ابن عباس گفت: در مورد عبدالرحمن نظرت چیست؟ عمر گفت: او مرد ضعیف القلبی است.
عمر هنگام مرگ امر خلافت را به شوری واگذار کرد و ابوطلحه انصاری را طلبید و به او گفت: بعد از مرگ من با پنجاه نفر از انصار با شمشیرهای کشیده شش نفر را در خانه عایشه حاضر کنید: علی بن ابی طالبعليهالسلام ، عثمان، طلحه، زبیر، سعد بن ابی وقاص عبدالرحمن بن عوف. آنگاه سه روز آنها را مهلت دهید، و بعد از آن اگر چهار یا پنج نفر بر نظری متفق شدند و دو یا یک نفر مخالفان آنان بودند، مخالفان را به قتل برسانید، و اگر سه نفر نظری داشتند و سه نفر نظر دیگری داشتند، آن طرف که عبدالرحمن بن عوف در اوست مقدم بدارید و سه نفر دیگر را گردن بزنید، واگر بعد از سه روز بر امری اتفاق نکردند، هر شش نفر را گردن بزنید .
بعد از مرگ عمر شوری در خانه عایشه تشکیل شد، و زبیر بن عوام پسر صفیه حق خود را به پسر دائی خود امیر المؤمنینعليهالسلام بخشید! طلحه بن عبیداللَّه هم حق خود را به عثمان بخشید!! سعد بن ابی وقاص هم حق خود را به عبدالرحمن بن عوف بخشید.
عبدالرحمن به مسجد آمد و در جمع اصحاب به امیر المؤمنینعليهالسلام عرض کرد: منبیعت می کنم با شما به این شرط که عمل کنی به کتاب خدا و سنّت پیامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم و روش ابوبکر و عمر! امیر المؤمنینعليهالسلام فرمودند:بلکه طبق کتاب خدا و سنّت پیامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم و اجتهاد و رأی خود عمل می کنم .
عبدالرحمن این کلمات را سه بار به عثمان گفت، و عثمان قبول کرد. بار سوم عبدالرحمن با عثمان بیعت کرد و دیگران هم بیعت کردندغیر از بنی هاشم و جمعی از بزرگان صحابه مثلعمار بن یاسر ومقداد بن اسود که بیعت نکردند.(۱)
____________________
۱. بحارالانوار: ج۳۱ ص۶۰، ۴۰۷-۳۱۵، ج۳۸ ص۱۷۷. النص و الاجتهاد: ص۳۸۳. تاریخ یعقوبی: ج۲ ص۱۶۰. صرح نهج البلاغة: ج۱ ص۱۸۵.