12%

تعلیم و تربیت

موضوع تعلیم وتربیت انسان است .

تعلیم یعنی یاد دادن .

متعلم فقط فراگیرنده است ذهن او به منزله انباری است که دانشی چند در آن انباشته شده است !

معلم خوب کسی نیست که اندیشه ها را بیاموزد بلکه آن است که اندیشیدن را بیاموزد !

معلم باید نیروی فکر را پرورش و استقلال دهد و قوه ابتکار فراگیر را بیدار کند !

فرق است میان تنوری که آتشش از بیرون تامین می شود تا داغ گردد با تنوری که خود هیزم و چوب دارد ، فقط آتشگیره آن را از خارج می‌آوریم !

هنر معلم آتش دادن است !

دانش دو نوع است : دانش سرشتی و دانش فرا گرفته شده ( عقل دو نوع است : عقل سرشتی و عقل فراگرفته شده ) و اگر سرشتی نبود فراگرفته شده سودی نداشت :

الامام علی ( ع ) : العلم علمان : علم مطبوع و علم مسموع ( العقل عقلان : عقل مطبوع و عقل مسموع ) و لا ینفع المسموع اذا لم یکن المطبوع !

( نهج البلاغه / حکمت 331 )

پیشگو و رمالی در دربار شاه جایگاه ویژه ای داشت ، دانش خود را به فرزندش آموخت تا جانشین پدر گردد ، روزی او را به پادشاه معرفی کرد ، شاه درصدد آزمودن پسر تخم مرغی در دست گرفت و گفت : در مشت من چیست ؟ او هر چه رمل انداخت نفهمید ، شاه از سر راهنمایی گفت : میان زرد و پیرامونش سفید است ، پسر درنگی کرده گفت : سنگ آسیایی است که در وسطش هویج ریخته‌اند ! پادشاه رنجیده شد و به پدرش گفت : خوب به او نیاموخته ای ؟ پدر گفت : من درست به او آموخته ام اما او از اندیشیدن ناتوان است !

یک وقتی کسی از غرب در کرج با یک روستایی روبرو شد ، هر چه از او می پرسید پاسخ های نغز و پخته‌ای می شنید ، از او پرسید : از کجا آموخته ای ؟ ! روستایی پاسخ داد : ما چون سواد نداریم فکر می‌کنیم !

معده باید غذا را از بیرون به اندازه بگیرد و با ترشحاتی که خودش روی غذا می‌ریزد آن را به اصطلاح بسازد معده باید جای خالی داشته باشد که به آسانی بتواند غذا را زیرو رو کند. معده‌ای که غذا به آن تحمیل شود گوارش در آن مختل می شود !

در تعلیم و تربیت باید مجال فکرکردن به فراگیر داده شود !

شیخ انصاری که یکی از مبتکرترین و نوآور ترین فقهاء در دو قرن گذشته است از تمام علمای فعلی کم تر استاد دیده است ! او طلبه‌ای بود که به نجف رفت ، مختصری استادهای نجف را دید ، بعد به دنبال استادهای متنوع رفت ، به مشهد رفت ، مدتی در مشهد ماند ، خیلی نپسندید ، به تهران آمد ، تهران هم خیلی نماند ، به اصفهان رفت ، اصفهان کمی بیشتر ماند ، آقا سید محمد باقر حجت الاسلام در این شهر معلم « علم رجال » بود ، در فن رجال چیزهایی یاد گرفت بعد رفت کاشان ، سه سال کاشان ماند ، نراقی ها کاشان بودند آن جا از همه جا بیشتر ماند ! درس خواندنش به ده سال نمی‌رسد در صورتی که دیگران بیش از بیست سال و یا سی سال ...