و نيز مى فرمايد: وَ لَقَدْ صرَّفْنَا فى هَذَا الْقُرْءَانِ لِلنَّاسِ مِن كلِّ مَثَلٍ وَ كانَ الانسنُ أَكثرَ شىْءٍ جَدَلاً .(۵۰) «ما در قرآن ، براى مردم هر مثلى را مكرر بيان كرديم و انسان بيش از هر چيز جدل مى كند.»
حاصل معناى آيه شريفه اين است كه ما حقيقت را با اسلوبها و تعبيرات گوناگون ، كه ذهن را آماده پذيرش مى كند، در قرآن بيان كرديم ولى انسان بيش از آن كه در جستجوى حقيقت باشد به مخاصمه و جدال با آن مى پردازد.
بخاطر همين روحيات بهترين داروى شفابخش ، نه تنها براى آنها شفا نيست ، بلكه زيان و خسارت هم هست چنانكه قرآن مى فرمايد:
وَ نُنزِّلُ مِنَ الْقُرْءَانِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَ لا يَزِيدُ الظلِمِينَ إِلا خَساراً (۵۱) «از قرآن آنچه شفا و رحمت براى مؤ منان است نازل مى كنيم و بر ستمگران جز خسارت نمى افزايد.»
اكنون به بيان برخى ريشه هاى دين گريزى در قرآن كريم مى پردازيم .
يكى از عوامل ، بلكه سبب اصلى انكار دعوت انبيا نپيمودن راه دين ، بى خردى و بكار نگرفتن عقل است . عقل ، در قرآن و حديث در مناسبتهاى گوناگون استعمال شده كه در همه جا معنى روشن است ؛ اختلاف معناى عقل به تفاوت متعلق آن مربوط است . خرد گوهرى است كه ارزش انسان به آن وابسته است و كسى كه از آن بهره نگيرد ارزشش كمتر از چهار پايان است
_________________________
۵۰- كهف / ۵۴.
۵۱- اسراء / ۸۲.