حکایاتی کوتاه و خواندنی
حکیمی ، مردی را دید که دست می شست او را گفت : آن را خوب بشوی ! که شاخ ریحان صورت تست .
سخن حکیمان و دانشمندان ، مشاهیر . .
حکیمی گفت : اگر سه چیز نمی بود، آدمی سر به هیچ چیز فرود نمی آورد: بینوایی و بیماری و مرگ یا اینهمه ، از جست و خیز و نخوت ، باز نمی ایستد .
سخن حکیمان و دانشمندان ، مشاهیر . .
حکیمی را گفتند: سفر کدام آدمی دورترست ؟ گفت : سفر آن که در جستجوی برادری نیکوکارست .
شعر فارسی
از نشناس :
آن چه پیش تو غیر از آن ، ره نیست
غایت فهم تست ، الله نیست .
شعر فارسی
خدا خیر دهاد! افضل الدین کاشی را که گفت :
گفتم : همه ملک حسن ، سرمایه تست خورشید فلک چو ذره در سایه تست
گفتا: غلطی ! زما نشان نتوان یافت از ما تو هر آن چه دیده ای ، پایه تست
نکته های پندآموز، امثال و حکم
بلیغی را گفتند: نیکوترین گفتار کدامست ؟ گفت : آن که لفظش به گوشت زودتر از معنی اش به قلبت نرسد .
شعر فارسی
شاعری سرود:
ای عاشق و زاهد از تو در ناله و آه !
نزدیک تو و دور ترا حال تباه
کس نیست که از تو جان تواند بردن
آن را به تغافل کشی ، این را به نگاه .
نکته های پندآموز، امثال و حکم
از آنجا که تجانس از پایه های برادری و دوستی ست بسیاری خرد و فضیلت ، ایجاب می کند که افرادی از این دست ، نادر باشند زیرا که شخص با فضیلت ، در جستجوی کسی همانند خویش است و افراد با فضیلت و خردمند، از نادانان و احمقان بسیار کمترند و چون برگزیدگان هر گروه کم اند، از این رو، خردمندان کم اند و نادانان بسیار .
شعر فارسی
خدایش جزای نیک دهاد! آن که این شعر گفت :
پیش تر از مرتبه عاقلی غافلی یی بود، خوش آن غافلی !
شعر فارسی
از مؤلف :
ای برده به چین زلف ، تاب دل من !
وی کشته به سحر غمزه خواب دل من !
در خواب مده وهم به خاطر! که مباد!
بیدار شوی زاضطراب دل من .
سخن حکیمان و دانشمندان ، مشاهیر . .
فروتنی افلاطون در پیشگاه پروردگار، بدین سخنان بود: ای اصل همه علت ها! ای آن که همیشه بوده ای ! ای آغازگر حرکات نخستین ! ای آن که هرگاه هر چه خواسته ای ، انجام داده ای تا آنگاه که در جهان طبیعت هستم ، سلامتی نفسانی را از من مگیر!
و دعای فیثاغورث چنین بود: ای حیات بخش ! آنگاه که بر راه راست هستم ، مرا از جهان طبیعت به کنار خویش بر! که نامستقیم را پایان درستی نیست .
حکایاتی از عارفان و بزرگان
بشر بن منصور، از عابدان بود روزی ، نمازش به درازا کشید و چون نگریست مردی را دید که به نشانه خشنودی در وی می نگرد بشر، او را گفت : آن چه از من دیدی ، ترا به شگفتی نیاورد! که ابلیس نیز روزگاری دراز، با دیگر فرشتگان به پرستش خدا مشغول بود و سپس ، چنان شد، که شد .
سخن عارفان و پارسایان
صوفی یی را پرسیدند: مؤمن چه هنگام به بدکاری روی آورد؟ گفت : آنگاه که در خویش گمان نیکوکاری برد .
شعر فارسی
شاعری گفته است :
ای دل طلب علوم در مدرسه چند؟
تحصیل اصول حکمت و هندسه چند؟
هر فکر بجز ذکر خدا وسوسه است
شرمی زخدا بدار! این وسوسه چند؟
لطیفه ها، سخنان نغز و شیرین
بهلول و (علیان مجنون ) به نزد هارون رفتند رشید با آنان سخن می گفت و ایشان به غلط پاسخ می دادند هارون گفت : نطع و شمشیر بیاورند علیان گفت : دو دیوانه بودیم و اینک سه ایم .
ترجمه اشعار عربی
شعریست از ادیبی :
اگر با دوستی خلف وعده کردی و تو را بر آن ، نکوهش نکرد دیگر به او باز مگرد! که دوستی اش تکلفی بیش نیست .
سخن حکیمان و دانشمندان ، مشاهیر . .
از نامه های ارسطو به اسکندر: در تدبیر کار خویش ، نه شتابزدگی کن ! و نه کندکاری همراه با غفلت ! تجانس را مراعات کن و دو تن را که همسنگ یکدیگرند به کار بگمار! تا نیرو فزونی گیرد و آن که از سنخیت ، بی بهره است از کار بینداز! تا حقیقت او بر تو آشکار شود از خلف وعده بپرهیز! که ننگ است چشم پوشی کن ! که زینت تست ! بنده حق باش ! که بنده حق آزاد است خود را به خویشانت بنما! که تو از آنانی و به یارانت بنما که قدرت تو از آن هاست و به رعیت بنما که برای آنانی
سخن حکیمان و دانشمندان ، مشاهیر . .
دیوجانس کلبی ، از پایه های حکمت یونان ، مردی پرهیزگار بود، که به جمع مال نمی پرداخت و خانه ای نداشت وقتی اسکندر او را به خویش خواند، به پیام رسان گفت : او را بگوی : همان که تو را از ما باز می دارد، ما را از تو باز می دارد تو، به سبب بی نیازیت که بازبسته به قدرت است از ما بازداشته ای و ما، به سبب تکیه ای که به قناعت داریم ، از تو باز داشته ایم .
ادیبی گفته است : اگر خردمندان انصاف می داشتند، می دانستند که قلم ، معنی پرداز است همچنان که برادر نسبی اش (نی ) نغمه پردازست این یک ، تازه های حکمت می آورد و آن یک ، نغمه های شگفت هر دو در طرب انگیزی یگانه اند اما، این یکی ، با گوش بازی می کند و آن یک با مغز .
به خدا سوگند! تاکنون نشده است که نکته ای ادبی بشنوم و سراسر قلبم ابراز شادمانی نکند .
عارفان ، مشایخ صوفیه و پیران طریقت
ابراهیم خواص ، در هیچ شهری بیش از چهل روز نمی ماند .
عارفان ، مشایخ صوفیه و پیران طریقت
شبلی ، باری ، در ماه رمضان ، پشت سر امام نماز می گزارد امام در نماز این آیه خواند: (ولئن شئنا لنذهبن بالذی اوحینا الیک ) شبلی صحیه ای دردناک بزد که مردم پنداشتند جان داد سپس ، لرزیدن گرفت و می گفت : یاران را چنین خطاب کنند! یاران را چنین خطاب کنند! و بارها گفت .
سیره پیامبر اکرم و ائمه اطهار (ع )
در کتاب (عزلت ) از احیاء(العلوم ) آمده است که : پیامبر (ص ) کالایی خرید و خویش ، آن را می برد دوستی او را گفت : ای پیامبر! به من ده ! تا ببرم و او فرمود: صاحب کالا، به بردن آن سزاوارترست .
سیره پیامبر اکرم و ائمه اطهار (ع )
علی (ع ) خرما و نمک را در جامه خویش می ریخت و به خانه می برد، و می گفت : از کمال کامل ، کاسته نمی شود، که نیازمندی های زن و فرزند خویش را به خانه برد .
سیره پیامبر اکرم و ائمه اطهار (ع )
حسن بن علی (ع ) را بر بینوایان گذر افتاد که پاره های نان پیش رو داشتند و می خوردند و او را به طعام خویش خواندند امام به راه نشست و با آنان خورد آنگاه ، سوار شد و می گفت : (ان الله لا یحب المتکبرین )