ما ذا لقینا فی یوم الاثنین قدیما و حدیثا
: «چه مصائبی ما در روز دوشنبه، در گذشته و حال، دیدیم».
و احمد بن متوکّل، در خیابان ابو احمد، در خانه آن حضرت، بر جنازه او نماز خواند و در همانجا به خاک سپرده شد» (پایان سخن مسعودی).
مؤلّف گوید: کنیز در سخن فوق، اشاره به روز رحلت پیامبر صلىاللهعليهوآله میکند که در روز دوشنبه رخ داد، و منافقین فرومایه، در آن روز کارهای بیهوده و ناروا انجام دادند، و بیعتی رخ داد که مایه شومی در اسلام گردید.
کنیز مذکور، سخن فوق را، از عقیله بنی هاشم، حضرت زینب علیهاالسلام دختر علی عليهالسلام گرفته، آنجا که در ندبه خود بر امام حسین عليهالسلام میگفت:
بابی من اضحی عسکره یوم الاثنین نهبا
: «پدرم به فدای کسی که لشکرش در روز دوشنبه، مورد غارت دشمنان قرار گرفت».
تشییع جنازه و خاکسپاری امام هادی عليهالسلام
مسعودی در کتاب «اثبات الوصیّه» مینویسد: جماعتی برای ما نقل کردند، و هر یک از آنها حکایت نمودند که به خانه امام هادی عليهالسلام در روز وفاتش رفتهاند، جمعیّت بسیاری از بنی هاشم خواه از آل ابو طالب و خواه از بنی عبّاس در آنجا جمع شده بودند، و گروه بسیاری از شیعیان نیز حاضر بودند، ولی امامت حضرت امام حسن عسکری عليهالسلام برای آنها آشکار نشده بود، و جز افراد موثّق و خاصّ، کسی از آن اطّلاع نداشت، همان افرادی که امام هادی عليهالسلام در نزد آنها، تصریح به امامت پسرش امام حسن عسکری عليهالسلام نموده بود.
حاضران در مورد امامت بعد از امام هادی عليهالسلام متحیّر بودند، ناگاه خادمی از خانه اندرونی امام بیرون آمد، و خادم دیگر را چنین صدا زد: «ای ریّاش! این نامه را بگیر و به خانه رئیس مؤمنان (خلیفه وقت) ببر و به فلان شخص بده و بگو این نامه حسن بن علی عليهالسلام است.
حاضران برای دانستن موضوع نامه به آن سو نگاه میکردند، ناگاه دیدند از
الأنوار البهیة، ص: 469
بالای رواق، دری گشوده شد، و خادم سیاهی بیرون آمد، و بعد از او امام حسن عسکری عليهالسلام با سر برهنه و گریبان چاک زده، بیرون آمد، و لباس سفید آستردار در تن داشت، و صورت مبارکش مانند چهره پدر بزرگوارش بود. در آن وقت، فرزندان متوکّل عبّاسی در آن خانه بودند، که بعضی از آنها، منصب ولیعهدی داشتند، همه مردم به احترام آمدن امام حسن عسکری عليهالسلام برخاستند، احمد بن موفّق به سوی امام حسن عسکری عليهالسلام رفت، امام حسن عسکری عليهالسلام نیز به طرف او آمد و با هم معانقه کردند، و امام فرمود: «مرحبا به پسر عموی من»، آنگاه امام حسن عسکری عليهالسلام بین درهای رواق نشست و مردم در برابرش بودند، قبل از آمدن آن حضرت، صحن خانه، مانند بازار، پرسروصدا بود، ولی وقتی که آن حضرت آمد، همه خاموش شدند و صدائی جز صدای عطسه و سرفه نمیشنیدیم، در آن هنگام کنیزی از خانه امام هادی عليهالسلام بیرون آمد و برای وفات امام هادی عليهالسلام گریه میکرد، امام حسن عسکری عليهالسلام فرمود: «آیا کسی در اینجا نیست که این کنیز را ساکت کند»، چند نفر از شیعیان نزد او رفتند، و او به خانه بازگشت.
سپس خادمی از خانه بیرون آمد و در مقابل امام حسن عسکری عليهالسلام ایستاد، امام حسن عسکری عليهالسلام برخاست، و جنازه امام هادی عليهالسلام را بیرون آوردند، امام حسن عسکری عليهالسلام همراه جنازه با سایر مردم حرکت کردند، تا به خیابانی که در مقابل خانه «موسی بن بغا» بود رسیدند، امام حسن عسکری عليهالسلام قبل از بیرون آوردن جنازه از خانه، بر او نماز خوانده بود، و بعد از آنکه جنازه را بیرون آوردند، «معتمد» (پانزدهمین خلیفه عبّاسی) بر آن نماز خواند، آنگاه جنازه آن حضرت را در خانهاش به خاک سپردند.
روایتکننده میافزاید: شیعیان با هم درباره اینکه امام حسن عسکری عليهالسلام گریبان پیراهنش را چاک زده، صحبت میکردند، بعضی از آنها گفتند: «آیا دیدهاید که یکی از امامان، در چنین حالی، یقه خود را پاره کند؟ ». بعدا برای آن شخص
الأنوار البهیة، ص: 470
معترض، از جانب امام حسن عسکری عليهالسلام توقیع رسید که: «ای احمق! تو نمیدانی که این کار چگونه است؟ همانا موسی بن عمران در مصیبت وفات برادرش هارون، یقه خود را پاره کرد»- تا آخر حدیث.
دعای همیشگی امام هادی عليهالسلام
از امام هادی عليهالسلام روایت شده که فرمود: من در بسیاری از اوقات، خدا را با این دعا میخواندم، و از درگاه خداوند خواستهام که هر کس در کنار قبرم، این دعا را بخواند، خداوند او را ناامید نکند، و آن دعا این است:
یا عدّتی عند العدد، و یا رجائی و المعتمد، و یا کهفی و السّند، و یا واحد و یا احد، و یا قل هوا احد، أسألک اللّهمّ بحقّ من خلقته من خلقک و لم تجعل فی خلقک مثلهم احدا، صلّ علی جماعتهم و افعل بی کذا و کذا
: «ای یاور من هنگام یاریها، و ای امید و اعتمادگاه من، و ای پناهگاه و تکیهگاه استوار، و ای یکتا و ای بیهمتا و ای «قل هو اللّه احد» از درگاهت مسئلت دارم به حقّ آن مخلوقاتی که هیچکس را در مقام مانند آنها نیافریدی، بر جماعت آنها، رحمت فرست، و فلان رحمت و فلان نیازم را برآور! ».
[پایان نور دوازدهم]
الأنوار البهیة، ص: 471