یا بن جندب! اقلّ النّوم با للّیل، و الکلام بالنّهار...
: «ای پسر جندب! خواب شب و گفتار روز را کم کن، که در پیکر انسان، عضوی ناسپاستر از چشم و زبان نیست. مادر حضرت سلیمان به او گفت: پسر جان از خواب (بیش از ضرورت) بپرهیز که در آن روزی (قیامت) که همه مردم به اعمالشان نیازمندند، فقیر و محتاج خواهی شد».
ای پسر جندب! به آنچه که خداوند برای تو تقسیم و مقدّر فرموده، قناعت کن، و جز به آنچه که در تصرّف تو است، نگاه (طمعکارانه) به چیز دیگر نکن، و آنچه را که به آن نمیرسی، آرزو مکن، زیرا آن کس که قناعت کرد، سیر شد، و کسی که قناعت نکرد، سیر نشد، بهره خودت از آخرتت را برگیر، و در هنگام بینیازی، سرکش و هوسباز نباش، و هنگام فقر، بیتابی نکن، ترشرو و درشت سخن مباش
الأنوار البهیة، ص: 240
تا مردم نزدیک شدن به تو را نپسندند، و ناتوان نباش تا در نزد آنکه تو را میشناسد، کوچک شوی، با زبردست، نزاع و ستیز نکن، و زیر دست را مسخره نکن، با صاحب حق، کشمکش نکن، و از ابلهان اطاعت منما، و خوار نباش تا به زیر دست هر کسی بیفتی، و بر کفایت هیچکس، تکیه نکن، و در برابر هر کاری توقّف و احتیاط کن، تا راه خروج و رهائی از آن را- پیش از آنکه در آن بیفتی و پشیمان گردی- بشناسی».
مؤلّف گوید: اینکه امام صادق عليهالسلام فرمود: «قبل از انجام کاری، توقّف کن تا راه خروج آن را بشناسی... » یعنی دوراندیش باش و عاقبت و نتیجه کاری را که میخواهی انجام دهی، تدبّر و بررسی کن، چنانکه از پیامبر صلىاللهعليهوآله روایت شده: به شخصی که از آن حضرت درخواست اندرز کرده بود فرمود:
اوصیک اذا انت هممت بامر فتدبّر عاقبته، فان یک رشدا فامضه، و ان یک غیّا فانته منه
: «تو را سفارش میکنم که هرگاه تصمیم به کاری گرفتی، عاقبت آن را بررسی کن، اگر عاقبتش نیک و شایسته بود، آن را انجام بده وگرنه آن را ترک کن».
حکیم نظامی، در این باره گوید:
در سر کاری که در آئی نخسترخنه بیرون شدنت کن درست
تا نکنی جای قدم استوارپای منه در طلب هیچ کار در کتاب ربیع الأبرار نقل شده: یک نفر یهودی از پیامبر صلىاللهعليهوآله سؤالی کرد، پیامبر صلىاللهعليهوآله اندکی درنگ نمود و سپس پاسخ او را داد.
یهودی پرسید: «با اینکه پاسخ مسأله را میدانستی، چرا درنگ کردی؟ ».
آن حضرت در پاسخ فرمود:
توقیرا للحکمة
: «برای تعظیم و احترام به مقام حکمت و دانش».
مکن در مهمّی که داری شتابز راه تأنّی عنان بر متاب
الأنوار البهیة، ص: 241 که اندر تأنّی زیان کس ندیدز تعجیل بسیار، خجلت کشید امام صادق عليهالسلام به داود رقّی فرمود:
تدخل یدک فی فم التّنّین الی المرفق، خیر لک من طلب الحوائج الی من لم یکن له فکان
: «هرگاه دستت را تا آرنج در دهان اژدها کنی، برای تو بهتر از درخواست نیاز به نو کیسه است که مالی نداشت و تازه مالدار شد».
در کتاب کنز الفوائد نقل شده: در حدیث آمده: منصور دوانیقی (دوّمین خلیفه عبّاسی) روز جمعه در حالی که دست امام صادق عليهالسلام را گرفته بود، از خانه خارج شد. شخصی به نام رزام که غلام آزادشده خالد بن عبد اللّه بود، گفت:
«این مرد (امام صادق) کیست که امیر مؤمنان منصور با آن مقام دست بر دست او نهاده است؟
به او گفته شد: «این مرد؛ جعفر بن محمد الصّادق عليهالسلام است».
رزام گفت: «سوگند به خدا، او را نمیشناختم، اکنون که شناختم، دوست داشتم که منصور، صورت خود را زیر پای او قرار دهد». سپس رزام برخاست و در برابر منصور ایستاد و گفت: «ای امیر مؤمنان! سؤالی دارم».
منصور گفت: «از این آقا (امام صادق «ع») بپرس».
رزام به امام رو کرد و گفت: «نماز و حدود نماز را برایم بیان فرما! ».
امام صادق: «نماز دارای چهار هزار حدّ است، تو نمیدانی همه آن حدود را فراگیری».
رزام: «در مورد آنچه که ترکش در نماز جایز نیست، و آنچه که نماز بدون آن کامل نیست به من خبر بده».
امام صادق: «نماز تمام و کامل نمیشود مگر از کسی که طهارت کامل دارد، و
الأنوار البهیة، ص: 242
به حدّ بلوغ رسیده، و مفسد و رو گردان از حقّ نباشد، خدا را بشناسد، و در پیشگاه او بایستد و خشوع کند، و آرامش یابد و حالتی بین امیدواری و خوف از خدا، داشته باشد، و همچنین در حالی بین صبر و بیتابی باشد، نه چنان شکیبا باشد که گوئی رحمتهای الهی برای او است و نه چنان بیتاب باشد که گوئی عذابها برای او میباشد در نماز متاع خود را بذل نموده (خود را در اختیار خدا بگذارد) و هدف خود را (که پرستش مخلصانه خدا است) در برابر چشمش مجسّم نماید که گوئی در راه خدا جان میدهد، کمال خشوع و ناچیزی خود در برابر خدا را اظهار نماید، به گونهای که خضوع او بیانگر آن باشد که هیچگونه دلبستگی به دیگران ندارد، و تنها دل به خدا بسته و چشم به عطای الهی دوخته، و از همه جا بریده و به سوی خدا، دل داده است، وقتی که چنین نمازی خواند، نمازی را که به آن موظّف است خوانده، و این همان نمازی است که انسان را از زشتیها و گناهان بازمیدارد».
وقتی که سخن به اینجا رسید، منصور دوانیقی به امام صادق عليهالسلام رو کرد و گفت: «ای ابا عبد اللّه! ما همواره از دریای فضل تو، کفی از آب برمیگیریم، و به تو نزدیک میشویم، تو نابینا را بینا میکنی، تاریکیها در پرتو نور تو روشن گردد، و ما در اقیانوس علم تو شناور میباشیم و از آن بهره میگیریم».