آنگاه بود كه خداوند متعال اين آيه را فرستاد.
و الذين اذا فعلوا فاحشه او ظلموا انفسهم ذكروا الله فاستغفروا لذنوبهم و من يغفر الذنوب الا الله ... (۷۵)
وقتى كه اين آيه نازل شد، حضرت بيرون آمد و آيه را مى خواند در حالى كه تبسم مى كرد، احوال بهلول را پرسيد. معاذ گفت : او در فلان كوه است . حضرت به همراه اصحاب به بالاى آن كوه رفتند، ديدند آن جوان روى سنگى ايستاده و دستهايش را به گردن بسته و رويش از حرارت آفتاب سياه شده و با خدا مناجات مى كند. حضرت به نزديكش رفتند و دستانش را از گردنش گشودند و گرد و غبار صورتش را با دست مباركش پاك كردند و فرمودند: اى بهلول ، بر تو بشارت باد كه آزاد كرده خدايى از آتش جهنم . (۷۶)
از حضرت امام صادق (عليه السلام) روايت شده ، كه روزى حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم براى نماز صبح به مسجد تشريف بردند، بعد از نماز جوانى را ديدند، به نام «حارثه بن مالك» كه رخسارى زرد و بدنى ضعيف داشت ، آن قدر بى خوابى كشيده و گريه كرده بود كه چشمهايش فرو رفته بود. حضرت به او نزديك شدند و فرمودند: چگونه صبح كرده اى و حالت چگونه است ؟
عرض كرد: اى رسول خدا، صبح كردم در حالتى كه يقين دارم ! حضرت تعجب كردند و فرمودند: هر چيزى علامتى دارد، علامت يقين تو چيست ؟
_________________________
۷۵- سوره آل عمران ، آيه ۱۳۵
۷۶- منازل الاخره ، ص ۹۴