۱- غياث بن ابراهيم از امام صادقعليهالسلام از پدرش از جدّشعليهمالسلام روايت كند كه فرمود:
رسول خداصلىاللهعليهوآله چون بسخنرانى مى پرداخت حمد و ثناى الهى بجاى مى آورد، و مى فرمود: آگاه باشيد كه راست ترين گفتار، كتاب خداست، و برترين روش، روش محمّد است، و بدترين امور، امور تازه و نو پديد است (كه در كتاب و سنّت اثرى از آنها نيست)، و هر بدعتى گمراهى است.
و صدايش شريفش را بلند مى كرد و گونه هايش سرخ مى گشت و قيامت و فرا رسيدن آن را ياد آور مى شد كه گويا خبر آورى براى يك لشكر است، مى فرمود: قيامت صبح و شام بشما نزديك مى شود. سپس مى فرمود: بعثت من و قيامت مانند اين دو انگشت با هم است - و دو انگشت سبّابه خود را كنار هم مى نهاد. - هر كس مالى باقى گذارد براى اهل بيت اوست، و هر كس وامى گذارد بر عهده من است.
۲- زيد بن علىّ بن الحسين از پدرشعليهماالسلام روايت كند كه فرمود:
رسول خداصلىاللهعليهوآله در مرض وفات سر خود را در دامن امّ الفضل گذاشت و از هوش رفت. قطره اى از اشك چشم امّ الفضل بر گونه حضرت افتاد. حضرت چشمان خود را گشود و باو فرمود: چه مى شود تو را اى امّ الفضل؟ گفت: خبر مرگ خود را رسانده، و گزارش داده ايد كه مرگتان فرا رسيده، پس اگر حكومت از آن ماست ما را بشارت بده، و اگر در غير ماست پس بما سفارشى فرما. پيامبر: باو فرمود: شما پس از من مقهور و مستضعف خواهيد بود.
۳- ابو عقيل گويد:
خدمت امير المؤمنين علىّ بن ابى طالبعليهالسلام بوديم، فرمود: هر آينه اين امّت بر هفتاد و سه فرقه پراكنده خواهد شد، سوگند ب آن كس كه جانم بدست اوست، تمام فرقه ها گمراهند جز آن كس كه از من پيروى كند و از شيعيان من باشد.
۴- سليمان بن خالد از امام صادق از پدرانشعليهمالسلام از رسول خداصلىاللهعليهوآله روايت كند كه آن حضرت به علىعليهالسلام فرمود:
اى على تو از من هستى و من از تو، دوست تو دوست من است و دوست من دوست خداست، و دشمن تو دشمن من است و دشمن من دشمن خداست.
اى على من در جنگم با كسى كه با تو بجنگد، و بر سر مهر هستم با آن كس كه با تو بر سر مهر باشد. براى تو گنجى در بهشت است و تو ذو قرنين آن هستى.
اى على تو تقسيم كننده بهشت و دوزخى، داخل بهشت نمى شود بجز آن كس كه تو را بشناسد و تو هم او را بشناسى، و در آتش داخل نشود جز كسى كه تو را منكر باشد و تو نيز شناساى او نباشى. اى على تو و امامان از فرزندانت در روز قيامت بر اعراف هستيد كه مجرمان را از سيما، و مؤمنان را به علامات و نشانه ها مى شناسى. اى على اگر تو نبودى، پس از من مؤمنان شناخته نمى شدند (زيرا دوستى آن حضرت ايمان و دشمنى وى كفر است، پس دوستان آن حضرت مؤمنان، و دشمنان حضرتش كافرانند).
۵- جابر بن يزيد جعفى گويد:
امام باقرعليهالسلام فرمود: از جابر بن عبد اللّه انصارى شنيدم كه مى گفت: اگر سلمان و ابو ذر براى همين كسانى كه دوستى شما را بخود مى بندند و مدّعى تشيّع هستند (علم خود يا فضائل ويژه شما را) نشر دهند، هر آينه گويند: اينان كذّاب اند، و اگر اينان (سلمان و امثال او) آنان را ببينند هر آينه گويند: آنان ديوانه اند.
۶- محمّد بن ياسين گويد:
از امام صادقعليهالسلام شنيدم كه مى فرمود كه: براى بنده چه سود باشد كه كار خوب را آشكار كند و كار زشت را پنهانى انجام دهد؟ مگر نه اينست كه وقتى بازگشت بخويشتن مى كند پى مى برد كه مطلب چنان نيست؟! و خداى متعال مى فرمايد: «بلكه انسان نسبت بخودش بينا است». هر گاه باطن اصلاح شود، ظاهر نيز نيك و نيرومند مى گردد.