلانى بدست مىآورد كه فاطمه (عليهالسلام ) مىتوانست از آنها بهره گيرد.
غنائم جنگى هم رقم خوبى را در درآمد آنها تشكيل مىداد و على (عليهالسلام ) و فاطمه (عليهالسلام ) مىتوانستند با ارتزاق از آن براى خود زندگى مناسبى را فراهم كنند. ولى فاطمه (عليهالسلام ) اينگونه زندگى را خوش نداشت، اصل رابر كدح و تلاش گذارد تا در سايه آن رضاى خدا را جلب كند و براى روز واپسين و حساب، حجتى از دستهاى پينه بسته را عرضه بدارد.
مسأله فدك
از ممر عايدى خوب فاطمه (عليهالسلام ) و على (عليهالسلام ) فدك بود، مسألهاى كه بحثهاى موافق و مخالف بسيارى را برانگيخته و عدهاى را جاهلانه به تكذيب يا تصديق واداشته است - بى مورد نيست كه در اين باره توضيحى داده شود. فدك مزرعهاى بود كه در سال 7 هجرى بدون جنگ و خونريزى توسط يهوديان در اختيار پيامبر اسلام قرار گرفت. برخى قائلند كه اين ملك توسط يك يهودى كه مسلمان شده بود به پيامبر هديه گرديد.(22) تازه اگر هم خلاف آن باشد چون بدون جنگ و خونريزى بدست آمد بصريح آيه قرآن(23) از آن پيامبر و از املاك خالصه اوست. هنگامى كه آيه شريفه و آت ذالقربى حقه نازل شد پيامبر فاطمه (عليهالسلام ) را صدا كرد كه بيا حق ترا به تو بدهم وفدك را به فاطمه (عليهالسلام ) بخشيد.(24) برخى هم نوشتهاند كه رسول خدا (ص) بشكرانه خدمات خديجه آن را به فاطمه (عليهالسلام ) بازمانده او بخشيد.(25)
البته در برخى از روايات شيعى آمده است كه پيامبر، فاطمه (عليهالسلام ) را خواست و فرمود خداى تعالى به من فرمان داده فدك را كه ملك شخصى من است به تو دهم و فاطمه (عليهالسلام ) عرض كرد از شما و از خداى تعالى آن را پذيرفتم(26) و البته اسناد ديگرى هم در اين رابطه وجود دارد.(27)
پيامبر مالكيت آن را با خط على (عليهالسلام ) نوشت، رسول خدا (ص)، على (عليهالسلام )، ام ايمن، و خادم رسول خدا (ص) بر آن شهادت دادند.(28) پيامبر فرمود از آن تو و اعقاب تست و پاداشى براى مادرت خديجه بحساب مىآيد.(29) و براى محكم كارى اين اصل مردم را جمع كرد و حكم قرآن و واگذارى فدك را به اطلاع آنها رساند.(30)
درآمد فدك:
در مورد درآمد فدك نقلهاى مختلفى وجود دارد. راوندى آن را بالغ بر 24 هزار دينار در سال نوشت(31) سيد بن طاووس آن را بالغ بر 70 هزار دينار در سال، و برخى هم بيشتر و گاهى كمتر از آن نوشتهاند و همانگونه كه ملاحظه مىشود رقم درشتى بحساب مىآمد كه اگر بناى مصرف براى يك خانواده باشد، زندگى شاهانهاى در سايه آن بوجود مىآيد.
اما على (عليهالسلام ) و فاطمه (عليهالسلام ) از اين منبع استفاده شخصى نداشتند و هرگز از درآمد آن سير نخوابيدند زيرا مىدانستند در گوشه و كنار جامعه اسلامى آن گرسنگان بسيارند و ايتامى كه با شكم گرسنه سر بر بستر بگذارند اندك نيستند. بدين سان تمام درآمد فدك صرف فقرا و مستمندان مىشد و فاطمه (عليهالسلام ) خود همانگونه كه مىدانيد با چادرى و جامهاى وصلهدار زندگى مىكرد، خوراكش نان خشك و بسترش پوست گوسفند بود و هم شنيديد كه فرزندان او اغلب در گرسنگى بسر مىبردند.
تصرف فدك
پس از وفات رسول الله (ص) فدك را از فاطمه (عليهالسلام ) گرفتند و كار گزارانش را از مزرعه بيرون كردند و اين كار به وسوسه عمر صورت گرفت بدان ترس كه نكند شيعيانش خليفه را رها كنند و به طمع دنيا گرد او آيند و بر اين اساس بود كه ابوبكر مباشر فاطمه (عليهالسلام ) را از فدك اخراج كرد.(32)
فاطمه (عليهالسلام ) به طرح دعوا پرداخت كه فدك از آن من است. ابوبكر شاهد خواست، او على، حسينين، اسماء ام سلمه و ام ايمن راكه مورد تصديق رسول الله (ص) بودند شاهد آورد و ابوبكر ناگزير بود آن را بپذيرد. عمر شهادت آنها را رد كرد و گفت: على همسر اوست، حسنين هم پسران او و به نفع خود گواهى دادند!!(33) و اسماء هم به سود بنى هاشم رأى مىدهد!(34) ام سلمه هم فاطمه (عليهالسلام ) را دوست مىدارد و طرفدار اوست.(35) ام ايمن هم زبانش مىگيرد و نمىتواند درست حرف بزند!!(36)
ابوبكر در برابر سخنان فاطمه (عليهالسلام ) مجاب شده بود ولى اينكه فدك را تحويل ندارد بدان خاطر بود كه اولاً عقل منفصل او يعنى عمر نمىگذاشت، ثانياً ابوبكر ترس از اين داشت كه فاطمه (عليهالسلام ) فردا حقوق ديگرى را طلب كند، از جمله حق خلافت على را، ثالثاً تسليم فاطمه (عليهالسلام ) شدن نوعى اعتراف به اشتباه بود كه ابوبكر آن را براى خود نمىپسنديد. در كل او مالكيت فاطمه (عليهالسلام ) را در فدك تكذيب نكرد ولى آن را تحويل فاطمه (عليهالسلام ) هم نداد.(37)
موضع مقاومت فاطمه (عليهالسلام )
اينكه فاطمه (عليهالسلام ) درباره فدك ايستادگى مىكرد و با ابوبكر محاجه مىنمود نه بخاطر رغبت مالى نسبت به فدك بود، بلكه مىخواست حق به حقدار رسد، بدعتى در جامعه اسلامى پا نگيرد، و خليفه مسلمين خلاف اسلام و قرآن رأى ندهد.
فدك مزرعهاى بيشن نبود و اگر دنيائى را براى فاطمه (عليهالسلام ) جواهر مىكردند او هم چنان نسبت به آن بى اعتنا بود. او دلبستگى به مال نداشت تا براى فدك دست و پائى زند، مگر او نبود كه غذا و افطار خود را سه شب متوالى به نيازمندان داد؟ مگر او و همسر و فرزندانش نبودند كه مكرر در مكرر به ايثار پرداخته بودند؟ پس ديگر جاى چه بحث و سخنى است؟
ابوبكر هم مدعى بود كه مىخواهد در آمد آن را در راه خدا براى فقراى مسلمان خرج كند - در آن صورت جاى چه بحثى براى فاطمه (عليهالسلام ) بود؟ پاسخ اين است كه اگر آنها قربةً الى الله چنين مىكردند و واقعاً حق را به حقدار مىسپردند فاطمه (عليهالسلام ) گلهاى نمىكرد، ولى داستان فدك بعنوان يك حربه سياسى بود و آنها مىخواستند با استفاده از آن حربه على را فلج كنند و او را خانه نشين سازند و فاطمه (عليهالسلام ) براى اين مسأله بود كه فرياد مىزد.
روح قناعت فاطمه (عليهالسلام )
فاطمه (عليهالسلام ) در مشى اقتصادى خود اين شيوه را در پيش دارد كه در توليد كوشاست و در مصرف شخصى حسابگر است و انديشمند، سعى دارد. زياده روى نكند و هرگز از حد متوسط جامعه قدمى فراتر نگذارد والبته زندگيش در اغلب موارد پائينتر از حد متوسط بود.
آن همه درآمدى كه ازفدك نصيب او مىشد حتى از آن براى خود يك دست لباس تهيه نكرد و يا از جواهرات و زيورهاى دنيا چيزى براى خود تهيه نديد. آن همه غنائمى را كه على به خانه مىآورد در خانه بند نمىماند و همه آنها در فرصتى اندك صرف مستمندان مىشد.
فاطمه (عليهالسلام ) حتى گاهى از محل كار و درآمد شخصى چيزى براى خود تهيه مىكرد و يا على براى او وسيله زينتى رامى خريد آنهم سريعاً در راه خدا صرف مىشد. و شنيديد كه پيامبر از سفر برگشت و به نزد فاطمه (عليهالسلام ) رفت و دستبند و گوشوارهاى در او و پردهاى بر در ديد و پس از توقفى كوتاه برگشت و فاطمه (عليهالسلام ) مسأله را دريافت، آنرا براى پدر در مسجد فرستاد كه صرف فقيران كند. رسول خدا (ص) فرمود - پدرش فداى او باد - او آنچه را كه بايد بكند كرد.
- دنيا براى محمد و آل محمد نيست(38) و يا ديديد كه نو عروس بود و در راه رفتن بخانه شوهر در مسير خود جامه نور را به فقير داد و خود با جامه كهنه بخانه على رفت.
بخشش او
كسى كه اين همه در زندگى شخصى بر خود سختگير است در راه خدا دستى گشاده دارد. مشى او مشى دورى از بخل، پذيرش و قبول ايثار است اگر چه خود بدان نيازمند باشند.(39) او در زندگى شخصى با يك پيراهن و سرانداز قناعت مىكند تا زندگى فقيران را سر و سامان دهد، با شكم گرسنه مىخوابد تا در سر سفره يتيمان نانى باشد.
ميزان بخشش او گاهى رقمهاى درشتى را تشكيل مىداد. از جمله گردنبند خود را در عروسى كه هديه دختر حمزه سيدالشهداء به او بود به پيرى بخشيد كه درخواست غذا و لباس و خرج سفر از پيامبر كرده و رسول خدا (ص) او را به سوى فاطمه (عليهالسلام ) اعزام داشته بود. و يا در مواردى تنها سراندازى خود را به مستمندى داده و خود در خانه مىنشست. گاهى دستبند خود را هديه مىكرد،زمانى گشوارهاش را، گاهى هديههاى گرانقيمتى را كه براى او مىآوردند و رقمهاى نقدى بخشش او را برخى حيرت آور ذكر كردهاند. تا چهل هزار دينار(40) (كه البته با توجه به فقر عمومى در جامعه بعيد مىنمايد فاطمه (عليهالسلام ) چنين رقمى را تنها به يك فرد اختصاص دهد).