دانى كه خدا چرا تو را داده دو دست |
| من معتقدم كه اندر آن سرى هست |
جوانى از مرد حكيمى پندى خواست ، حكيم گفت :
هر سخنى كه از خدا خالى است ، لغو است .
هر خموشى كه از فكر خالى است ، سهو است .
و هر نظرى كه از عبرت خالى است ، لهو است .
جوانا بدان قدر روز جوانى |
| مده نقد عمرت ز كف رايگانى |
دو كس مردند و حسرت بردند، يكى آن كه داشت و نخورد و ديگر آن كه دانست و نكرد. (۶)
_________________________
۶- گلستان سعدى