هرثمه مى گويد: سال ها از اين جريان گذشت تا اينكه عبيدالله بسيج عمومى بر عليه حسين بن علىعليهالسلام اعلام نمود و من نيز در سپاهى بودم كه بر عليه آن حضرت گسيل گشته بود، چون به امام حسين و يارانش رسيدم، محلى را كه قبلا به همراه علىعليهالسلام در آن بوديم و جايگاهى كه حضرت از خاكش برداشته بود، شناختم و به ياد فرمايش اميرالمومنينعليهالسلام افتادم، لذا از آمدنم با لشكر ابن زياد نادم گشته و سوار بر اسب شده در مقابل حسينعليهالسلام قرار گرفتم و آنچه را از پدرش علىعليهالسلام در اين منزل شنيده بودم اظهار نمودم، حسين بن علىعليهالسلام فرمود: حالا حامى ما هستى يا دشمن ما؟
عرض كردم يابن رسول الله نه حامى شما هستم و نه دشمن شما زيرا من زن و فرزندم را در كوفه رها كرده ام و از ابن زياد بر آن بيمناكم. حسينعليهالسلام فرمود اى هرثمه: «فول هربا حتى لاترى متلنا...» هرثمه گويد با شنيدن اين جمله بسرعت به سوى كوفه حركت كردم و از خيمه ها دور شدم تا شاهد جنگ و كشته شدن آن حضرت نباشم.