11%

مجلس سى و چهارم : شنبه ۲۶ شعبان ۴۱۰

۱- احمد بن عبد العزيز از امام صادقعليه‌السلام روايت كند كه امير المؤمنين علىّ بن ابى طالبعليه‌السلام فرمود:

هيچ عملى همراه با تقوا اندك بشمار نيايد، و چگونه اندك شمرده شود چيزى كه مورد قبول (خداوند) واقع مى گردد؟!

۲- سماعة بن مهران گويد:

امام صادقعليه‌السلام فرمود: از نشانه هاى يقين

آنست كه مردم را با بخشم آوردن خدا- عزّ و جلّ- خشنود نسازيد، و آنان را نسبت ب آنچه كه خداوند از فضل خودش (به آنان داده و) بشما نداده است مورد ملامت قرار ندهيد، زيرا كه روزى را حرض آزمند پيش نكشد، و خوش نداشتن ناخواه رد نكند. و اگر هر كدام از شما از روزيش بگريزد چنان كه از مرگ مى گريزد هر آينه روزيش باو مى رسد همچنان كه مرگ گريبانگير او مى شود.

۳- ابان بن عثمان گويد:

امام صادقعليه‌السلام فرمود: چون روز قيامت شود آواز دهنده اى از اندرون عرش ندا دهد: خليفه خداوند در زمينش كجاست؟ پس داود پيامبرعليه‌السلام برخيزد، از جانب خدا- عزّ و جلّ- ندا دهد: منظور ما تو نيستى هر چند كه خليفه خداوند بوده اى. بار دوّم ندا رسد: خليفه خداوند در زمينش ‍ كجاست؟ پس امير المؤ منين علىّ بن ابى طالبعليه‌السلام برمى خيزد، از جانب خدا- عزّ و جلّ- ندا مى رسد: اى آفريدگان، اين علىّ بن ابى طالب خليفه خدا در زمين او، و حجّتش بر بندگان او است، پس هر كه در دنيا بريسمان (ولايت) او آويخته امروز نيز بريسمان او بياويزد تا از نور او روشنى گيرد، و بدنبال او به درجات بلند بهشتى راه يابد.

حضرت فرمود: پس مردمى چند كه در دنيا بريسمان (ولايت) او آويخته بودند برخاسته و بدنبال آن حضرت ببهشت روند. سپس از جانب خداوند- جلّ جلاله - ندا رسد: هان! هر كس در دنيا بدنبال پيشوائى راه افتاده (امروز نيز) بدنبال او بهر جا كه بخواهد و او را ببرد، راه بيفتد. اينجاست كه «پيشوايان از پيروان بيزارى جويند، و عذاب را ببينند و همه اسباب و وسائل از دسترسى آنان دور و بريده باشد، و پيروان گويند: اى كاش ما را بازگشتى بود (بدنيا) تا از آنان بيزارى مى جستيم همان گونه كه از ما بيزارى جستند، اين چنين خداوند اعمال - آنان را حسرت بر آنان بنماياند، و آنان از آتش دوزخ بيرون نخواهند شد».

۴- يونس بن عبد الوارث از پدرش نقل كند كه گفت:

در آن ميان كه ابن عبّاس بر منبر بصره براى ما سخنرانى مى كرد ناگهان رو بمردم نمود و گفت: اى امّت سرگردان در دين خود، هان بخدا سوگند اگر جلو مى انداختيد آن كس را كه خدا پيش انداخته، و عقب مى زديد آن كس ‍ را كه خدا عقب زده، و وراثت و ولايت را در همان جا كه خداوند قرارش ‍ داده مى نهاديد هرگز سهمى از آنچه كه خداوند مقرّر و واجب نموده كم نمى آمد (و هر كس بحق خود مى رسيد)، و هيچ دوست خدائى فقير و تهيدست نمى گشت، و دو تن در باره حكم خدا اختلاف نمى كردند؛ پس ‍ بچشيد و بال آنچه را كه با كارهاى خود در باره اش تفريط و تقصير نموديد، «و بزودى آنان كه ستم كردند خواهند دانست كه بكدامين سرانجامى دچار خواهند گشت».

۵- حسن بن ظريف گويد:

از امام صادقعليه‌السلام شنيدم كه مى فرمود:

نديدم علىعليه‌السلام قضاوتى نموده باشد جز اينكه اصل و ريشه اى براى آن در سنّت يافتم. و علىعليه‌السلام مى فرمود: اگر دو مرد نزد من به مخاصمه حاضر شوند و ميان آنان داورى كنم، سپس سالهاى زيادى بمانند و دو باره راجع به همان منازعه نزد من آيند همانا ميان آن دو يك نوع داورى مى كنم، زيرا حكم و قضاوت هيچ گاه تبديل و تغيير نمى يابد.

۶- سعيد بن يّسار گويد:

از امام صادقعليه‌السلام شنيدم كه مى فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله بهنگام مرگ جوانى بر بالين وى حاضر شد، باو فرمود: بگو:

لا اله الا اللّه، پس چندين بار زبانش گرفت. حضرت به زنى كه بر بالين او نشسته بود فرمود: اين جوان مادر دارد؟ عرضكرد: آرى، منم مادرش. فرمود: تو بر او خشمگين و ناراضى هستى؟ عرضكرد: آرى، شش سال است كه با او سخن نگفته ام. حضرت باو فرمود: از وى راضى شو، عرضكرد: خداوند از او راضى باشد برضايت شما اى رسول خدا.

پس رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله ب آن جوان فرمود: بگو: لا اله الّا اللّه، و او گفت.

پيامبر: باو فرمود: چه مى بينى؟ گفت: مردى سياه چهره، زشت رو، با لباس چرك و بدبو، كه در اين لحظه نزديكم آمده و گلويم را گرفته مى فشارد. پيامبر: باو فرمود: بگو:

يا من يقبل اليسير، و يعفو عن الكثير، اقبل منّى اليسير، و اعف عنّى الكثير، انّك أ نت الغفور الرّحيم «اى كسى كه عمل اندك را مى پذيرى، و از گناهان فراوان در مى گذرى، عملى اندك را از من بپذير، و از گناهان فراوان من بگذر، همانا كه تو بخشنده و مهربانى».

پس جوان اين كلمات را گفت، پيامبر: باو فرمود: نگاه كن چه مى بينى؟ گفت: مردى را مى بينم سپيد چهره، زيبا رو، خوشبو، و خوش لباس كه نزديكم آمده، و آن مرد سياه را مى بينم كه از من رو گرداند و دور شد. حضرت فرمود: دعا را تكرار كن. او تكرار كرد، فرمود: چه مى بينى؟ گفت: ديگر آن مرد سياه را نمى بينم، و اين مرد سپيد را مى بينم كه نزديكم آمده است. سپس بر همين حالت جان سپرد.

۷- محمّد بن عمر بن على از پدرش از جدّش (امير المؤمنين)عليه‌السلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود:

چون آيه إِذا جاءَ نَصْرُ اللّهِ وَ الْفَتْحُ «آنگاه كه يارى خدا و فتح فرا رسد... » بر پيامبر: نازل شد بمن فرمود: اى على بتحقيق نصر خداوند و فتح فرا رسيده، پس هر گاه كه ديدى مردم دسته دسته در دين خدا وارد مى شوند (و ب آئين خداوندى مى گرايند) پس بحمد پروردگارت تسبيح كن و از او آمرزش بخواه كه خداوند پذيرنده توبه است.

اى على، خداوند جهاد را در فتنه اى كه پس از من رخ مى دهد بر مؤمنين واجب نموده چنان كه جهاد با مشركين را در ركاب من بر آنان واجب ساخته بود.

عرضكردم: اى رسول خدا، آن فتنه اى كه خداوند جهاد در باره آن را بر ما واجب نموده كدام است؟ فرمود: فتنه گروهى كه شهادت به لا إِلهَ إِلَّا اللّهُ و اينكه من رسول خدا هستم مى دهند با اين حال مخالف سنّت من و طعنه زننده در دين من هستند. عرضكردم: اى رسول خدا پس بچه جهت با آنان بجنگيم و حال آنكه شهادت به لا إِلهَ إِلَّا اللّهُ و رسالت الهى شما مى دهند؟ فرمود: بجهت پديد آوردن مسائل بى سابقه و بدعتگزارى در دين، و جداشدنشان از فرمان من، و حلال شمردن آنان ريختن خون عترت مرا. عرضكردم: اى رسول خدا، شما مرا بشهادت مژده فرموده بودى، از خدا بخواه كه براى من در اين باره شتاب ورزد. فرمود: آرى به تو مژده شهادت داده بودم، پس چگونه خواهى بود آن زمان كه اين از اين رنگين شود؟- و با دست اشاره بسر و ريش من نمود- عرضكردم: اى رسول خدا، حال كه چنين مژده اى بمن داده اى، ديگر جاى صبر نيست بلكه جاى مژدگانى و سپاس است. فرمود:

آرى، پس خود را براى خصومت و درگيرى آماده ساز، كه تو با امّت من مخاصمه خواهى نمود. عرضكردم: اى رسول خدا راه پيروزى (بر آنان) را بمن بنما، فرمود: چون گروهى را ديدى كه از هدايت بسوى گمراهى رو كرده اند پس با آنان بمخاصمه برخيز (كه پيروزى از آن توست)، زيرا كه هدايت از جانب خدا، و گمراهى از سوى شيطان است.

اى على، همانا هدايت، پيروى فرمان خداست نه پيروى از هواى نفس و دلخواه خود، و گويا با گروهى روبرو هستى كه قرآن را تأويل و توجيه نموده، و به شبهات (و مسائل قابل توجيه و چند پهلو) چنگ زده، و شراب را بنام آب انگور، و كمفروشى را با (اداى) زكات، و رشوه را بنام هديه و پيشكش ‍ حلال مى شمرند. و عرضكردم: اى رسول خدا بنا بر اين وقتى چنين كنند چگونه اند؟ آيا مرتدّ و برگشتگان از دين اند يا اهل فتنه و آزمايش؟ فرمود: آنان اهل فتنه اند، متحيّر و سرگردان در آن گردش كنند تا عدل گريبانگيرشان شود. عرضكردم: اى رسول خدا، عدل از جانب ما يا از سوى غير ما؟ فرمود: بلكه از جانب ما، خداوند (دين را) بدست ما گشوده، و بدست ما پايان بخشد، و بواسطه ما خداوند ميان دلها پس از شرك آورى مهر و دوستى انداخت، و بواسطه ما نيز ميان دلها پس از فتنه مهر و دوستى اندازد، عرضكردم: سپاس خدا را بدان چه كه از فضل خويش بما ارزانى داشته است.

۸- ابو الورد گويد:

از امام باقرعليه‌السلام شنيدم كه مى فرمود: چون روز قيامت شود خداوند تمام مردم از گذشتگان و آيندگان را عريان و پابرهنه در سرزمين واحدى گرد آورد، پس در راه محشر باز داشت مى شوند تا جايى كه عرق فراوانى بريزند و به نفس نفس افتند، و تا اندازه اى كه خدا بخواهد همين گونه مى مانند، و اين همان معناى گفتار خداى متعال است كه: «و نمى شنوى جز صدائى آهسته» طه: ۱۰۸.

سپس آواز دهنده اى از سوى عرش ندا دهد: پيامبر امّى كجاست؟ مردم همه گويند: بگوش همه رساندى، نامش را بگوى. پس ندا دهد: پيامبر رحمت محمّد بن عبد اللّه كجاست؟ رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله برخاسته و جلو مردم مى ايستد (يا پيش مى افتد و حركت مى كند) تا به حوضى كه طول آن بفاصله ميان ايله و صنعاء است مى رسد، بر سر آن حوض مى ايستد سپس ‍ صاحب (امام و پيشواى) شما را صدا مى زند، پس آن حضرت در جلو مردم كنار پيامبر: مى ايستد، سپس بمردم اجازه داده مى شود و همگى عبور مى كنند.

آن روز گروهى (بر آن حوض) وارد مى شوند و گروهى از ورود جلوگيرى مى شوند، پس چون رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله كسانى از دوستان ما اهل بيت را مشاهده مى كند كه بازداشته مى گردند، مى گريد و مى گويد: خداوندا شيعه على، خداوندا شيعه على. خداوند فرشته اى را سوى آن حضرت فرستد و گويد: اى محمّد چرا مى گريى؟ مى گويد: چگونه نگريم براى مردمى از شيعيان برادرم علىّ بن ابى طالب كه مى بينم بسوى دوزخيان برده شده، و از در آمدن بكنار حوض من ممنوع ميگردند؟! پس خدا- عزّ و جلّ- فرمايد: اى محمّد، من آنان را بتو بخشيدم:

و بخاطر تو از گناهانشان در گذشتم، و آنان را بتو و ب آن عدّه از فرزندانت كه دوست مى داشتند ملحق نمودم، و در دسته و گروه تو قرارشان دادم، و در حوض تو واردشان ساختم، و شفاعت تو را در باره آنان پذيرفتم، و تو را بدين كرامت گرامى داشتم.

آنگاه امام باقرعليه‌السلام فرمود: پس در آن روز چه بسيارند مردان و زنان گريانى كه چون اين را ببينند فرياد كنند: وا محمّدا. «اى محمّد بفريادرس». پس در آن روز هيچ كس كه ما را دوست داشته و بما مهر مى ورزيده نماند جز اينكه در حزب ما و با ماست، و در حوض ما وارد مى شود.

۹- جميل بن درّاج گويد:

امام صادقعليه‌السلام فرمود: بهترين شما سخاوتمندان شما هستند، و بدترين شما بخيلان شمايند. و از جمله كارهاى خوب و پسنديده نيكى به برادران، و كوشش در رفع نياز آنانست، و در اين كار بخاك ماليدن بينى شيطان، و دورى از آتش دوزخ، و داخل شدن در بهشت است.

جميل! اين حديث را به ياران حسابى و برگزيده ات بازگو كن، عرضكردم ياران حسابى من كيانند؟ فرمود: آنان كه بهنگام تنگدستى و توانگرى به برادران نيكى كنند. سپس فرمود: آگاه باش كه اين كار بر ثروتمند آسان است، و همانا خداوند آدم تنگدست را مدح و ستايش نموده آنجا كه فرموده: «و ديگران را بر خود مقدّم مى دارند هر چند كه خود بشدّت نيازمنداند، و هر كس بخل و تنگ نظرى نفس از وى باز داشته شده باشد پس چنين كسانى رستگارانند».