پس از فرزندان حضرت فاطمه زهرا ، محمد حنفيه نخستين فرزند حضرت علىعليهالسلام از ساير همسرانش مى باشد.
محمد حنفيه از شخصيت هاى برجسته عالم اسلام است. در اين جا به طور اجمال گذرى بر زندگى اش مى نماييم:
* نام: محمد (و محمد اكبر)
* كنيه: ابوالقاسم.
* نسب پدرى: فرزند على بن ابى طالب بن عبدالمطلبعليهالسلام .
* نسب مادرى: فرزند خوله بنت جعفر بن قيس بن مسلمه بن عبيد بن ثعلبه بن يربوع بن ثعلبه بن دول بن حنيفة بن جيم.(۵۱)
چون نسب مادرى محمد، به حنيفه بن جيم مى رسد وى ملقب به اين حنيفه و يا محمد بن حنيفه گرديد.
درباره ازدواج حضرت علىعليهالسلام با خوله، دو روايت ذكر شده است. بنا به روايت اول، در عصر رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم گروهى از مردم يمن و اطراف آن از دين اسلام روگردان شده و راه ارتداد را در پيش گرفتند. حضرت علىعليهالسلام از جانب پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم ماءموريت يافت براى ارشاد و تبليغ مردم و در صورت لزوم مبارزه با دشمنان و مرتدان، به اين منطقه اعزام گردد.
آن حضرت پس از نبرد با «بنى زبيد» گروهى از آنان را اسير كرد كه خوله نيز در ميان آنان بود و در تقسيم غنايم و اسيران، وى نصيب حضرت علىعليهالسلام شد. خوله براى حضرت علىعليهالسلام پس از شهادت حضرت زهراعليهالسلام ، محمد را به دنيا آورد.
اما بنا به روايت ديگر، در اوائل خلافت ابوبكر، در طايفه بنى اسد و بنى حنيفه به نزاع و نبرد پرداختند و در آن ميان، خوله به اسارت بنى اسد درآمد.
آنان، وى را به مدينه آورده و در معرض فروش قرار دادند. حضرت علىعليهالسلام وى را از آنان خريدارى كرد. پس از مدتى، طايفه خوله از اين امر آگاهى يافته و به محضر حضرت علىعليهالسلام در مدينه آمدند و خواستار آزادى و بازگرداندن خوله شدند. حضرت علىعليهالسلام وى را آزاد كرد و سپس با پرداخت مهريه، وى را به ازدواج خويش درآورد.
از آن پس «خوله» به عنوان يكى از همسران امام على بن ابى طالبعليهالسلام درآمد و براى آن حضرت، محمد را به دنيا آورد كه هم نام و هم كنيه رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم بود.(۵۲)
* ولادت: محمد حنيفه در عصر خلافت عمر بن خطاب (در حدود سال ۱۶ هجرى قمرى) در مدينه منوره ديده به جهان گشود.
* درگذشت: وى در اول ماه محرم سال ۸۱ هجرى قمرى در سن ۶۵ سالگى در خلافت عبدالملك بن مروان بدرود حيات گفت.
پس از درگذشت او، فرزندش ابوهاشم و بنا به روايتى اءبان بن عثمان، والى مدينه بر وى نمازگزارد.
بلاذرى به نقل از واقدى، سال وفات محمد حنفيه را، ۸۲ قمرى ذكر كرده است.(۵۳)
درباره محل وفاتش نيز اختلاف است. برخى ايله، برخى طائف و گروهى مدينه را محل درگذشتش مى دانند. ولى ظاهرا همه اتفاق دارند بر اين كه مدفنش در قبرستان بقيع، واقع در مدينه منوره مى باشد.
* فرزندان: محمد حنفيه داراى ۲۴ فرزند است كه ۱۴ تن پسر و ۱۰ تن دختر بودند. اعقاب وى از دو پسرش على و جعفر مى باشد.(۵۴)
* علاقه امام علىعليهالسلام به محمد حنفيه: گر چه اغلب والدين نسبت به فرزندان خويش، علاقه و دوستى نسبى و عاطفى دارند، وليكن عنايت و محبت معصومينعليهالسلام به فرزندان خود با ساير افراد، علاوه بر مسائل عاطفى، به خاطر وجود ارزشى و شخصيتى آنان است.
حضرت علىعليهالسلام پس از فرزندانش از فاطمه زهراعليهاالسلام كه در انسانيت، نمونه و بى همتا بوده اند، به برخى از فرزندان خود از ساير همسرانشان نيز به خاطر تقوا، متانت و مجاهدت علاقه ويژه اى داشت. محمد بن حنيفه از جمله اين ها بود.
در روايات چندى آمده است كه حضرت علىعليهالسلام پيش از ازدواج با خوله حنيفه، از پيامبر اسلامصلىاللهعليهوآلهوسلم اذن دخول خواست كه اگر خداوند، پسر ديگرى به وى عنايت كند، نام و كنيه اش را نام و كنيه پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم يعنى محمد و ابوالقاسم قرار دهد. پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم نيز چنين اجازه اى به حضرت علىعليهالسلام داد و به اين صورت، نام محمد حنفيه از سوى پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم و اميرمؤمنانعليهالسلام برگزيده شد.(۵۵)
از آن هنگامى كه محمد حنفيه از مادرش خوله، متولد گرديد پيوسته مورد تربيت و مراقبت اميرمؤمنانعليهالسلام قرار داشت. آن حضرت از وى، مردى عالم، شجاع، نيرومند و مبارز ساخت كه در جنگ هاى جمل و صفين رشادت هاى ويژه اى از خود بروز داد كه شگفتى دوستان و دشمنان را بر انگيخت.
حضرت علىعليهالسلام در اواخر عمر شريف خود پس از زخمى شدن در مسجد كوفه به دست عبدالرحمن بن ملجم مرادى و بسترى شدن در خانه، سفارش هاى چندى به اطرافيان، اصحاب و پيروان خود، به ويژه به فرزندانش نمود كه برخى از وصاياى آن حضرت، ثبت و ضبط گرديده است. از جمله اين كه آن حضرت، سفارش هايى به دو فرزند والا مقامش امام حسنعليهالسلام و امام حسينعليهالسلام نمود و آنان را به تقوا، پرهيز از دنيا، گفتار حق، ترحم به يتيمان، دستگيرى از مستمندان، پشتيبانى از ستم ديدگان و مبارزه با ستم كاران، عمل به كتاب خدا و موارد ديگر وصيت كرد. سپس به فرزند ديگرش محمد حنفيه فرمود: آيا تو نيز آن چه را به برادرانت سفارش كرده ام، به گوش گرفته اى؟ محمد گفت: آرى، اى پدر.
حضرت فرمود: تو را نيز به مانند آن چه به برادرانت گفته ام، سفارش مى كنم و ديگر اين كه نسبت به برادرانت (حسن و حسينعليهالسلام ) تعظيم و توقير نمايى. زيرا حق آنان بر تو بسيار است و هيچ گاه بدون مصلحت آنان، اقدام به كارى نكنى. سپس حضرت علىعليهالسلام به امام حسن و امام حسينعليهالسلام فرمود: شما را نيز به محمد سفارش مى كنم كه او برادر شما و فرزند پدرتان مى باشد. مى دانيد كه پدرتان وى را دوست مى دارد و به او علاقمند است.(۵۶)
* پس از شهادت پدر: محمد حنفيه در ايام امامت برادرانش امام حسنعليهالسلام و امام حسينعليهالسلام هميشه در كنار آنان بود و فراز و نشيب هاى روزگار و مسائل سياسى گوناگون پس از شهادت حضرت علىعليهالسلام او را از برادرانش جدا نكرد. او به امامت برادران بزرگوارش، هميشه واقف و خرسند بود.
از محمد حنيفه نقل شده است كه درباره برادرش امام حسينعليهالسلام گفت:
ان الحسين اعلمنا علما، و اثقلنا حلما، و اقربنا من رسول الله صلىاللهعليهوآلهوسلم و آله رحما، كان اماما فقيها... (۵۷)
همانا حسينعليهالسلام از جهت دانش، از همه ما داناتر و از جهت بردبارى از همه ما سنگين تر است و در انتساب به پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم از همه ما به وى نزديكتر است. او امامى است فقيه و...
هنگامى كه امام حسينعليهالسلام پس از مرگ معاويه، از بيعت با يزيد امتناع كرد و قصد خروج نمود، محمد حنفيه به محضر امام حسينعليهالسلام رسيد و با او در اين كار مشورت كرد. وى، امام حسينعليهالسلام را از قيام بر ضد دستگاه جبار يزيد بر حذر نمود و به آن حضرت تاءكيد كرد به مكه رود و در آن جا مدتى بماند و سپس به منطقه اى هجرت كند كه مردمش خواهان وى باشند.
امام حسينعليهالسلام نيز به سوى مكه رهسپار شد و به برادرش محمد
گفت: من عازم مكه معظمه گرديده ام و برادران، فرزندان و شيعيان خود را با خويش مى برم، تو اگر مى خواهى در مدينه بمان و ديده بان و چشم من باش. هر آن چه در اين جا روى مى دهد مرا با خبر گردان.
سپس امام حسينعليهالسلام وصيت نامه اى نوشت و به محمد حنفيه سپرد. امام حسينعليهالسلام پس از ورود به مكه خانه خدا، در هشتم ذى حجه سال ۶۰ قمرى عازم كوفه شد و در آن جا نيز محمد حنفيه با امام حسينعليهالسلام مشورت كرد و از او خواهش نمود كه از اين سفر صرف نظر كند و به سوى كوفه نرود، چون مردم كوفه، اهل وفا نيستند و با آن حضرت همان خواهند كرد كه با پدرش كردند. اما امام حسينعليهالسلام تصميم خود را گرفته بود و حاضر نبود كه از رفتن به عراق صرف نظر كند. آن حضرت با وداع محمد حنفيه عازم عراق گرديد.(۵۸)
در واقع كربلا كه از بنى هاشم و فرزندان و فرزندزادگان اميرمؤمنانعليهالسلام تعداد زيادى كشته و زخمى شده بودند، نامى از محمد حنفيه و فرزندانش ذكر نگرديده است. به نظر مى آيد كه محمد حنفيه و فرزندانش، امام حسينعليهالسلام را از مكه معظمه به بعد، همراهى نكردند.
محمد حنفيه پس از شهادت امام حسينعليهالسلام و اهل بيت او در كربلا، بسيار اندوهگين و سوگوار بود و نفرتى تمام از دستگاه جبار امويان در او پديد آمده بود. به همين جهت قيام هايى كه پس از شهادت امام حسينعليهالسلام بر ضد امويان برپا مى شد، مورد تاييد محمد حنفيه قرار مى گرفت. نمونه بارز آنها، قيام مردم مدينه به رهبرى عبدالله بن حنظله - معروف به واقعه حره - و قيام مختار در كوفه است.
يكى از فرزندان او، به نام جعفر بن محمد در واقعه حره كه مسلم بن عقبه به فرمان يزيد بن معاويه، مردم بى گناه مدينه را قتل عام كرد، در ذى حجه سال ۶۳ قمرى به قتل رسيد. هم چنين محمد حنفيه به خاطر پشتيبانى از قيام مختار در كوفه، سختى ها و فشارهاى زيادى از سوى عبدالله بن زبير (حاكم خود خوانده حجاز) و عاملانش تحمل نمود.
برخى از شيعيان، پس از شهادت امام حسينعليهالسلام اعتقاد به امامت محمد حنفيه پيدا كرده و به «كيسانيه» معروف شدند. اين مذاهب، نخستين انشعابى بود كه در ميان شيعيان اميرمؤمنانعليهالسلام و پيروان اهل بيتعليهالسلام به وجود آمد.
كيسانيه معتقد بودند كه محمد حنفيه، امام چهارم شيعيان و همان مهدى موعود است كه در كوه هاى رضوى (كوهستانى در يمن) جاى كرده است و روزى ظهور خواهد نمود.(۵۹)
گر چه مدتى براى اين مذاهب انحرافى، پيروانى در عالم اسلام به وجود آمد ولى خوشبختانه هم اكنون، اين مذهب منقرض شده و اثرى از آن نيست.
ناگفته نماند كه پس از شهادت امام حسينعليهالسلام ، بر محمد حنفيه گمان شده بود كه چون ارشد اولاد اميرمؤمنانعليهالسلام پس از حسنينعليهالسلام است و امام حسينعليهالسلام نيز در ظاهر بر شخصى خاصى سفارش نكرده است، پس امامت شيعيان به او منتقل شده است و هموست كه جانشين برادر شهيدش امام حسينعليهالسلام شده است.
اما پس از مناظره با امام زين العابدينعليهالسلام كه عهده دار امامت شيعيان بود، و داورى خواهى آن دو از حجرالاسود در خانه خدا و گواهى حجرالاسود بر امامت زين العابدينعليهالسلام ، حقيقت و واقعيت بر محمد حنفيه آشكار گرديد و عارف بر امامت آن حضرت شد.(۶۰)
بنا به روايتى، وى پاى مبارك امام زين العابدينعليهالسلام را بوسيد و گفت: امامت، مخصوص تو است.(۶۱)