اى بچه ! تا بزرگتر از تو در مجلس مى باشد تو حرف مزن . فورا حسن بن فضل در جواب گفت : اى خليفه ، نه من از هدهد كوچكترم و نه شما از حضرت سليمان بزرگتريد. مگر هدهد نبود كه به سليمان گفت : (... احطت بما لم تحط به ...) يعنى : پى برده ام به چيزى كه تو به آن پى نبرده اى ! (۲۸)
روزى فتحعلى شاه به توسن خان تركمن گفت : روزى كه ريش تقسيم مى كردند، تو كجا بودى كه سهمت را بگيرى . فورا توسن خان در جواب گفت : قربان در آن وقت به طلب عقل رفته بودم . (۲۹)
معلم كمونيستى در سر كلاس درس ، به بچه ها گفت : بچه ها مرا مى بينيد؟ همه گفتند: بلى ، دوباره سؤ ال كرد: اين ميز و تابلو و... را مى بينيد؟ همه در پاسخ گفتند: بلى ، معلم ادامه داد، حال بچه ها خدا را مى بينيد؟ گفتند: خير. معلم گفت : پس حالا نتيجه مى گيريم كه خدايى وجود ندارد!
فورا يكى از شاگردان گفت : بچه ها شما تابلو را مى بينيد؟ گفتند: بلى ، شاگرد دوباره سؤ ال كرد: بچه ها آقا معلم را مى بينيد؟ گفتند: بلى ، شاگرد گفت : اما آخرين سؤ ال بچه ها عقل آقا معلم را هم مى بينيد؟ گفتند: خير، شاگرد گفت : پس حالا كه عقل معلم را نمى بينيم ، نتيجه مى گيريم كه آقا معلم عقل ندارد!
_________________________
۲۸- مستطرف ، ج ۱، ص ۴۵
۲۹- كشكول طبسى ، ج ۱، ص ۱۳۸