25%

«بنى آدم ! آيا به شما سفارش نكرديم كه شيطان را پرستش نكنيد زيرا او دشمن آشكار شماست و مرا پرستش كنيد كه راه راست همين است ؟»

 وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّك مِن بَنى ءَادَمَ مِن ظهُورِهِمْ ذُرِّيَّتهُمْ وَ أَشهَدَهُمْ عَلى أَنفُسِهِمْ أَ لَست بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلى شهِدْنَا ...(۳۵) «و آنگاه كه پروردگار تو، فرزندان بنى آدم را از پشت آنها گرفت و آنها را بر خود گواه گرفت كه آيا من پروردگارتان نيستم ، گفتند آرى ، گواهى مى دهيم ....»

 ذَلِك الْكتَب لا رَيْب فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ (۳۶) «قرآنى كه ترديد در آن نيست هدايت براى تقواپيشگان است .»

بحث درباره اين آيات مجال بيشترى مى خواهد كه با موضوع اصلى اين نوشتار سازگار نيست .

معناى سرشت دينى

اكنون جاى اين سؤ ال است كه فطرت دينى به چه معنى است و چه اندازه از دين براساس فطرت است .

براى فطرى بودن دين دو معنى به ذهن مى آيد:

۱. انسان به گونه اى آفريده شده كه وقتى واقعيات و معارف دين به او عرضه شود مى پذيرد؛ انسان قبل از بيان دين ، نسبت به آن واقعيات و معارف بى اعتقاد است ولى گرايش به پذيرفتن آنها در او هست نظير اينكه نوعى ميوه در نقطه اى از زمين وجود دارد كه بشر از آن بى خبر است ولى بعد از آگاهى ، به آن ميل دارد.

_________________________

۳۵- اعراف / ۱۷۲.

۳۶- بقره / ۲.