افرادى كه در حضور پيامبر بودند، به او گفتند: مگر نه اين است كه شترى كه تو مى گويى ، بچه شتر ديگرى است ؟!
۲- پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به زنى از انصار فرمود: برو پيش همسرت ، چون در چشمش سفيدى است . او به سرعت و با حال ترس خود را به همسرش رسانيد. شوهرش به او گفت : چه چيزى موجب ترس تو شده است. گفت : پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به من فرمود: چشم همسرت سفيدى دارد.
شوهرش گفت : بلى هر چشمى هم سياهى دارد و هم سفيدى .
۳- پير زنى به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم عرض كرد: اى رسول خدا! دعا كن كه خداوند مرا به بهشت ببرد.
پيامبر به او فرمود: پير زن به بهشت نمى رود. او محزون شد. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با تبسمى كه بر لب داشت فرمود: آيا در قرآن نخوانده اى كه مى فرمايد: «انا انشاءناهن انشاء # فجعلناهن ابكارا # عربا اترابا» (۸۸) ؛ «ما آنها را آفرينش نوينى بخشيديم و همه را دوشيزه قرار داديم ، زنانى كه تنها به همسرشان عشق مى ورزند و خوش زبان و فصيح و هم سن و سالند.» (۸۹)
يكى از بزرگان مى فرمود: حمالى را ديدم كه بار سنگينى را بر پشت خود گرفته و مى رفت و در ميان راه مى گفت : «الحمد لله ، استغفر الله»! به او گفتم : مگر جز اين دو جمله نمى دانى ؟ گفت : مى دانم ، قرآن نيز مى دانم . گفتم :
_________________________
۸۸- سوره واقعه ، آيات ۳۵ تا ۳۷
۸۹- مستطرف ، ج ۲، ص ۲۳۲