مقدّمه
مديريت اسلامى
نويسنده : محمد حسن نبوى مقدّمه
جهان امروز، دنياى رشد سريع علوم و تكنولوژى و پيشرفت برق آساى دانش مى باشد، به گونه اى كه مى توان گفت : اگر اكتشافات و اختراعات بشرى از حدود يك قرن و نيم قبل تاكنون را با كليّه ادوار تاريخ مقايسه كنيم ، خواهيم دانست كه اين برهه از تاريخ ، عصرى طلايى و مقطع تحوّلات شگرف در زندگى انسانهاست .
در اين زمان ، همراه با اختراعات جديد مراكز بزرگ صنعتى و توليدى ايجاد شد و سازمانهاى عريض و طويل و سيستمهاى پيچيده ادارى به وجود آمد.
در اين ميان يكى از مهمترين مسائلى كه مطرح گرديد، چگونگى اداره مجموعه هاى عظيم انسانى و طريقه به وجود آوردن سازمانهايى بود كه بتوان با بهترين شكل ممكن اين پديده هاى نوين را به سوى اهداف بنيانگذارانش حركت دهد.
كم كم علم و دانش «مديريّت» به صورت فعّال پا به دنياى علوم نهاد و در جهت شكل گيرى خود از علوم ديگر مانند روان شناسى ، جامعه شناسى ، رياضيات و... در حدّ نياز بهره جست ، به نحوى كه به عنوان علمى مصرف كننده شناخته شد.
در اين خصوص تئوريهاى مختلفى سر بر آوردند و هر كدام براى مديريّت سازمانها راهى پيشنهاد كردند. از سوى ديگر حركت ماشين صنعتى غرب و صداى غول آساى آن بسيارى از مسائل اجتماعى ، سنتها، آداب و رسوم و در بعضى از موارد مباحثى از علوم را تحت الشعاع خويش قرار داد كه از جمله مى توان «دانش مديريّت» را نام برد.
طرفداران اين دانش وارد كارزار شدند و بدون توجّه به انسانيّت انسانها با ابزارهاى مختلف ، جهت خدمت به دنياى صنعت و يا در حقيقت خدمت به صاحبان صنايع ، پاى به ميدان نهادند. در اين گيرودار، تنها بازنده واقعى ، گروه عظيمى از انسانها بودند كه بيرحمانه در قالب تئوريهاى مختلف مديريّتى ، جهت توليد بيشتر براى خدمت به عده معدودى به كار گرفته مى شدند.
گفتنى است كه اين مسائل به منظور بى توجهى به خدمتى كه آنان به دانش مديريّت كردند نيست ، بلكه جهت و سير تئوريهاى مديريّت را نشان مى دهد.
اكنون جهت اثبات اين ادعا، از اين ديد و زاويه به دو مكتب معروف كلاسيك و نئوكلاسيك كه خمير مايه تئوريهاى مديريّتى امروزى است ، نگاهى مى اندازيم و مى گذريم :
الف) مكتب كلاسيك يا «مديريّت علمى»: اين مكتب را «فردريك و ينسلوتيلور» بنيانگذارى كرد و براى مدتى هم پيروان و صاحبنظرانى را به خود جلب نمود. آنان بى پرده هدف اصلى از به وجود آمدن سازمان و يا گروه انسانى را فقط «عرضه بيشتر كالا و فرآورده و همچنين دريافت سود بيشتر» (١) بيان مى داشتند؛ از اين رو اصول مكتب آنان مبتنى بر حداكثر بهره برى از ماشين و انسان بود.
در مورد اين مكتب نياز به بحث فراوانى نيست ، چون بر كسانى كه كمترين آشنايى با افكار آنان دارند، روشن است كه تنها هدف آنان ، بازدهى افزونتر و در نتيجه خدمت بيشتر به صاحبان صنايع بوده است .
ب) مكتب نئوكلاسيك : اين مكتب با توجّه به تحقيقات انجام شده در كارخانه «هاثورن»، پا به دنياى دانش مديريّت نهاد و توسط يك نفر استراليايى به نام «التون مى يو» كه يكى از استادان دانشگاه «هاروارد» بود، مورد حمايت قرار گرفت (٢). اين رويكرد از آن جهت كه به ابعاد روحى و روانى انسان توجه كرده بود، به عنوان «مكتب روابط انسانى» شهرت يافت . آنان با آزمايشهاى فراوان به اثبات رساندند كه نبايد با كارگران مانند ماشين برخورد كرد، بلكه بايد به نيازهاى انسانى و روحى و روانى او توجّه نمود.
ارائه كنندگان اين نگرش جديد پس از چندى به عنوان افرادى انسان دوست به دنيا معرفى شدند و عده اى هم با حمايت از آنان به جرگه انسان دوستان پيوستند.
در اين جا بايد اذعان داشت كه اينها در قياس با آنچه بنيانگذاران مديريّت كلاسيك عرضه مى كردند، واقعا انسان دوست بودند، ولكن با كمى دقّت مشخّص مى شود كه بنيانگذاران تئورى روابط انسانى هم در جهت منافع سرمايه داران گام برمى داشتند، با اين تفاوت كه اينان براى كار خود قالبى بسيار زيبا انتخاب نموده بودند. آنان ابتدا با آزمايشهاى بسيار اثبات كردند كه رعايت مسائل اخلافى ، روانى و تاءمين نيازهاى كارگران منجر به توليد بيشتر و بهره ورى زيادتر مى گردد و پس از مطمئن نمودن سرمايه داران نسبت به منفعت بيشتر جراءت ارائه نظريه و تئورى خود را يافتند و سودطلبان غرب هم صرفا به جهت منافع خويش از آنان پشتيبانى كردند و تئورى آنان را در مجموعه هاى خود به كار گرفتند.
از اين رو بايد گفت اگر «مى يو» و طرفدارانش بدون يك چنين مقدّماتى نظريه خود را مطرح مى كردند، هرگز مورد قبول واقع نمى شدند. آنان اگر مى گفتند با به كارگيرى شيوه مديريّتى روابط انسانى حقوق واقعى انسانها به آنها داده مى شود و آنان از هر جهت در آسايش خواهند بود، ولكن يك هزارم از توليد و بازده كار، كسر مى گردد، آن چنان اين طرز تفكّر و طرفدارانش را در مقابل ديده جهانيان به ديوار مى كوبيدند كه براى قرنها مانند اطلاعيه اى گويا به انسان دوستان عالم بگويند: «مواظب باشيد از اين خرده فرمايشها نفرماييد».
تئوريهاى ديگر مديريّتى هم كه هر يك از زاويه اى به مساءله رفتار سازمانى و روابط انسانى پرداخته اند، همه در نهايت مى گويند: اگر رفتار انسانها را تشخيص دهيد و انگيزه هاى آنان را بشناسيد و بتوانيد با برخورد صحيح ، انگيزه هاى انسانها را در جهت اهداف سازمانى به كار گيريد، به توليد بيشتر دست خواهيد يافت .
در دنياى نگرشهاى مادّى و حيوانى چيزى به جز اين هم انتظار نيست ، امّا در «مديريّت اسلامى» خواهيم ديد كه رسيدن به اهداف سازمانى ، يكى از اهداف است نه تنها هدف .
فصل اوّل : حكومت و مديريّت اسلامى
تشكيل حكومت از نظر اسلام
برقرارى حكومت الهى از اهداف مهمّ انبياى عظام بوده است . آنان در اين مسير تلاشهاى بسيارى مبذول داشته ، هر گاه زمينه و موقعيّت را براى چنين عمل ارزشمندى مناسب مى ديدند، در انجام دادن آن ترديدى به خود راه نمى دادند.
حضرت موسى عليه السّلام در مقابل حكومت فرعون قيام مى كند و پس از آن قوم خود را نجات مى دهد و حكومت برپا مى نمايد. آن حضرت براى خويش جانشين برمى گزيند، قضاوت مى كند، زراندوزان پست - مانند قارون - را تنبيه و تزوير پردازان روباه صفت - مانند سامرى - را محاكمه مى كند.
پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نيز حكومت تشكيل مى دهد، قضاوت مى كند، لشكركشى مى نمايد، جنگ مى كند، صلح مى نمايد، داد مظلومان را مى ستاند، منافقان را سركوب مى كند، ماليات مى گيرد، از فقرا و محرومان دستگيرى مى كند و...
على عليه السّلام هم در برهه اى كه راه بر او مى گشايند، حكومت تشكيل مى دهد و همان حركت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را دنبال مى كند.
ديگر امامان معصوم هم ، گرچه ظالمانه از اداى اين فريضه الهى باز داشته مى شوند، ولكن در مناسبتهاى مختلف به شيعيان گوشزد مى كنند كه تشكيل حكومت و اجراى عدالت در بين مسلمانان ، حقّ مسلّم آنان است .
مساءله تشكيل حكومت به حدّى داراى اهميّت است كه در روايات از ضروريّات جامعه به حساب مى آيد، تا آن جا كه حكومت حاكمان چ و ستمگر، بهتر از بى حكومتى قلمداد شده اند.
اميرالمؤ منين عليه السّلام مى فرمايد:
لا بُدّ للنّاس من اءمير برّ اءو فاجر يعمل فى إ مرته الْمؤ من و يستمتع فيها الكافر؛ (٣)
مردم به زمامداران نيازمندند، خواه نيكوكار باشد يا بدكار تا مؤ منان در سايه حكومتش به كار خويش مشغول و كافران هم بهره مند شوند.
اميرالمؤ منين عليه السّلام مى فرمايد:
وال غشوم ظَلوم خير من فتنة تدوم ؛ (٤)
والى ستمگر ظالم بهتر از هرج و مرج هميشگى است .
از اين دو روايت به خوبى روشن مى شود كه اميرالمؤ منين على عليه السّلام براى اداره جامعه ، تشكيل حكومت را ضرورى دانسته ، هرج و مرج و بى حكومتى را از هر چيز بدتر مى داند، چه حاكم ظالم باشد يا عادل .
حكومت و عدالت
پس از اثبات لزوم تشكيل حكومت ، بحث وظايف حكومت مطرح مى شود، كه در سرلوحه آن وظايف مساءله اجراى عدالت به چشم مى خورد. لزوم عدالت گسترى و مبارزه با ظلم و بيدادگرى از نظر دين مبين اسلام به حدّى واضح و روشن است كه نياز به استدلال و بحث ندارد و امّا مبحث راه ها و روشهاى اجراى عدالت چون با توجّه به گستردگى بسيار آن ، از حوصله اين نوشتار بيرون است تنها به ذكر جمله اى از اميرالمؤ منين عليه السّلام بسنده كرده و مى گذريم :
سبع اءكول حَطوم خير من وال غشوم ظلوم ؛ (٥)
حيوان درنده شكمْ گنده پرخور بهتر است از حاكم ستمگر و ظالم .
رابطه حكومت و مديريّت
پس از اثبات لزوم تشكيل حكومت از نظر روايات اسلامى ، بايد توجّه داشت كه اجزاى پيكره نظام و حكومت را مديريّتها تشكيل مى دهند، از اين رو بايد گفت هنگامى كه گفته مى شود تشكيل حكومت لازم و ضرورى است و حكومت بايد عادلانه عمل كند به معناى آن است كه بايد مديريّتهايى بر اساس عدل ، از راءس حكومت تا پايين ترين اجزاى آن به وجود آيد.
لزوم آگاهى از مديريّت اسلامى
پس از حكومت اميرالمؤ منين عليه السّلام كه چهارده قرن قبل ، سايه عدالت بر سرزمينهاى اسلامى گسترده بود، هيچ خبرى از عدالت و حكومت اسلامى به معناى واقعى آن نبود تا زمان ما كه در ايران حكومت اسلامى برقرار گرديده و بر آن است كه قوانين الهى را در جامعه به كار گيرد. براى نيل به چنين آرمان مقدّسى ، كارآمدترين افراد، مديران جامعه مى باشند؛ مديرانى كه در پيكره نظام ، هر كدام مسؤ وليتى را به عهده مى گيرند و اكثر آنان دلسوزانه تلاش مى كنند كه حكومت را در مسير خدايى اش يار و مددكار باشند. اين امر ميسّر نخواهد شد، مگر آن كه مديران وظايف شرعى خود را به خوبى بشناسند و براساس آن عمل كنند.
از اين رو در نظام اسلامى بر مديران لازم است كه قبل از هر چيز تكاليف خود را در حيطه مبحث «مديريّت اسلامى» بشناسند و بر اساس آن عمل كنند تا خداى ناكرده بى جهت به نكبت دنيا و عذاب آخرت دچار نشوند.
مديران بايد بدانند به عنوان يك مسلمان در محدوده مديريّت داراى مسؤ وليتهايى هستند كه هرگز چنين مسؤ وليتهايى در غير از آن محدوده از آنان خواسته نشده است ؛ از ابتدا بايد تكليف را بشناسند و سپس دقيقا آن را به كار گيرند.
اشكال :
بعضى مى گويند در اسلام مبحثى به نام «مديريّت» نداريم و مديريّت مانند فيزيك ، شيمى و علومى از اين قبيل است كه بايد از دانشمندان فنّ مديريّت بياموزيم .
جواب :
مطالبى كه تحت عنوان رابطه حكومت و مديريّت و لزوم آگاهى از مديريّت اسلامى بيان شد خود جواب گويايى به اين پرسش است اما بد نيست به مسائل ديگرى نيز توجه شود:
١. پيامبران الهى و در پيشاپيش آنان ، پيامبر اسلام ، تنظيم روابط اجتماعى پيروان خود را از اهمّ مسائل معرفى مى كنند تا آن جا كه پيامبر اسلام مى فرمايد:
إ نّما بُعثتُ لاُتَمّم مكارم الاءخلاق ؛ (٦)
من براى تمام نمودن مكارم اخلاق مبعوث شدم .
از آن جا كه روابط اجتماعى از شاخصترين تجليگاه مسائل اخلاقى است و پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هم براى اتمام اين امر مهم مبعوث گرديده است و از سوى ديگر بخش عظيمى از مسائل مديريّت هم مربوط به چگونگى روابط مديران با فرادستان ، زير دستان و نوع استفاده از نيروى آنهاست ، نقطه اساسى تلاقى مباحث مديريّت و اسلام كه همان چگونگى روابط صحيح انسانها با يكديگر است معلوم مى شود و در منابع اسلامى درباره روابط انسانها و موضوعات مربوط به مديريّت ، مطالب و دستورات بسيارى وجود دارد كه آنچه در اين نوشتار ملاحظه خواهيد فرمود بخشى از آن مباحث است .
٢. يكى ديگر از وظايف مهمّ انبيا، اجراى عدل و قسط و جلوگيرى از ظلم و استبداد است و اجراى عدل بدون ايجاد مديريّتهايى كه عادلانه بر مردم حكم كنند و مديرانى كه از بى عدالتى و ظلم جلوگيرى نمايند، ممكن نيست .
٣. اگر به جهان شگفت انگيز آيات قرآن و روايات توجه شود مطالب بسيار زيادى در مورد چگونگى اداره جامعه ، چگونگى برخورد و رفتار مديران نسبت به افراد تحت مديريّت به چشم مى خورد كه نامه هاى «نهج البلاغه» در اوج اين مباحث مى درخشد.
در اين منابع مسائل بسيارى به عنوان وظيفه و تكليف زمامداران مشخّص شده و در مقابل مسائلى از ويژگيهاى حاكمانِ جور بيان شده است و زمامداران مسلمان موظف به عمل طبق آن تكاليف و دورى از آن خصلتهاى مذموم مى باشند.
تعريف مديريّت
قبل از ورود به بحث مديريّت ، لازم است در مورد تعريف «مديريّت» مطالبى بيان شود. درباره مديريّت تعريفهاى بسيارى ارائه شده كه از باب نمونه به ذكر چند تعريف اكتفا مى كنيم :
١. مديرى ، راه بردن كارى و دستگاهى و نظم و نسق دادن و سرپرستى كردن مى باشد.
٢. علم و هنر متشكل و هماهنگ كردن رهبرى و كنترل فعّاليتهاى دسته جمعى براى نيل به هدفهاى مطلوب با حداكثر كارايى . (٧)
٣. كار كردن با افراد و به وسيله افراد و گروه ها براى تحقّق هدفهاى سازمانى . (٨)
٤. مديريّت ، عبارت است از كاربرد تكنيكهاى مختلف اداره امور يك گروه انسانى و هماهنگ نمودن كليه فعاليتهاى يك سازمان براى نيل به هدف معين و مشخص و راهنمايى و راهبرى رهبران سازمان كه آنها را مديران و يا سرپرستان سازمانى مى نامند. (٩)
در مورد تعريف «مديريّت» به اندازه اى نوشته ها گوناگونند كه يكى از نويسندگان مى گويد:
تقريبا به تعداد مؤ لفان و نويسندگان كتب مديريّت ، تعريف مديريّت وجود دارد، ولكن يك وجه مشترك بين همه اين تعاريف ديده مى شود و آن «هنر يا علم اداره يك مجموعه ، جهت نيل به هدفهاى سازمانى است».
امّا با توجه به آنچه از مكتب و شرع مقدس فهميده مى شود، هر كسى كه توانست مجموعه اى را به اهداف خود برساند و يا به سوى اهداف سازمانى حركت دهد، نمى تواند مديرى توانا قلمداد شود و عملكرد او، گرچه با هزاران تزوير و دروغ و خدعه و نيرنگ و سوء استفاده و ظلم به ديگران همراه باشد، مديريّت ناميده شود.
تعاريف فوق براى دنيايى مفيد است كه پيشرفت ، كار و توليد بيشتر و مسائلى از اين قبيل براى آنها از هر چيز مهمتر بوده و انسانها را در اشكال مختلف مديريّت ، فقط بدين منظور در اختيار گرفته و رهبرى مى كنند، ولى ما مديريّت را اين چنين تعريف مى كنيم :
مديريّت «هنر و علم به كارگيرى صحيح افراد و امكانات در جهت وصول اهداف سازمانى است ، به نحوى كه با موازين شرع مغايرت نداشته باشد».
در دنياى مديريّت اسلامى رعايت قوانين شرع مقدس از مهمترين مسائل بوده و بايد با حساسيّت بسيار دنبال شود.
اسلام نه كاپيتاليسم و سرمايه دارى غرب است كه تنها جهت توليد و سود بيشتر به عنوان اصلى ترين هدف ، برنامه ارائه مى كند و نه دين مسيحيّت امروز است كه در چهار چوب خشك كليسا محصور شده و براى اداره جامعه برنامه نداشته باشد، بلكه دينى است كه جهت اداره ، رهبرى و مديريّت جامعه برنامه ارائه مى كند، امّا در سوئى كه حقوق انسانى افراد بشر رعايت شود و ضمن ايجاد حركت و پويايى بيشتر، انسانها را در مسير مستقيم و الهى خود رشد دهد.
فصل دوم : برنامه ريزى
برنامه ريزى چيست ؟
برنامه ريزى عبارت است از «تفكّر در كليّات و جزئيات برنامه» و يا به عبارت ديگر تعيين و اتخاذ شيوه و روشهايى كه ما را به بهترين نتيجه مطلوب برساند. (١٠)
بنابر قولى ديگر: برنامه ريزى متضمن تعيين هدفها و مقاصد سازمان و تهيّه نقشه و برنامه كار است . برنامه ها نشان مى دهند كه هدفها چگونه بايد تحقق يابند. (١١)
اهميّت برنامه ريزى
همانگونه كه از تعاريف فوق مشخص مى شود، برنامه ريزى به معناى مشخص نمودن طرح كار و نقشه براى حركتهاى آينده مى باشد. بديهى است كه اين امر از مهمترين اركان مديريّت بوده و هيچ مديرى نبايد اهداف سازمان را بدون برنامه تعقيب كند.
مديران پس از دريافت جرقّه اى در انديشه خود، در صورتى كه بتواند به عنوان يك هدف براى سازمان مطرح شود، واكنشهاى گوناگون از خود بروز مى دهند: بعضى هيجان زده و با شتاب و بدون برنامه دست به كار شده ، اقدام مى نمايند و هر چه افراد از اين سو و آن سو به آنان تذكّر و هشدار مى دهند كه جوانب اين امر سنجيده نيست ، توجّه نكرده ، غرّش كنان به پيش مى روند تا زمانى كه سر مباركشان به سنگ مى خورد و از حركت باز مى ايستند، در آن هنگام ، بال و پرها ريخته ، نادم و پشيمان به گوشه اى پناه مى برند.
اين افراد هر روز به نحوى و با خيال جديدى پاى به عرصه سازمان نهاده و هر زمان حرف جديد و هر لحظه تصميم ناپخته اى اتخاذ و عمر شريف خود و همكاران و امكانات بيت المال را فداى ناپختگيهاى خود مى كنند.
امّا دسته ديگرى از مسؤ ولان كه داراى واكنشى صحيح و منطقى هستند و به هنگام دريافت يك هدف عملياتى به برنامه ريزى مى پردازند و با برنامه اى صحيح و دقيق كار را شروع مى كنند؛ اينان مسؤ ولانى موفّق بوده و مجموعه تحت امرشان را مى توانند عاقلانه رهبرى كنند.
اهميت برنامه ريزى از نظر آيات و روايات
از نظر آيات قرآن و روايات ، برنامه ريزى داراى اهميت بسيارى است كه اكنون جهت آگاهى شما به بعضى از اين روايات اشاره مى شود:
عن على عليه السّلام : اءمارات الدّول إ نشاء الحيل ؛ (١٢)
بقاى مناصب و دولتها مربوط به برنامه ريزى و چاره انديشى در امور مى باشد.
از اين روايت به خوبى فهميده مى شود كه دولتمردان و حاكمانى موفّق خواهند بود كه داراى قدرت برنامه ريزى باشند و بتوانند مشكلات را با سر انگشت انديشه حل كنند، و الّا از بين خواهند رفت .
عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم : يابن مسعود، إ ذا عملت عملا فاعمل بعلم و عقل و إ يّاك اءن تعمل عملا بغير تدبير و علم فإ نّه جلّ جلاله يقول : «و لا تكونوا كالّتى نقضت غزلها من بعد قُوَّة اءنكاثا»؛ (١٣)
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به ابن مسعود مى فرمايد: هرگاه كارى را انجام دادى از روى علم و عقل انجام ده و بر حذر باش از اين كه كارى را بدون آينده نگرى و آگاهى انجام دهى . به درستى كه خداوند - جلّ جلاله - مى فرمايد: «همانند زنى كه بافته اش را بعد از اين كه محكم گردانيده بود، جاهلانه باز كرد، نباشيد».
توضيح :
نقل شده است كه زنى نادان و احمق در قريش بوده است كه چيزى را مى بافته و پس از بافته شدن ، آنها را مى شكافته است . اين داستان به عنوان كنايه براى افرادى به كار مى رود كه عملى را بدون آگاهى آغاز مى كنند و پس از مدّت كوتاهى با حالتى پشيمان سر جاى اوّل باز مى گردند. قرآن مجيد انسانها را از انجام دادن يك چنين افعال احمقانه اى نهى كرده است .
پيامبر اسلام نيز با استناد به اين آيه مباركه مى فرمايد: هيچ كارى را بدون عقل و علم انجام ندهيد.
با توجّه به تعبير صريح قرآن مجيد و تاءكيد پيامبر اسلام و رواياتى از اين قبيل ، كسى نمى تواند در ضرورت و اهميت برنامه ريزى از نظر اسلام ترديدى داشته باشد.
فوايد برنامه ريزى
برنامه ريزى داراى فوايد بسيار زيادى است كه در ذيل با توجّه به روايات به مواردى از آن اشاره مى كنيم :
١. مانع ندامت
برنامه ريزى موجب مى شود انسان با ديد مشخصى وارد كار شده ، هدفى را دنبال كند؛ اين امر به او آرامش مى بخشد، با خاطرى آسوده كار را شروع و پيگيرى مى نمايد و هرگز دغدغه آن ندارد كه با شكست مواجه شود و از انجام دادن كارهايش پشيمان شود. اين اطمينان خاطر در حين كار و آگاهى به آينده طرحها تاءثير زيادى در روحيه مديران داشته و بازتابش در عملكرد آنان به خوبى بروز مى كند.
ناگفته نماند كه اين آرامش خاطر از روز تخيّل و دلخوش بودن به امور غير واقعى نيست ، بلكه كارى كه با طرح و برنامه دقيق شروع شود، امكان موفقيت آن بسيار زياد است و احتمال شكست و پشيمانى در آن به قدرى ناچيز است كه انسانهاى عاقل ، خاطر خويش را با آن نمى آزارند؛ در اين باره اميرالمؤ منين على عليه السّلام مى فرمايد:
التّدبير قبل العمل يؤَمِّنك من النّدم ؛ (١٤)
آينده نگرى قبل از شروع كار، تو را از پشيمانى ايمن مى سازد.
آينده نگرى قبل از شروع هر عملى موجب مى شود كارها به گونه اى پيش رود كه انسان از عملكرد خود پشيمان نشود.
٢. حلّال مشكلات
عن على عليه السّلام : من قعد عن حيلته قامتْه الشّدائدُ؛ (١٥)
كسى كه در چاره انديشى كوتاهى كرد شدايد او را به پا خواهند داشت .
كسانى كه توان چاره انديشى جهت حل مشكلات را دارند سختيها در مقابل آنان سر بر نمى آورند، امّا افرادى كه بدون برنامه ، كارى را شروع مى كنند، چون اشكالات كار را پيش بينى نكرده اند و براى آن راه حلّى نيافته اند، هر روز حادثه اى فرا رويشان رخ مى دهد و اينان هميشه در دنيايى از مشكلات غوطه ورند و از گرفتاريها و كار زياد شكايت دارند، امّا اگر خوب توجّه كنند، خواهند فهميد كه بايد ازبرنامه بودن و بى تدبيرى خود شكوه كنند.
٣. استفاده بهتر از امكانات
مديران بسيارى هستند كه اگر به سبب ناتوانى در مديريّت مورد اعتراض قرار گيرند همه مشكلات را از كمبود امكانات مى دانند و خويشتن را از ضعف مبرا نشان مى دهند، امكانات مادى هم كه زبان ندارند تا از خود دفاع كنند و مقصّر اصلى را نشان دهند، امّا مديرانى كه داراى توان برنامه ريزى هستند، در موارد بسيارى با امكانات ناچيزى كارهاى بزرگى را به انجام مى رسانند؛ مديران بى برنامه با امكانات بسيار وسيعتر به يك چنين موفقيتى نائل نمى شوند.
مديرانى كه از نظر امكانات در تنگنا هستند، اگر به خوبى فكر كنند و با برنامه اى منظم امكانات را در موارد ضرورى و لازم به كار گيرند و از معطل ماندن بيجاى آن جلوگيرى كنند، مى توانند با درايت ، بيشترين بهره بردارى را داشته باشند.
امّا اگر مدير برنامه نداشته باشد، دريايى از امكانات را در موارد غلط به كار خواهد گرفت و نهايتا در جهت تحقق اهداف سازمانى هيچ حركت مثبتى ارائه نخواهد كرد.
در اين باره اميرالمؤ منين على عليه السّلام مى فرمايد:
التّلطُّف فى الحيلة اءجدى من الوسيلة ؛ (١٦)
ظرافت و دقّت در برنامه ريزى بهتر از امكانات است .
گروهى از مديران به محض برخورد با مشكلات ، فرياد برمى آورند كه نمى شود بدون امكانات كار كرد. اگر امكانات فراهم نشود، كار كردن غير ممكن است و... پس از آن سياهه اى از امكانات تخيّلى مورد نياز را تهيّه مى كنند و اعلام مى دارند تنها مشكل ما نبودن اين اقلام است . حال آن كه در بسيارى از موارد اگر مقدارى فكر كنند، خواهند ديد مشكل از جاى ديگرى است و مى توان با امكانات موجود كار كرد و بسيارى از گره هاى كور را باز نمود.
البته نمى خواهيم لزوم تاءمين امكانات را در كلّيه موارد منكر شويم ، زيرا براى انجام دادن هر كارى تهيّه امكانات ، لازم و ضرورى است ؛ ولى بايد اعتراف كرد كه در بسيارى از موارد مديران بى كفايت و يا فاقد توان برنامه ريزى ، قبل از آن كه به علل مشكلات بينديشند و براى رفع آنها طرحى و برنامه اى ارائه كنند، از كمبود امكانات شكايت مى كنند، چون اين كوتاهترين راهى است كه مى توانند به وسيله آن ، ضعفهاى خود را مخفى نگه داشته ، توجيه كنند.