11%

گروهبان پرسيد: براى چى ؟ سرباز گفت : براى اين كه اشتباها تفنگ ديگران را پاك نكند.

در مخابرات

آن روزها كه دوران آموزشى سربازى را در تهران مى گذرانديم ، هر روز حضور و غياب مى كردند و نام هر سربازى كه برده مى شد، بايد با صداى بلند مى گفت ؛ «من».

ابتدا سخت بود، اما كم كم عادت كرده بوديم يك روز كه براى مرخصى داخل شهر رفته بودم ، تصميم گرفتم به خانواده ام تلفن بزنم . رفتم مخابرات و شماره را دادم تا برايم شماره بگيرد. چند دقيقه اى كه گذشت آقايى كه شماره ها را مى گرفت ، با صداى بلند نام مرا برد، تا من با تلفن صحبت كنم . من كه از شنيدن اسمم دست و پايم را گم كرده بودم به تصور اينكه در پادگان هستم ، بلند گفتم من !

ناگهان افراد حاضر در سالن زدند زير خنده .

بهانه اى براى معافيت

مشمولى به خدمت سربازى آمده بود، هر سؤ الى را از او مى كردند، مى گفت : خودش نيست .

مسئولين گفتند: او ديوانه است ، معافش كنيد. لذا او را معاف كردند.

او گفت : حالا خودشه .

هر دو را قربان

مى گويند ناپلئون در نظارت بر ارتش بسيار دقيق بود و به طور مرتب از سربازان سان مى ديد و از وضعيت آنان سؤ ال مى كرد.