2%

نگاهی بر علم و فضل امام صادق عليه‌السلام ‌

اشاره

سید مؤمن شبلنجی شافعی در کتاب «نور الأبصار»، در شرح حال امام صادق عليه‌السلام چنین می‌نویسد: «فضائل آن حضرت بسیار است به طوری که حسابگر از شمارش آن درمانده، و فهم علمای آگاه در انواع آن علوم حیران است، جماعتی از شخصیتهای بزرگ و دانشمندان سترگ اهل تسنّن، مانند: یحیی بن سعید، ابن جریح، مالک بن انس، ثوری، ابن عیینه، ابو ایّوب سجستانی و غیر از آنها از آن حضرت روایت می‌کنند.

ابو حاتم [یکی از معاریف اهل سنّت] می‌گوید: «جعفر بن محمّد الصادق عليه‌السلام مردی مورد وثوق است و در وثوق مثل او جای سؤال نیست».

ابن قتیبه در «کتاب ادب الکاتب» می‌نویسد: «کتاب جفر را امام جعفر صادق

الأنوار البهیة، ص: 231

عليه‌السلام پسر محمّد باقر عليه‌السلام نوشت، در این کتاب، هر چیزی که نیاز به دانستن آن تا روز قیامت، هست نوشته شده، و ابو العلاء معرّی «1» در اشعار خود، به همین کتاب جفر امام صادق عليه‌السلام اشاره کرده و می‌گوید:

لقد عجبوا لآل البیت لمّااتاهم علمهم فی جلد جفر

و مرآة المنجّم و هی صغری‌تریه کلّ عامرة و قفر

: «مردم از خاندان رسالت تعجّب کردند، آن هنگام که علم آنها در پوست جفر (جفر در لغت یعنی پوست بزغاله چهارماهه که شیر خوردنش پایان یافته) نزد ایشان آمد.

آینه منجّم (اسطرلاب) با اینکه چیز کوچکی است، آسمان و زمین و مکانهای آباد و غیر آباد را به منجّم نشان می‌دهد» [وقتی که از آینه کوچکی، آن همه کار برآید، بروز علوم از کتاب جفر چه بعدی دارد؟ ].

در کتاب «فصول المهمّه» آمده: بعضی از دانشمندان نقل کرده‌اند: «کتاب جفر» که در جهان غرب، فرزندان عبد المؤمن بن علی، از یکدیگر به ارث می‌برند، از گفتار امام صادق عليه‌السلام است، و محتوای این کتاب، اوج عظمت مقام علمی امام صادق عليه‌السلام را ثابت می‌کند».

حوزه علمیّه امام صادق عليه‌السلام

شیخ مفید (ره) در ارشاد می‌نویسد: «حضرت صادق، جعفر بن محمّد عليه‌السلام از میان برادران خود، جانشین پدرش امام باقر عليه‌السلام ، و وصیّ آن حضرت بود که پس از او، زمام امور امامت را بدست گرفت، و در فضل و دانش، سرآمد همه برادران گشت، و از همه آنان نام‌آورتر، و در قدر و منزلت، بالاتر، و در میان شیعه و سنّی، مقامش ارجمندتر بود، و مردم به قدری از علوم آن حضرت نقل کرده‌اند که

(1) احمد بن عبد اللّه، از ادیبان و شاعران قرن پنجم، منسوب به معرّه شام است، که در سال 449 ه ق در «معرّه النّعمان» وفات کرد (مترجم)

الأنوار البهیة، ص: 232

______________________________________

سخنانش توشه راه کاروانیان و مسافران، و نام نامیش در هر شهر و دیار زبانزد مردم گشته، و از هیچ‌یک از این خاندان علماء و دانشمندان، به آن اندازه که از آن حضرت، بهره بردند، از دیگران بهره‌گیری نکردند، زیرا اصحاب حدیث که نام روایت کنندگان موثّق آن بزرگوار را جمع کرده‌اند، با اختلاف در عقیده و گفتار، به «چهار هزار نفر» می‌رسند.

و دلیل‌های روشن درباره امامت آن بزرگوار، به اندازه‌ای است که دلها را حیران کرده، و زبان دشمن را از خورده‌گیری گنگ و لال نموده است».

روایت شده: آن حضرت برای عموم مردم از اهل تسنّن و شیعه، می‌نشست، و مردم از نقاط دور و نزدیک به محضرش می‌آمدند و از حلال و حرام، و تأویل (معانی بلند) قرآن و فصل الخطاب [گفتاری که مشخّص کننده حق از باطل باشد] سؤال می‌کردند، و هیچ‌یک از آنها از محضر آن حضرت بیرون نمی‌آمد، مگر اینکه به پاسخ آن حضرت، راضی و خشنود بود. کوتاه سخن آنکه: «علومی که از آن حضرت نقل شده، از هیچ‌کس نقل نشده است».

از بعضی از علمای برجسته اهل تسنّن، شنیده شده که: از شاگردان و خدمتگزاران و پیروان و دانش‌آموزان مکتب آن حضرت بوده‌اند، مانند ابو حنیفه «1» و محمد بن حسن، و همچنین ابو یزید طیفور «2» سقّاء، که خدمتگزار آن حضرت بوده و به خانه او آبرسانی نموده است «3» و همچنین ابراهیم بن ادهم و

(1) ابو حنیفه: نعمان بن ثابت کوفی، رهبر یکی از مذاهب چهارگانه اهل سنّت (حنفی‌ها) است، او دارای رأی و قیاس است، و در مورد او مدح و ذمّ بسیار شده است که درباره هیچ‌کس چنین نشده است.

او در سال 150 ه ق از دنیا رفت، قبرش در بغداد است، برای شرح حال او به کتاب تاریخ بغداد و غیر آن مراجعه شود.

(2) طیفور بن عیسی بسطامی صوفی از پارسایان معروف است، به گفته بعضی او آبرسان خانه امام صادق عليه‌السلام بود، ولی این قول مردود است، زیرا امام صادق عليه‌السلام در سال 148 ه ق، و او در سال 261 ه ق از دنیا رفت، بنابراین 113 سال بین آنها فاصله بوده است، با اینکه عمر ابا یزید را بیشتر از هشتاد سال ننوشته‌اند (مؤلّف).

(3) در پاورقی قبل، گفته شد که این مطلب، با توجه به سال وفات آنها سازگار نیست.

الأنوار البهیة، ص: 233

_________________________________

مالک بن دینار «1» از غلامان آن بزرگوار بوده‌اند.

روایت شده: امام صادق عليه‌السلام فرمود: «من به هفتاد وجه سخن می‌گویم، و می‌توانم با هر یک از آن هفتاد وجه، (بر مخالف) پیروز گردم».

روزی سفیان ثوری [یکی از پارسایان و معاریف اهل تسنّن] نزد آن حضرت آمد، سخنی از آن حضرت شنید که شگفت زده شد، و آن را پسندید، عرض کرد:

«ای پسر رسول خدا! سوگند به خدا، این سخن «گوهر» است».

امام صادق عليه‌السلام فرمود: «بلکه بهتر از گوهر است، زیرا گوهر سنگی بیش نیست»

پاسخ به سؤالات سفیان ثوری‌

نیز سفیان ثوری نقل می‌کند که از امام صادق عليه‌السلام پرسیدم: «ای پسر رسول خدا! چرا وقوف در عرفات (در مراسم حجّ) در پشت حرم قرار گرفته است، و در سرزمین مشعر نیست؟ ».

امام صادق عليه‌السلام فرمود: کعبه، خانه خدا است، و حرم حجاب (حریم) کعبه است، و وقوف در عرفات، در حرم است، وقتی که مردم قصد خانه خدا می‌کنند، در کنار در توقّف کرده و به تضرّع و گریه و ناله می‌پردازند، وقتی خداوند به آنها اجازه ورود داد، آنها را به در دوّم که همان مزدلفه (مشعر) باشد نزدیک می‌نماید، وقتی که به تضرّع بسیار و کوشش فراوان و طولانی آنها می‌نگرد، آنها را مشمول رحمت و لطف خود قرار داده، به آنها فرمان می‌دهد که قربانی خود را نزدیک بیاورند، هنگامی که آنها چنین کردند و بقیّه اعمال حجّ را (از تقصیر و تراشیدن مو و... ) انجام دادند از گناهان پاک گشتند، خداوند آنها را به زیارت خانه‌اش امر می‌کند».

(1) ابراهیم بن ادهم و مالک بن دینار، از پارسایان بزرگ بودند، درباره آنها کراماتی ذکر شده، در این باره به «تذکرة شیخ عطّار» مراجعه کنید (مؤلّف).

الأنوار البهیة، ص: 234

____________________________________

سفیان پرسید: چرا روزه گرفتن در ایّام تشریق (سه روز بعد از عید قربان) مکروه است؟

امام صادق عليه‌السلام فرمود: «زیرا مردم در مهمانی خدا به سر می‌برند، و روزه گرفتن برای مهمانی، بهتر نیست».

سفیان گفت: فدایت گردم چرا مردم دامن پرده‌های کعبه را می‌گیرند، با اینکه آن پرده‌ها، پارچه‌های کهنه‌ای است که سودی نمی‌بخشد؟

امام صادق عليه‌السلام در پاسخ فرمود: این کار، مثل آن است که مردی در مورد مرد دیگر گناهی مرتکب شده (مثلا حقّ او را ضایع کرده)، به او می‌چسبد و به گرد او می‌گردد به امید اینکه آن مرد، گناه او را ببخشد».

پاسخ امام صادق عليه‌السلام به چهل سؤال ابو حنیفه‌

ابن شهر آشوب از مسند ابو حنیفه، روایت می‌کند که حسن بن زیاد گفت: از ابو حنیفه (رهبر مذهب حنفی) سؤال شد: «فقیه‌ترین کسی که تاکنون دیده‌ای کیست؟ ».

ابو حنیفه در پاسخ گفت: «فقیه‌ترین مردم، جعفر بن محمّد (امام صادق عليه‌السلام ) است، هنگامی که منصور دوانیقی (دوّمین خلیفه عباسی) آن حضرت را نزد خود برده بود، منصور برای من چنین پیام فرستاد:

«ای ابو حنیفه! مردم فریفته جعفر بن محمد (امام صادق «ع») شده‌اند، مسائل سختی را آماده کن تا از او بپرسی (و او در پاسخ درمانده شده و از مقامش کاهش شود). من چهل مسأله را آماده کردم، سپس منصور که در آن هنگام در شهر حیره (بین بصره و کوفه) بود، مرا به حضور طلبید، به حضورش رفتم، دیدم امام صادق عليه‌السلام در جانب راست منصور نشسته است، وقتی که چشمم به امام صادق عليه‌السلام افتاد، آنچنان شکوه او بر دلم چیره شد که از منصور، چنین شکوهی بر من وارد نگردید. به منصور سلام کردم، اشاره به نشستن کرد، نشستم،

الأنوار البهیة، ص: 235

سپس به امام صادق عليه‌السلام رو کرد و گفت: «ای ابا عبد اللّه! این ابو حنیفه است».

امام صادق عليه‌السلام فرمود: «آری، او را می‌شناسم».

آنگاه منصور به من رو کرد و گفت: «ای ابو حنیفه! سؤالهای خود را مطرح کن».

من سؤالهای خودم را یک به یک از امام صادق عليه‌السلام پرسیدم، و او جواب مرا می‌داد، و می‌فرمود: در این مسأله، شما چنین می‌گوئید، اهل مدینه چنان می‌گویند، بعضی از جوابهای آن حضرت، با نظریّه ما موافق بود، و بعضی با نظریه اهل مدینه موافق بود، و بعضی با هر دو مخالف بود، تا اینکه همه چهل مسأله خود را از آن حضرت پرسیدم، و او به همه آنها به طور کامل پاسخ داد» سپس ابو حنیفه گفت:

أ لیس انّ اعلم النّاس، اعلمهم باختلاف النّاس

: «آیا آگاهترین و دانشمندترین انسانها، آن کسی نیست که به نظریّات مختلف مردم، آگاهتر باشد».

الأنوار البهیة، ص: 236