مادر كه عصبانى شده بود، فرياد زد اين زن كيست ؟ دختر گفت : مامان جان خودت هستى ؛ پريروز تا شنيد شما به اينجا مى آييد از خانه فرار كرد. (۴۰)
يك نفر وارد داروخانه اى شد و پرسيد، آقا شما صاحب داروخانه هستيد؟ آن مرد گفت : بله ، پرسيد: چند سال است كه در اين داروخانه هستيد؟ گفت : ۳۰ سال . پرسيد: تحصيلات دانشگاهى داريد؟ گفت : بله ، من دكتر داروساز هستم . پرسيد: تاكنون هيچ اشتباهى در كارتان كرده ايد؟ گفت : خير، گفت : حال كه چنين است يك عدد قوطى روغن وازلين به من بدهيد! (۴۱)
مرد ديوانه عرب زبانى در نماز جماعت شركت كرد، امام جماعت در نماز سوره تكوير را خواند، تا به اين آيه رسيد «فاين تذهبون» مرد عرب گفت : من كه به منزل مى روم ، اما اينها را نمى دانم به كجا مى روند.
دروازه بانى به خاطر خوردن گل زياد، رو دل كرد!
در حين بازى راكت از دست بازيكن افتاد و منفجر شد!
ركورد جهان از دست يكى از بازى كنان افتاد و شكست !
كشتى آزاد بزودى كوپنى خواهد شد!
اولى : شنا بلدى .
_________________________
۴۰- كشكول مبشرى ، ص ۵۱۰
۴۱- كشكول مبشرى ، ص ۵۱۱