در محل خود اثبات گشته است كه ميان عالم جسم و جسمانيات و عالم اسماى خداوند سبحان، دو عالم وجود دارد:«عالم عقل و عالم مثال» و هر موجودى ضرورتاً به مبدأ خويش باز مى گردد. و همچنين ثابت گشته كه عوالم از جسمانيات گرفته تا مبدأ اوّل و مبدأ كلّ، از نظر نقص و كمال، مراتب مختلفى دارند ولى در نفس وجود، متطابق هستند. معناى اين حرف اين است كه عالى به رتبه سافل نزول مى كند و سافل همچون آينه اى، صورت هرآنچه را كه از رنگها و نورها در مقابلش قرار گيرد، منعكس مى سازد و نتيجتاً از عالى آنقدر ظاهر مى گردد كه اين آينه قبول نمايد و تحمّل آن كند. و نيز عالى بر حسب كيفيّات ناقص يا كامل آينه، كيفيّت مى يابد.
از ديگر مطالبى كه در جاى خود واضح گشته اين است كه عالم مثال همچون برزخى است ميان عقل مجرّد و موجودات مادّى. بنابراين، عالم مثال موجودى است كه ماده نيست لكن بعضى لوازم مادّه بودن همچون مقدار، شكل و عرض فعلى را داراست. با اين مقدّمات، وضع انسان در انتقالش از اين دنيا به دنياى پس از مرگ، روشن مى گردد.
در اينجا كاملاً بجاست كه خوانندگان در نكات زير توجه و تأمّل كافى بنمايند، اوّلاً: در تصور نمودن معناى مادّه، ثانياً: در اين نكته كه مادّه، جوهرى است با قابليت پذيرفتن آثار جسمى، ثالثاً: در اينكه وجود ماده در اجسام، توجيه كننده تغيير و تحولاتى است كه در جسم روى مى دهد. و بالأخره رابعاً: توجه به اين نكته كه ماده نه جسم است و نه محسوس.
نبايد تصوّر كرد مادّه همان جسميتى است كه در موجودات جسمانى وجود دارد. اين مطلبى است كه از ذهن بعضى (از) علماى سطحى دور مانده و نتيجتاً آنچه را كه متألهينِ از اصحاب برهان، بيان داشته، بر غير وجه صحيحش درك نموده اند.
وقتى ما مى گوييم برزخ، ماده ندارد و يا لذايذ برزخ خيالى است و يا تنها لذت عقلانى وجود دارد پنداشته اند كه مراد ما اين است كه آنها وهم و سرابى بيش نيستند و جز در وهم و خيال، هيچگونه وجودى در خارج ندارند. اين پندار هم فى نفسه باطل است و هم انحرافى است در درك مقصود.
على اىّ حال، وضع «برزخ» همان است كه ديديد و كتاب و سنت نيز بدان دلالت مى كند. لكن چون اخبار شامل بيشتر آيات مربوطه بوده است، ما بحث را تنها در قسمت اخبار بنا نهاده ايم و در ضمن آن، متعرّض آيات نيز گشته ايم.
در تفسير نعمانى از اميرالمؤمنينعليهالسلام نقل شده است كه: و امّا دليلِ رد كردن حرف كسانى كه ثواب و عقاب پس از مرگ و قبل از قيامت در همين دنيا را انكار مى كنند، همانا اين گفته خداوند است كه:( يَوْمَ يَاْتِ لاتَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلاَّ بِأِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِىٌّ وَسَعيدٌ * فَاَمَّاالَّذين شَقُوا فَفِى النَّارِ لَهُمْ فيها زَفيرٌ وَشَهيقٌ * خالِديَن فيها مادامَتِ السَّمواتُ وَاْلاَرْضُ اِلاَّ ماشاءَ رَبُّكَ اِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِما يُريدُ * وَأَمَّاالَّذينَ سُعِدُوا فَفِى الْجَنَّةِ خالِديَن فيها مادامَتِ السَّمواتُ وَاْلاَرْضُ اِلاّ ماشاءَ رَبُّكَ ) (٤٥) .
و منظور همان آسمانها و زمينهايى است كه قبل از قيامت وجود دارد و هنگامى كه قيامت فرا رسد به آسمانها و زمينهاى ديگرى تبديل خواهند گشت.
و مانند اين سخن خداوند كه( :وَمِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ اِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ ) (٤٦) . كه در آن، مراد از برزخ همانا ثواب و عقاب بين دنيا و آخرت است.
و به همان گونه است اين آيه كه( :اَلنَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوّاً وَعَشِيّاً وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ ) (٤٧) در قيامت كه سراى جاويدان است، صبح و شبى وجود ندارد، اين دو تنها از آن اين دنيا هستند.
خداوند تبارك و تعالى در مورد بهشتيان فرموده است( :وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فيها بُكْرَةً وَعَشِيّاً ) (٤٨) و اين واضح است كه پگاه و شبانگاه تنها متعلق به شب و روزهاى بهشت قبل از قيامت تواند بود، چه خداوند مى فرمايد( :لا يَرَوْنَ فيها شَمْساً وَلا زَمْهَريراً ) (٤٩) و به همين منوال است آيه:( وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذين قُتِلُوا فِى سَبيلِ اللَّهِ اَمْواتاً بَلْ اَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ * فَرِحيَن بِما اتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ) (٥٠).
در عبارت( :اَلنَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها ) مراد از آتش، همان آتش آخرت است لكن شخصى كه بر آتش عرضه مى گردد در برزخ است. ذيل آيه نيز به همين مطلب دلالت مى كند(: وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ اَدْخِلُوا الَ فِرْعَوْنَ اَشَدَّ الْعَذابِ ) (٥١).
نظير چنين موضوعى در رواياتى كه به زودى خواهد آمد، به چشم مى خورد، مثلاً اين كه در گور شخص،درى از آتش باز مى گردد كه از آن لهيب ها و شراره هاى آتش به داخل زبانه مى كشند. بنابراين، آتش برزخ نمونه آتش آخرت و عذاب آن نيز نمونه عذاب آخرت است.
امّا مراد از آتش در عبارت( :فَاَمَّا الَّذين شَقُوا فَفِى النَّارِ ) آتش برزخ است. بنابراين، از توضيحاتى كه گذشت، سازگار بودن و صحتِ جمع ميان دو امرِ:«در آتش بودن» و «بر آتش عرضه گشتن» واضح مى گردد.
اين آيه نيز همانند آيه قبل است( :اِذِ اْلاَغْلالُ فى اَعْناقِهِمْ وَالسَّلاسِلُ يُسْحَبُونَ * فِى الْحَميمِ ثُمَّ فِى النَّارِ يُسْجَرُونَ ) (٥٢) طبق اين آيه، كشيده شدن در «حميم» كه عبارت از حرارت آتش است، مقدمه كشيده شدن در آتش است كه مسلماً در قيامت، وقوع مى يابد. اين مضامين در تفسير عيّاشى نيز روايت شده است.