پيرمردى خواست پسرش را تنبيه كند؛ پسر از پيش او فرار كرد و به مسجد رفت . پيرمرد نزديك در مسجد آمد و سرش را درون مسجد كرد و به پسرش خطاب كرد: كه فلان فلان شده ، بيا بيرون و بعد از هفتاد سال ، پاى مرا به مسجد باز نكن .
تاجرى بسيار به سفر مى رفت ، از او سؤ ال شد آيا سودى هم از اين مسافرتها به دست مى آورى ؟ او گفت : بلى ، نمازهاى چهار ركعتى را نصفه مى خوانم .
به شخصى كه نماز نمى خواند گفته شد: چرا نماز نمى خوانى ؟ او گفت : به دليل قرآن كه مى گويد: نزديك نماز نشويد «...لا تقربوا الصلاه ...» (۳۶) و بقيه آيه را نمى خواند كه مى فرمايد: در حال مستى نماز نخوانيد.
مردى از دوست خود پرسيد: آيا تا به حال كه شصت سال از عمرت گذشته است به يكى از آرزوهاى جوانيت رسيده اى ؟ گفت : آرى به يكى از آنها. باز پرسيد كدام آرزويت ؟
_________________________
۳۶- سوره نساء، آيه ۴۳