اشاره
الأنوار البهیة، ص: 390
امام نهم، محمّد بن علی التّقی، حضرت جواد عليهالسلام به نقل ابن عیّاش، امام جواد عليهالسلام در روز دهم رجب، دیده به جهان گشود، ولی مشهور بین علماء و بزرگان این است که آن حضرت در مدینه در روز 19 رمضان سال 195 ه ق «1» به دنیا آمد.
مادرش امّ ولد، و نامش «سبیکه» بود. حضرت رضا عليهالسلام نام او را «خیزران» گذاشت. او از اهالی «نوبه» از خاندان «ماریه قبطیّه» مادر ابراهیم پسر رسول خدا صلىاللهعليهوآله بود، و از بهترین بانوان عصرش به شمار میآمد، و پیامبر صلىاللهعليهوآله در سخنی به او اشاره کرده و میفرماید: «پدرم به فدای بهترین کنیزان اهل نوبه که پاکیزه بود».
در روایت آمده: یزید بن سلیط به قصد انجام عمره، به سوی مکّه حرکت کرد، در مسیر راه با امام کاظم عليهالسلام ملاقات نمود، امام کاظم عليهالسلام به
(1) و به گفته بعضی در 15 ماه رمضان یا 18 این ماه یا 17 این ماه، در عصر خلافت هارون الرّشید به دنیا آمد (محشّی)
الأنوار البهیة، ص: 391
________________________________
او فرمود: «من امسال دستگیر میشوم، و امر امامت به عهده پسرم علی (امام رضا عليهالسلام ) همنام علی، و علی است، اما علیّ اوّل؛ حضرت علی بن أبی طالب عليهالسلام است، اما علیّ دوم؛ علی بن الحسن [امام سجّاد عليهالسلام ] است، فهم و بصیرت و محبّت و دین علیّ اوّل به او داده میشود، و رنج و صبر در برابر ناگواریهای علیّ دوّم را خواهد داشت، او سخن نمیگوید، مگر بعد از گذشتن چهار سال از مرگ هارون الرّشید «1» .
سپس فرمود: «ای یزید بن سلیط، هنگامی که به آن مکان عبور کردی و او (حضرت رضا عليهالسلام ) را ملاقات نمودی- و بزودی با او ملاقات خواهی کرد- به او بشارت بده که بزودی پسری امانتدار و مبارک، برای او متولّد میشود، و او به تو خبر میدهد که با من ملاقات نمودهای، در این هنگام به او خبر بده، کنیزی که این پسر از او متولّد میشود، کنیزان از خاندان ماریه قبطیّه، کنیز رسول خدا صلىاللهعليهوآله است، و اگر توانستی سلام مرا به آن کنیز برسان» «2».
مؤلّف گوید: در عظمت مقام ارجمند این بانو، همین حدیث معتبر کافی است، که امام کاظم عليهالسلام به یزید بن سلیط امر میکند سلام مرا به او برسان، چنانکه رسول خدا صلىاللهعليهوآله به جابر بن عبد اللّه انصاری (ره) امر کرد، سلام مرا به ابو جعفر (امام باقر عليهالسلام ) برسان، و روایت کتاب عیون المعجزات که بیانگر مقام بسیار ارجمند او است بزودی خاطر نشان میشود.
[میلاد]
گزارش حکیمه (دختر امام کاظم عليهالسلام ) از چگونگی تولّد امام جواد عليهالسلام
ابن شهر آشوب از حکیمه، دختر امام کاظم عليهالسلام روایت کرده:
هنگامی که وضع حمل خیزران، مادر امام جواد عليهالسلام فرا رسید، امام رضا
(1) با توجّه به اینکه هارون در سال 193 ه ق از دنیا رفت، و امام جواد عليهالسلام در سال 195 ه ق، متولّد شد، نتیجه میگیریم که آن حضرت، در دو سالگی، سخن میگوید- منظور سخن عادی است، وگرنه قبل از آن، آن حضرت، از روی اعجاز، سخن گفته است- (مترجم)
(2) قسمت اوّل این حدیث، در شرح حال امام رضا عليهالسلام ذکر شد (مترجم)
الأنوار البهیة، ص: 392
_________________________________
عليهالسلام به من فرمود: «ای حکیمه! هنگام وضع حمل خیزران در نزد او حاضر باش، و من و قابله (ماما) را در یک اطاقی جای داد، و چراغی را در آن اطاق نهاد، و در آن اطاق را به روی ما بست، وقتی که خیزران درد زایمان گرفت، چراغ خاموش شد، و در کنار او طشتی قرار داشت، من از خاموش شدن چراغ، غمگین شدم، در همین هنگام حضرت جواد عليهالسلام را در میان طشت دیدم، و پرده نازکی مانند لباس، بدن او را فرا گرفته بود، نور درخشندهای داشت، به طوری که بر اطاق تابید و آنجا را روشن کرد، من آن نوزاد را گرفتم و بر دامن خود نهادم، و آن پرده نازک را از بدنش جدا نمودم، در این هنگام حضرت رضا عليهالسلام آمد و در اطاق را گشود، در آن وقت که ما از کار نوزاد فارغ شده بودیم، نوزاد را گرفت و در میان گهواره نهاد، و به من فرمود: «ای حکیمه! مراقب گهواره باش».
حکیمه میگوید: وقتی که روز سوّم ولادت، فرا رسید، حضرت جواد عليهالسلام چشم خود را به سوی آسمان نمود و به جانب راست و چپ نگریست و آنگاه گفت:
اشهد ان لا اله الّا اللّه و اشهد انّ محمّدا رسول اللّه
: «گواهی میدهم که معبودی جز خدای یکتا نیست، و گواهی میدهم که محمّد صلىاللهعليهوآله رسول خدا میباشد».
حکیمه میگوید: دهشت زده برخاستم، و خود را به امام رضا عليهالسلام رساندم و عرض کردم: «چیز عجیبی از این نوزاد شنیدم».
فرمود: «چه شنیدی؟ ».
ماجرای شهادتین نوزاد را بازگو کردم، امام رضا عليهالسلام فرمود:
یا حکیمة ما ترون من عجائبه اکثر
: «ای حکیمه! آنچه از شگفتیهائی که از این نوزاد در آینده خواهی دید، بسیار خواهد بود».
در کتاب «الدّر النّظیم» به سند خود از حکیمه دختر امام کاظم عليهالسلام نقل کرده که گفت: هنگامی که خیزران، حامله شد، برای امام رضا عليهالسلام
الأنوار البهیة، ص: 393
نوشتم که: «خادمه تو حامله شده است»، آن حضرت در پاسخ نوشت: «او فلان روز از فلان ماه، حامله شده است، وقتی که زایمان کرد، هفت روز ملازم او باش».
حکیمه میگوید: وقتی که حضرت جواد عليهالسلام از او متولّد شد، گفت:
اشهد ان لا اله الّا اللّه
: «گواهی میدهم که معبودی جز خدای یکتا نیست».
و هنگامی که سوّمین روز ولادتش فرا رسید، عطسه کرد، و گفت:
الحمد للّه، و صلّی اللّه علی سیّدنا محمّد و علی الائمّة الرّاشدین
: «حمد و سپاس مخصوص خداوند است، و رحمت خدا بر آقای ما محمّد صلىاللهعليهوآله و بر امامانی که راهنمای مردم هستند».
مؤلّف گوید: امام رضا عليهالسلام یک سال بعد از ولادت حضرت جواد عليهالسلام به سوی مکّه برای انجام حجّ روانه شد، و حضرت جواد عليهالسلام را نیز همراه خود برد و ماجرای طواف خانه کعبه توسّط «موفّق»، و نشستن حضرت جواد عليهالسلام در حجر اسماعیل اتّفاق افتاد که قبلا در شرح حال امام رضا عليهالسلام خاطر نشان شد [مترجم گوید: ظاهرا حضرت جواد عليهالسلام در این هنگام حدود پنج سال داشته است].
در کتاب عیون المعجزات از «کلیم بن عمران» نقل شده که گفت: (آنگاه که امام رضا عليهالسلام هیچ فرزند نداشت) به امام رضا عليهالسلام عرض کردم:
«دعا کن تا خداوند فرزندی به تو عنایت فرماید».
فرمود: «همانا خداوند یک پسر را به من روزی میدهد، او از من ارث میبرد».
هنگامی که حضرت جواد عليهالسلام به دنیا آمد، حضرت رضا عليهالسلام به اصحاب خود فرمود: «پسری برای من به دنیا آمد که شبیه موسی بن عمران، شکافنده دریاها، و شبیه عیسی بن مریم که مادری پاک و با قداست، او را زائید، آنگاه فرمود: مادری که این نوزاد [حضرت جواد عليهالسلام ] را زائید، پاک و
الأنوار البهیة، ص: 394
پاکیزه آفریده شده است».
سپس فرمود: «این پسر (حضرت جواد عليهالسلام ) بر اثر ظلم، کشته میشود، و اهل آسمان برای او گریه و ندبه میکنند. خداوند بر ظلم کننده به او و دشمنش، غضب میکند، و پس از اندکی، خداوند آن دشمن را شتابان به سوی عذاب دردناک، و عقاب سخت، روانه میسازد».
حضرت رضا عليهالسلام طول شب را در کنار گهواره پسرش به سر میبرد و با سخنانی او را خندان و شاد میکرد.
ابو یحیی صنعانی میگوید: در حضور امام رضا عليهالسلام بودم، پسرش که کودک بود نزدش آمد، امام رضا عليهالسلام فرمود: «این، آن نوزادی است که هیچ نوزادی پربرکتتر از او برای شیعیان ما، متولّد نشده است».
احترام علی بن جعفر به امام جواد عليهالسلام
شیخ کلینی (ره) از محمّد بن حسن بن عماد روایت میکند که گفت: من در حضور علی بن جعفر (عموی امام رضا عليهالسلام ) در مدینه نشسته بودم، دو سال بود که در مسجد رسول خدا صلىاللهعليهوآله ، نزد او میرفتم و احادیثی را که از برادرش امام کاظم عليهالسلام شنیده بود، میفرمود و من مینوشتم، (و شاگرد او بودم) در این هنگام ناگاه دیدم ابو جعفر (حضرت جواد عليهالسلام در سنین کودکی) در مسجد رسول خدا صلىاللهعليهوآله بر او وارد شد، علی بن جعفر [با آن سنّ و سال] تا حضرت جواد عليهالسلام را دید، شتابان برخاست با پای برهنه و بدون رداء، به سوی حضرت جواد عليهالسلام رفت و دست او را بوسید، و احترام شایان به او نمود، حضرت جواد عليهالسلام به او فرمود: «ای عمو بنشین، خدا تو را رحمت کند».
علی بن جعفر گفت: «ای آقای من، چگونه بنشینم، با اینکه تو ایستادهای؟ ».
الأنوار البهیة، ص: 395
هنگامی که علی بن جعفر (ع) به مجلس درس خود بازگشت، اصحاب و شاگردانش، او را سرزنش کردند و به او گفتند: «تو عموی پدر او (حضرت جواد عليهالسلام ) هستی، در عین حال این گونه در برابر او کوچکی میکنی (و دستش را میبوسی) و...؟ ».
علی بن جعفر گفت: ساکت باشید، آنگاه ریش خود را به دست گرفت و گفت:
اذا کان اللّه عزّ و جلّ لم یؤهّل هذا الشّیبة، و اهّل هذا الفتی، و وضعه حیث وضعه، انکر فضله، نعوذ باللَّه ممّا تقولون، بل انا له عبد
: «اگر خداوند این ریش سفید را شایسته (امامت) ندانست، و این کودک را شایسته دانست و به او چنان مقامی داد، من فضیلت او را انکار کنم، پناه به خدا از سخن شما، من بنده او هستم» «1» .
مؤلّف گوید: این علی بن جعفر، سیّد بزرگمرد و آقای بزرگواری است که روایت کننده حدیث است، طریق درست و استوار در اخذ احادیث میپیماید، بسیار باتقوا و پرفضیلت است، او به دامن علم و کمال برادرش امام کاظم عليهالسلام بسیار چنگ میزد، و شیفته برادرش بود، علاقه وافر به گرفتن برنامههای دینی، از محضر برادرش امام کاظم عليهالسلام داشت، او دارای مسائل مشهور است که از امام کاظم عليهالسلام پرسیده، و جوابهای آن مسائل را بدون واسطه از امام کاظم عليهالسلام شنیده و روایت کرده است. او ملازم برادرش بود، حتّی در چهار سفر عمره، که امام کاظم عليهالسلام با عیال و فرزندان خود به سوی مکّه میرفت، او همراه آنها در خدمت برادرش بود.
روایت شده: روزی علی بن جعفر، در نزد حضرت جواد عليهالسلام بود، در آن هنگام طبیب، برای رگ زدن نزد حضرت جواد عليهالسلام آمد، علی بن
(1) اصول کافی، ج 1، ص 322.
الأنوار البهیة، ص: 396
_______________________________
جعفر برخاست و به حضرت جواد عليهالسلام گفت: ای آقای من! بگذار طبیب اوّل رگ مرا بشکافد، بعد رگ تو را، تا تیزی آهن (نشتر) را قبل از تو من احساس کنم.
و هرگاه حضرت جواد عليهالسلام برمیخاست برود، علی بن جعفر جلوتر برمیخاست و کفشهای حضرت جواد عليهالسلام را جفت میکرد «1».
(1) علی بن جعفر، فرزند امام صادق عليهالسلام فقیهی بزرگ بود. زمان چهار امام (امام صادق تا امام جواد علیهمالسلام ) را درک کرد. در مورد محل مرقد او، سه قول گفته شده:
1- در قم آخر خیابان چهارمردان.
2- در بیرون قلعه سمنان.
3- در قریه عریض، در یک فرسخی مدینه (مترجم)
الأنوار البهیة، ص: 397