خداوند متعال فرموده است:(و َيَوْمَ يُنْفَخُ فِى الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِى السَّمواتِ وَمَنْ فِى اْلاَرْضِ اِلاَّ مَنْ شاءَاللَّهُ ) (٦٥) .
( وَنُفِخَ فِى الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِى السَّمواتِ وَمَنْ فِى اْلاَرْضِ اِلاَّ مَنْ شاءَاللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فيهِ اُخْرى فَاِذاهُمْ قِيامٌ يَنْظُرُونَ ) (٦٦).
بنابراين، دو نفخه وجود دارد: نفخه اول براى ميراندن و نفخه دوّم براى زنده ساختن. در آيات، چيزى كه با آن بتوان «صور» را از لحاظ لفظى تفسير نمود، نيامده است. امّا معناى لغوى آن يعنى «شاخ» و گاهى نيز آن را سوراخ مى كرده اند و در آن مى دميده اند (همانند شيپور).
راجع به نفخه اوّل، تنها در دو آيه از سوره هاى «نمل» و «زمر» صحبت به ميان آمده است، لكن در مواضع مختلف قرآن، از آن به «صيحه»، «زجره»، «صاخه» (صيحه شديد) و «نقر» تعبير گشته است:
( اِنْ كانَتْ اِلاَّ صَيْحَةً واحِدَةً فَاِذاهُمْ جَميعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ ) (٦٧) .
( فَاِنَّما هِىَ زَجْرَةٌ * واحِدَةٌ فَاِذاهُمْ بِالسَّاهِرَةِ ) (٦٨) .
( فَاِذا جائَتِ الصَّاخَّةُ يَوْمَ يَفِرُّالْمَرْءُ مِنْ اَخيهِ ) (٦٩) .
(فَاِذا نُقِرَ فِى النَّاقُورِ * فَذلِكَ يَوْمَئِذٍ يَوْمٌ عَسيرٌ * عَلَى الْكافِرين غَيْرُ يَسيرٍ ) (٧٠).
و نيز فرموده است:( وَاسْتَمِعْ يَوْمَ يُنادِ الْمُنادِ مِنْ مَّكانٍ قَريبٍ * يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِ ذلِكَ يَوْمُ الْخُروُجِ ) (٧١).
از اينجا مى توان فهميد كه حكايت «صور» و دو «نفخه اش»، حكايت همان شيپورى است كه در لشكرها براى كارزار به كار مى برده اند: بار اوّل در «صور» دميده مى شود كه «ساكت شويد!» و «براى حركت آماده گرديد!» و سپس براى بار دوّم در «صور» دميده مى شود كه «برخيزيد! حمله!».
بنابراين، «صور» حقيقتى است موجود كه داراى دوگونه صيحه است: صيحه ميراننده و صيحه زنده كننده.
اگرچه براى كلمه «صيحه» در قرآن، تفسير كاملى وجود ندارد لكن در دوازده مورد يا بيشتر به همين لفظ آمده است و بنابراين، ناچار «صيحه» بايد داراى معنايى حقيقى و اصيل باشد.
خداوند از آن به «نداء» نيز تعبير فرموده و اين واضح است كه «نداء» نمى تواند بى معنا باشد.
از آنجايى كه خداوند مردم را به «شنيدن صيحه» وصف نموده و اين نيز مسلّم است كه تنها موجود زنده شنوايى دارد و با توجّه به اين كه خود خداوند خبر به«صَعْق» آنان داده است، مى فهميم كه حيات و وجود آنان عين استماع و شنيدن صيحه است، چه شنيدن «صيحه زنده سازنده» بعد از وصف ايشان به زندگى، امرى غيرمعقول است. بنابراين، صيحه و يا نفخه چيزى جز كلمه اى الهى نيست كه آنان را مى ميراند و زنده مى سازد، خداوند خود فرموده:
( هُوَالَّذى يُحْيى وَيُميتُ فَاِذا قَضى اَمْراً فَاِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ) (٧٢) نتيجتاً دو نفخه مزبور، دو كلمه الهى هستند: كلمه اى ميراننده و كلمه اى زنده سازنده.
نكته قابل توجّه اين است كه خداوند در مورد ميراندن، لفظ «صَعْق» رابه كار برده نه «موت»، شايد از اين باب باشد كه «موت» لفظى است كه بر خروج روح از بدن اطلاق مى گردد، در حالى كه حكم نفخ، همه موجودات آسمان و زمين، از جمله ملائكه و ارواح را نيز شامل مى گردد.
و در اين سخن خدا:( لا يَذُوقُونَ فيهَا الْمَوْتَ اِلاَّ الْمَوْتَةَ اْلاُولى ) (٧٣) كه در وصف اهل بهشت است، تلميحى به همين مطلب مى توان يافت.
بله در جايى خداوند لفظ «موت» را بر همان «صعقه» اطلاق نموده است و آن هنگامى است كه به عنوان حكايت از جانب دوزخيان، مى فرمايد: ( رَبَّنا اَمَتَّنا اثْنَتَيْنِ وَاَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ اِلى خُرُوجٍ مِنْ سَبيلٍ ) (٧٤) البته با اين قيد كه مراد از «دوبار»، «تكرار» و يا «تغليب» نباشد.
خداوند فرموده است:( وَمِنْ وَراءِهِمْ بَرْزَخٌ اِلى يَوْمٍ يُبْعَثُونَ ) كه بر طبق آن حكم برزخ شامل حالِ همه مى گردد. بنابراين، مراد از «من فى الارض» كه در دو آيه «فزع» و «صعقه» آمده بود، كسانى نيست كه در قيد حياتند و قبل از برزخ، بر روى زمين به زندگى خود ادامه مى دهند، بلكه مراد كسانى است كه خداوند در مورد آنها فرموده است:
( يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يُقْسِمُ الُْمجْرِمُونَ مالَبِثُوا غَيْرَ ساعَةٍ كَذلِكَ كانُوا يُؤْفَكُونَ * وَقالَ الَّذينَ اُوتُواالْعِلْمَ وَالاْيمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فى كِتابِ اللَّهِ اِلى يَوْمِ الْبَعْثِ فَهذا يَوْمُ الْبَعْثِ ) (٧٥) .
( و:كَمْ لَبِثْتُمْ فِى اْلاَرْضِ عَدَدَ سِنينَ * قالُوا لَبِثْنا يَوْماً اَوْ بَعْضَ يَوْمٍ فَسْئَلِ الْعادّين قالَ اِنْ لَبِثْتُمْ اِلاَّ قَليلاً لَوْ اَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ) (٧٦) .
( و:اِنَّ الَّذين كَذَّبُوا بِآياتِنا وَاسْتَكْبَرُوا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ اَبْوابُ السَّماءِ وَلا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ ) (٧٧).
تا آنجا كه( بَيْنَهُما حِجابٌ ) (٧٨) .بنابراين، اينان «اهل زمينند» اگرچه به برزخ وارد شده باشند.
و اما مراد از «من فى السموات» ملائكه و ارواح سعداست چه خداوند مى فرمايد:( وَفِى السَّمآءِ رِزْقُكُمْ وَما تُوعَدُونَ ) (٧٩) .
و( :لَكُمْ ميعادُ يَوْمٍ ) (٨٠) .
و:( وَعَدَاللَّهُ الَّذينَ امَنُوا وَعَمِلُواالصَّالِحاتِ ) (٨١) .
و:( اَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ .)
و:( اِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ .)
و( يَرْفَعُ اللَّهُ الَّذين آمنُوا .)
و( تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوحُ اِلَيْهِ ) (٨٢) و ديگر آيات.
بنابراين، آياتى كه دال بر وقوع «صيحه» بر اهل زمين و فنا و نابودى آن است، همگى حمل بر درهم پيچيده شدن نشأه دنيا و نابودى آن و اهلش مى شود، همانند اين سخن خدا:
( ما يَنْظُرُونَ اِلاَّ صَيْحَةً واحِدَةً تأْخُذُهُمْ وَهُمْ يَخِصِّمُونَ * فَلا يَسْتَطيعُونَ تَوْصِيَةً وَلا اِلى اَهْلِهِمْ يَرْجِعُونَ ) (٨٣) .
ويا:( كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ ) (٨٤) .
نتيجه اين كه: ابتدا، صيحه اى خواهد بود كه بدان، بساط دنيا درهم پيچيده خواهد شد و اهل آن فانى خواهند گشت و سپس نفخى كه بدان تمامى اهل برزخ درمى گذرند و بعد نيز نفخى ديگر كه بدان قيامت برپا مى گردد و مردم برانگيخته مى شوند.
بله يك نكته هست و آن اين كه دو عبارت:( ما خَلَقَ اللَّهُ السَّمواتِ وَاْلاَرْضَ وَما بَيْنَهُما اِلاَّ بِالْحَقِ وَاَجَلٍ مُسَمًّى ) (٨٥)،
و:( اَجَلٍ مُسَمًّى عِنْدَهُ ) همه موجودات را زير پوشش «اجل» آورده است و بنابراين، هيچ مرگى خود به خودى صورت نمى گيرد و حتى صيحه و نفخ نيز موجب مرگ نمى گردند مگر اين كه اجل فرا رسيده باشد.