12%

اين رسم و روش خرافى، يعنى داستان «گناه بخشى»، متأسفانه هم اكنون در مسيحيت رايج است. (ولى با شكل ديگر، يعنى به صورت اعتراف بگناه نزد كشيش) و از اين راه نفوذ معنوى و ثروت عجيبى نصيب اربابان كليسا می گردد.

اما آيا قابل قبول است كه نيكيها و ثوابهائيكه عيسى و قديسان با رنجهاى فراوان، و عمرى با پاكى و پاكدامنى و فضيلت زيستن، و همواره با خلوص ‍ نيت و اخلاص در پيشگاه پروردگار بندگى نمودند، و فرامين او را امتثال كردن بدست آوردند، و (بقول آنها) آن را در گنجينه اى انباشته ساختند، كليد آن گنجينه را در اختيار پاپ و كشيشان قرار دهند تا آنها (در برابر گرفتن مبلغى) بهر كه خواستند از آن نيكيها عطا كنند و گناهان او را محو سازند؟!

آيا شرم آور نيست كه ثروتمندى بى فضيلت ، تمام اصول و مقررات انسانيت را پايمال سازد؟ و با ارضاء خواسته هاى شيطانى و ابليسى خود ، خويشتن را به انواع گناه و ناپاكى آلوده كند. سپس از مال خود استفاده كرده و با دادن مقدارى پول و اعتراف نمودن به گناه، نه تنها يكباره فرشته شده و از آلودگى پاك گردد، بلكه از فضائل معنوى و ثوابهاى عيسى و قديسين هم (كه كليد آن در اختيار پاپ است) بهره كافى بردارد؟!

آيا براستى سرافكندگى ندارد كه كليسا بنام دين و بنام مكتب آسمانى عيسى بن مريم، دست عياشان و بلهوسانِ پولدار و ثروتمند را، از اين راه در انجام هر گونه گناه و ناپاكى باز بگذارد؟ و بعد هم به او بگويد بيا نزد كشيش و به گناهان خود اعتراف كن و مبلغى از ثروت و مال خود را بده تا بلافاصله در شمار انسانهاى پاك و با فضيلت قرار گيرى و از مجازات رهايى يابى؟!